چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
سفره ای با مخلفات رنگ رنگ
شریعتی میگفت بعد از اینكه درسم تمام شد، حدود یك سال فكر و مطالعه كردم كه چه كار بكنم، شرایط ایران چگونه است و مناسبترین حركت سیاسی چه میتواند باشد.
میگفت من امكاناتی داشتم، میتوانستم در اروپا بمانم و همان جا در قالب اپوزیسیون سیاسی فعالیت كنم.
میتوانستم فرضا در یكی از كشورهای همسایه یك ایستگاه رادیویی بگیرم و از این طریق كار بكنم یا میتوانستم یك تشكیلات زیرزمینی راه بیندازم.
امكاناتی را كه بود همه را بررسی كردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم كه به ایران بیایم و از داخل به كار فرهنگی بپردازم. چهارراه مشخصا ذكر كرد كه برایش مطرح بود و از بین چهار راه، راه چهارم را انتخاب كرد؛ یعنی همان كاری كه انجام داد.»(۱)
روایتی كه «محمود عمرانی» به نقل از دكتر شریعتی نقل میكند، حكایت تردیدی است كه نهتنها در لحظه تاریخی پایان تحصیل در اروپا كه در طول مدت فعالیت سیاسی بر ذهن شریعتی حاكم بود و در عمل او نیز بروز مییافت.
شریعتی گرچه در اندیشه و آرمان «عرفان، برابری و آزادی» را تعقیب میكرد، اما در عرصه عمل سیاسی با همان مشكلات و معضلاتی مواجه بود كه هر نیروی مخالف سیاسی در برابر ساختاری بسته و سركوبگر با آن مواجه میشود.
تردید میان «اصلاح و انقلاب»، میان «كار فرهنگی و مبارزه مسلحانه»، میان «فعالیت زیرزمینی یا سیاستورزی آشكار» و در نهایت میان «سكوت و خروش» نه تنها برای شریعتی كه برای هر مخالف سیاسی دیگری شكل میگیرد.
شریعتی گرچه چنانكه خود در این روایت گفته، در نهایت میان چهارراه پیشرو، بازگشت به میهن و فراخوان جامعه و بهویژه جوانان به «بازگشت به خویشتن» را برگزید، اما همین راه برگزیده در برخورد با واقعیت اجتماعی و تحولات سیاسی متاثر شد.
زمانی پس از دوره تدریس كوتاه در دانشگاه فردوسی مشهد و گرفتار شدن به دام بازجویان ساواك، كار درازمدت و فرهنگی را پیشه كرد ولی آنگاه كه در دام نقدها از دو سو، «روحانیت سنتی» و «جوانان انقلابی مجاهد و فدایی» قرار گرفت كه یكی او را به «بیدینی» و «بیولایتی» و آن دیگری، به «محافظهكاری» و «منحرف ساختن جوانان از مسیر انقلاب» متهم میكرد، متاثر شد و ساز ایدئولوژیك كردن دین را نواخت تا هم دینداری خویش را هویدا سازد و هم انقلابی بودنش را. هرچند در عمل، او تنها در عمل توانست جوانان جویای برداشتی تازه و موثر از دین برابر الگوهای ماركسیستی را راضی و قانع كند و تهمت و اهانت با وی ادامه یافت، اما داستان تاثیر و تاثر دكتر شریعتی از نیروهای سیاسی تنها به این موارد مشهور خلاصه نمیشود. او همچنان كه از دهه ۵۰ تاكنون نسل در نسل جوانان را در «كویر» سیراب میكند، نیروهای سیاسی مختلفی هم لبی با او تر كردهاند؛ یكی قطرهای و آن دگر، جرعهای.
۱) سوسیالیست خداپرست
شریعتی فرزند زمان خویشتن بود. از اینرو در هر مقطع زمانی در تحولات سیاسی ایران متناسب با آن فضا عمل میكرد. نخستین كنشهای سیاسی او نیز از این قاعده مستثنی نبود. عصر نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و فعالیت مسالمتآمیز و علنی اما همراه با خواستهای رادیكال گرمی بازاری داشت.
در این دوره است كه شریعتی جوان در قالب «سوسیالیستی خداپرست» و متاثر از دیداری با مرحوم نخشب و سخنرانیهای او در مشهد به عضویت عادی تشكیلات سیاسی «خداپرستان سوسیالیست» درمیآید، جایی كه با مرحوم «كاظم سامی» كه با یار دبستانی قدیمش همراه بود و فعالیت مشترك داشت.
از جمله فعالیتهای شریعتی در دوره اول، ارسال نامهای برای نمایندگان مجلس در دوره نهضت ملی به همراه تعدادی از همفكرانش در مشهد بود كه در آن كنارهگیری شاه از قدرت و تسلیم در برابر مصدق خواسته شده بود. آنچه مصداق «اصلاحطلبی انقلابی» بود؛ اصلاحطلبی در روش و انقلابی در هدف؛ پارادوكسی كه با كودتای ۲۸ مرداد به بنبست رسید.
۲) مصدقی نهضتی
كودتا كه شد، كاخ آرزوهای جنبش ملی و سوسیالیستهای خداپرستی چون شریعتی فروریخت. گرچه شریعتی در كنار پدرش و دیگر فعالان سیاسی مشهد هنوز هم اقداماتی داشتند و مثلا نامهای انتقادی درباره وضعیت نفت منتشر كردند كه به اولین زندان شریعتی منجر شد، اما در كل، دورهای بود كه اصلاحات ناتمام و بازگشت استبداد، انفعال به همراه داشت.
دوره، دوره حاشیه نشستن و درس آموختن و اندوختن بود. شریعتی هم با همسر جوانش و احسان یكساله برای درس آموختن در رشته جامعهشناسی راهی پاریس شد تا همزمان با تحصیل، فرصت فعالیت جدیتر سیاسی را هم پیدا كند.
سفر شریعتی در سال ۱۳۳۹ اتفاق افتاد و این مصادف با تشكیل جبهه ملی دوم بود، جبههای متشكل از گروههای اپوزیسیون قانونی كه در ملیگرایی به قرائت دكتر مصدق اشتراك داشتند. تشكیل و در واقع احیای جبهه ملی در داخل كشور، شور و نشاط سیاسی در خارج را هم برانگیخت و منجر به آن شد كه طیفی از دانشجویان هوادار دكتر مصدق در كنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا و آمریكا، فراكسیونی قوی در رقابت با فراكسیون حزب توده شكل دهند كه شریعتی هم از فعالان همین طیف بود.
او در این دوره، سردبیری نشریه «ایران آزاد» را هم بر عهده داشت كه ارگان رسمی سازمانهای اروپایی جبهه ملی بود. همچنین به گفته مرحوم دكتر ورجاوند: «در همه جلسات مهم جبهه ملی در فرانسه با شریعتی مشورت و رایزنی میشده است.»(۲)
شریعتی هرچند در مقام نویسنده و مشاور در فعالیتهای جبهه ملی در این دوره فعال بود، اما متاثر از واقعیتهای سیاسی داخل ایران و تحولات ذهنی، بهتدریج از گرایش مسالمتجویانه جبهه ملی دور میشد، بهویژه آنكه بدیل مذهبی جبهه ملی با گرایشی رادیكالتر علیه رژیم حاكم نیز در شرف تاسیس بود.
تاسیس نهضت آزادی ایران توسط مرحوم بازرگان، دكتر یدالله سحابی و آیتالله طالقانی، جوانان گلایهمند از گرایش جبهه ملی را در برابر فرصتی تازه قرار میداد. چنانكه در سال ۴۲ دكتر شریعتی به همراه مصطفی چمران، ابراهیم یزدی، پرویز امین، صادق قطبزاده، بهرام راستین، شریفیان و محمد توسلی شعبات نهضت آزادی در اروپا و آمریكا را تاسیس كردند.(۳)
این، البته تحولی مقطعی و هدفگذار بود. گذار از پارلمانتاریسم توام با صبر و انتظار جبهه ملی دوم به مشی مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق و چریكهای فدایی. نهضت آزادی به عنوان تشكیلاتی معتقد به «اسلام سیاسی» در نظر و مشی رادیكالتر از جبهه ملی در عمل، پلی بود برای این گذار.
پیش از ورود به این مرحله اما شریعتی در مقام نویسنده سرمقالههای «ایران آزاد» مرزبندی خویش را با حزب توده به عنوان نماینده ماركسیسم روسی آشكار كرده و در عوض، گرایش خویش به جنبشهای آزادیبخش و چریكی همچون الجزایر را آشكار میساخت؛ گرایشی كه بعدها با موافقت یارانش در نهضت آزادی خارج از كشور و حتی شخص مهندس بازرگان هم همراه شد و نامه بازرگان به احمدبن بلا، رئیسجمهوری وقت الجزایر را در پی داشت كه در آن، جوانان نهضت آزادی برای آموزشهای چریكی به دولت الجزایر معرفی شدند. اما پیش از این اتفاقات، در دوره عضویت در جبهه ملی، مدافع جدی این تشكیلات بود.
شریعتی یك بار در مقالهای گزنده در نقد حزب توده و پیشنهاد آن برای اتحاد با جبهه ملی، به این نكته اشاره كرد كه «[ارگان حزب توده] میان همزبانی با مردم و همكاری با حزب «پیشتاز» كمونیست شوروی، انتخاب راه برایش مشكل بوده.»(۴)
نكتهای كه نشان میداد شریعتی به مبارزه سیاسی با حمایت خارجی نهتنها مخالف است، بلكه آن را برابر اصل «همزبانی با مردم» تعریف میكند. شریعتی در مقام دفاع از جبهه ملی دوم حتی تا آنجا پیش میرود كه یكی از اهداف انقلاب سفید شاه و مردم را تضعیف جبهه ملی تحلیل میكند: «شاه خواست با طرح شعارهایی ظاهرفریب، نیروی تازهای را به میدان آورد تا شاید بتواند آن را در برابر نیروی مقتدر و مجهز جبهه ملی ایران قرار دهد.
چنانكه تشكیل كنگره دهقانان در برابر كنگره پرشكوه جبهه ملی ایران از آثار نمایان این نقشه است.»(۵) او از فرصت استفاده میكند و پیامی ایدئولوژیك به دهقانان هم میدهد، پیامی كه نشان میدهد گرچه او با حزب توده مرزبندی سیاسی دارد، اما مدافع شعارهای چپگرایانه و طبقاتی است. چنانكه با رد مالكیت موروثی و رسمی و عرفی، مبنای مالكیت را كار میداند و خطاب به دهقانان مینویسد: «زمین از آن كسی است كه روی آن كار میكند.
خرمن خود را از دستبرد دولت، ارباب و ژاندارم حفظ كنید.»(۶) اما چنین شعارها و مطالبات رادیكالی با مشی جبهه ملی سازگار نبود، بهویژه آنكه شریعتی از «جبهه ملی مملو از آدمهای رنگارنگ»(۷) هم دل خوشی نداشت. چنین بود كه از جبهه ملی جدا شد، سردبیری نشریه «ایران آزاد» را به دیگران واگذاشت و به نهضت آزادی پیوست. به نوشته همسر دكتر شریعتی، دلایل وی برای حمایت از نهضت آزادی و نقد خطمشی جبهه ملی، مبتنی بر:
۱) ناسازگاری نیروهای درونی جبهه ملی
۲) انسجام بیشتر نهضت آزادی
۳) فقدان توانمندی جبهه ملی در ارائه مكتب كارآمدی برای مبارزات بهویژه دانشجویان كه در خلأ وحشتناك سیر میكنند (مكتبی كه بتواند به مسائلی چون سوسیالیسم، مذهب، انقلاب یا اصلاح، مالكیت، ممالك اسلامی، نهضتهای آزادیبخش و... پاسخ دهد)، بود.(۸)
اگر از این سه عامل، دو عامل نخست را تشكیلاتی تلقی كنیم، اكسیر اصلی كه شریعتی در پی آن بود و كاتالیزور انقلاب اسلامی شد، تلاش برای یافتن عامل سوم بود، همان كه شریعتی بیش از دیگران در دستیابی به آن موفق بود: «دین ایدئولوژیك».
به تعبیر دكتر سروش: «خود شریعتی مدعی بود كه مهمترین كاری كه او به انجام آن توفیق یافت، ایدئولوژیك كردن دین بوده است؛ یعنی درآوردن دین در صورت یك ایدئولوژی... جامعه دینی ما برای انقلاب كردن و شوریدن علیه نظام مسلط آن روز، احتیاج به ایدئولوژی داشت، احتیاج به سلاحی داشت كه با آن به جنگ نیروهای مسلط آن روز برود. این سلاح برای جامعه دینی میتوانست تنها قیافه و قامت دینی داشته باشد و مرحوم شریعتی در مقام ساخت این سلاح، موفقترین فرد بود.»(۹)
سلاح شریعتی البته به اشكال مختلف به كار رفت و چنین شد كه او جزو نیروهای سنتی مخالف انقلاب رقیبی توانمند در هیات روشنفكر، سایر نیروهای انقلابی مسلمان را به نوعی با خود همراه ساخت و بر آنان تاثیر گذاشت. این فهرست بلندبالا حاصل آن تردید و تاملی است كه در ابتدای این مقاله به آن اشاره شد و به انتهای تحصیل دكتر شریعتی در اروپا بازمیگشت.
۳) سازمان مجاهدین خلق اولیه
بازگشت شریعتی به ایران در سال ۴۸ چند سالی پس از تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران بود. اما نه هنوز سازمان از شكل محدود و زیرزمینی خود بیرون آمده بود تا كسی از وجود آن مطلع شود و نه شریعتی هنوز از چارچوب تاملات خود به وادی عمل درآمده بود تا برای جوانان انقلابی شناخته شود.
چند سالی صبر لازم بود تا هم مجاهدین خلق متاثر از اقدام فداییان در سیاهكل به فاز عملی مبارزه مسلحانه درآیند و هم شریعتی ردای معلمی دانشگاه فردوسی مشهد را كنار گذارد و بحثهای تازه دینی خود در حسینیه ارشاد را به فاز خطابههای ایدئولوژیك نزدیك سازد.
اما پس از یكی، دو سال تعامل میان خطیب و چریك برقرار شد؛ چنان كه «رضا رضایی» از بنیانگذاران اولیه سازمان مجاهدین خلق كه پس از ضربه ۵۰ به مدت دو سال عملا نفر اول سازمان محسوب میشد، آنچنان مجذوب شریعتی بود كه او را «سازنده افكار و عقاید اسلامی خود»(۱۰) میدانست.
یا به عنوان نمونهای دیگر، «سیدمحسن سیدخاموشی» از اعضای مجاهدین كه در جریان تغییر ایدئولوژی به ماركسیسم گروید، با شركت در جلسات سخنرانی دكتر شریعتی در حسینیه ارشاد به مسائل سیاسی علاقهمند شد.(۱۱)
اما جدیترین رابطه شریعتی با مجاهدین خلق به قصه «حسن و محبوبه» بازمیگردد، داستانی كه او تحت عنوان «طرحی برای نجات ایران توسط روشنفكر مسلمان» از تریبون حسینیه ارشاد مطرح كرد و در سوگ «حسن آلادپوش» و «محبوبه متحدین» ایراد شد؛ زن و شوهر مجاهد جوانی كه آنقدر به شریعتی نزدیك شده بودند كه مراسم عقد سادهشان با حضور او برپا شد.
این ارتباط عاطفی ادامه داشت تا آنكه با پیگیریهای مداوم ساواك، ضربات سنگین تا مرحله اضمحلال جنبش چریكی به سازمان وارد شد. در واقع، سالهای ۵۳ تا ۵۵ دوران ناامیدی تدریجی شریعتی از مبارزه قهرآمیز با رژیم حاكم است. به عقیده دكتر حبیبالله پیمان: « پس از این مقطع دكتر قصد داشت به فاز مبارزه فرهنگی و آگاهیبخشی بازگردد.»
پیمان كه خود در آن دوره با سازمان مجاهدین خلق ارتباط فكری داشت و حتی در زندان از سوی سازمان رابطی برای ارتباط با افرادی چون او در نظر گرفته شده بود،(۱۲) عقیده دارد كه تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق در سال ۵۴ در كنار به بنبست رسیدن مشی مبارزه مسلحانه و نیز بسته شدن حسینیه ارشاد و زندانی شدن دكتر شریعتی، زمینهساز «بازاندیشی در پروژه مبارزه چریكی» از سوی شریعتی شده بود كه اگر مرگ ناگهانی او نبود، اثرات این تحول در فعالیتهای بعدی دكتر شریعتی مشاهده میشد.
پیمان میگوید: «بهویژه تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق در سال ۵۴ از اسلام انقلابی به ماركسیسم، دكتر شریعتی را شوكه كرد. با توجه به اینكه او مجاهدین را جوانانی پاكباخته و متدین میشناخت، انتظار چنین اتفاقی را نداشت. بهویژه آنكه خود همواره با اعتماد بهنفس و از موضع بالا با ماركسیسم برخورد كرده بود.»(۱۳)
محمدجواد روح
پینوشتها:
۱- میعاد با علی، یادواره هفدهمین سالگرد شهادت دكتر علی شریعتی، خاطرهای از محمود عمرانی، نشر تفكر، ۱۳۷۳، ص ۲۲۲
۲- مسلمانی در جستوجوی ناكجاآباد، علی رهنما، گام نو، سال ۱۳۸۱، چاپ اول، ص ۱۶۴
۳- شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس مهدی بازرگان در گفت وگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، ج نخست، موسسه خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵، ص ۳۸۰
۴- طرحی از یك زندگی، پوران از شریعت رضوی، انتشارات چاپخش، ۱۳۸۳، ص ۳۹
۵- همان، ص ۳۷
۶- همان ،ص ۳۸
۷- تصویری ناتمام از زندگی دكتر شریعتی، ص ۳۳
۸- طرحی از یك زندگی ،... ص ۶۳
۹- از شریعتی، عبدالكریم سروش، مقاله نخست،موسسه فرهنگی صراط، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص ۷
۱۰-سازمان مجاهدین خلق ایران؛ پیدایی تا فرجام، جلد اول،جمعی از پژوهشگران،موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ص ۴۴۱
۱۱- همان، ج۲، ص۲۶
۱۲- همان، ج ۱، ص ۵۵۴
۱۳- گفتوگو با نگارنده
۱۴- از شریعتی، ... صص ۴ و ۵
۱۵- گفتوگو با نگارنده
۱۶- سازمان مجاهدین خلق ایران،... ج ۱، ص ۳۲۰
۱۷- از شریعتی ،... ص ۳۵
۱۸- مسلمانی در جستوجوی ناكجاآباد، ... ص ۱۵۵
۱۹- ایران فردا، شماره ۶۳، ۲۴ آذر ۱۳۷۸، مقاله «مفهوم ملی-مذهبی به چه معناست؟»
۲۰ و ۲۱- گفتوگو با نگارنده
۲۲- «ذهنیت نسل جوان و تحصیلكرده ایرانی» مقالهای از علی محبی، كتاب هفته، ۲۶ تیرماه ۷۸ (ارجاع از : طرحی از یك زندگی...)
۲۳- ایران فردا، شماره ۲۵، اردیبهشت ۱۳۷۵، مقاله «هویت ...؟!»
۲۴- گفتو گو با نگارنده
۲۵- به عنوان نمونه بنگرید به سازمان مجاهدین خلق ایران ... ، ج ۲، به نقل از مصاحبه با بهزاد نبوی، ص ۲۶۱
۲۶- روایت بیداری، متن استعفانامه محسن آرمین از نمایندگی مجلس ششم، انتشارات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران ،ص ۱۰
۲۷- برای اطلاع از جزئیات پرونده آقاجری نگاه كنید به: ثروت، قدرت و دین، محاكمه و دفاعیات سیدهاشم آقاجری، موسسه نشر و تحقیقات ذكر، ۱۳۸۲
۲۸- همان ، ص ۱۰
۲۹- گفتوگو با نگارنده
۳۰- اولین رئیسجمهور، گفتوگو با آیتالله شهید سیدمحمد بهشتی، به كوشش:محمدجواد مظفر، انتشارات كویر، ص ۱۳۰.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران دولت سیزدهم رافائل گروسی دولت رئیس جمهور مجلس شورای اسلامی رهبر انقلاب محمد اسلامی رئیسی شورای نگهبان مجلس زنان
تهران پلیس زلزله هواشناسی شهرداری تهران بارش باران حجاب قتل آموزش و پرورش فضای مجازی شهرداری وزارت بهداشت
مسکن خودرو حقوق بازنشستگان مالیات سایپا قیمت طلا قیمت دلار ایران خودرو قیمت خودرو بازار خودرو بانک مرکزی بورس
تلویزیون سینما نمایشگاه کتاب دفاع مقدس تئاتر سریال سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران موسیقی کتاب صدا و سیما مهران مدیری
دانش بنیان اینوتکس دانشگاه آزاد اسلامی
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین رفح حماس جنگ غزه روسیه چین ترکیه نوار غزه اوکراین
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن لیگ قهرمانان اروپا نساجی لیگ برتر فوتبال ایران بازی لیگ برتر ایران سپاهان جواد نکونام
اپل هوش مصنوعی سامسونگ ناسا آیفون گوگل مایکروسافت باتری فضا فضاپیما
بیماران خاص استرس رژیم غذایی کاهش وزن بیمه زیبایی دندانپزشکی فشار خون