چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شاعران باید فرزندان زمان و مکان خود باشند
منصور اوجی متولد ۹ آذر۱۳۱۶ در شیراز است. دوره آموزشهای دبستان و دبیرستان را در شیراز به پایان رسانده و از دانشسرای عالی تهران با درجه لیسانس در رشته فلسفه و علوم تربیتی فارغالتحصیل شده است. علاوه بر این او موفق به دریافت درجه لیسانس در رشته زبان و ادبیات انگلیسی از دانشگاه شیراز و درجه فوق لیسانس در رشته مشاوره و راهنمایی از دانشگاه تربیت معلم تهران شده است.
او هماکنون ساکن شیراز است و مشغول فعالیتهای ادبی. جمعه نهم آذرماه هفتادمین سالگرد تولد این شاعر طبیعتگرا بود. خودش میگوید: «تا بخواهید اطراف من هنوز باغ است و حق دارم از گل سرخ بگویم و سرزنده باشم.»
از منصور اوجی نزدیک ۱۱ دفتر شعر چاپ شده است که از جمله آنها میتوان به «باغ شب» سال ۴۴، شهر خسته سال ۴۶، خواب و درخت سال ۴۴ و سال ۴۹ برگزیده اشعارش را در شیراز منتشر کرد و مرغ سحر را در سال ۵۶ به دست چاپ سپرده است، ندای همیشه، شعرهایی به کوتاهی عمر، حالی است مرا، کوتاه مثل آه و خوشا تولد و پرواز جزو آثار برجسته او هستند. او معتقد است: «باید به جوانان شاعر امروز فرصت داد تا آنان با توجه به گذشته فرهنگی و ادبی بارور شوند.» او دلیل رویآوردن جوانان را به شعر، ارزان و آسانبودن آن ذکر میکند و میگوید: «دلیل اینکه چرا جوانان به حوزه شعر بیشتر از بقیه حوزههای هنری روی میآورند، این است که کل حوزههای هنری به جز شعر پول میخواهد و وقت و سالها تجربه و ممارست. مثلا در حوزه نقاشی باید وسایل لازم را خرید و به کلاس رفت و وقت گذاشت و سالهای سال شاگردی کرد و همین امر در حوزه موسیقی نیز مصداق دارد؛ سازی باید خرید که گران است، نزد استادی باید رفت که پول میخواهد و خود این دانشجو باید سالهای سال در موسیقی شاگردی کند تا به جایی برسد و چیزی شود. در حوزههای دیگر هنر هم روال به همین طریق ادامه دارد اما چرا بیشتر جوانهای مملکت به شعر روی میآورند؛ چنانکه به استناد آمار وزارت ارشاد و کتابهای شعری که هر هفته بیرون میآید، ما میتوانیم ادعا کنیم که روزی یک شاعر به جمعیت شاعران این مملکت اضافه میشود.» او در سالروز تولدش با ایسنا گفتوگو کرده و از نگاهش به زندگی و شعر امروز گفته است. متن زیر گزارشی از گفتوگوی منصور اوجی است که میخوانید.
● تدریس و سرایش شعر
اوجی در ابتدای این گفتوگو درباره اینکه در این ۷۰ سال چگونه زندگی کرده و از این به بعد میخواهد چه کند، میگوید: «اگر بهجای شما بودم، میپرسیدم چگونه زندگانی کردهاید؟ چراکه زندگانی هر انسانی به دو بخش تقسیم میشود؛ یکی حوزه زیست او و دیگر حوزه زندگی او. حوزه زیست همه انسانها مشترک است و دربرگیرنده کارهای عادی و روزمرگی و روزمرگی آنهاست و حیوانات نیز در این بخش با انسانها شریکاند: خور و خواب و خشم و شهوت ولی حوزه زندگی هر انسانی مختص به خود اوست و دربرگیرنده کارها و اعمالی است که به او هویت میبخشد و تشخص میدهد و او را از دیگری متمایز میکند و من در این ۷۰ سال در حوزه زیست چون دیگران بودهام و عمل کردهام و عمر گذراندهام. رفتهام، آمدهام، خوردهام و خوابیدهام و کارهای دیگر و دیگر کردهام اما در حوزه زندگی آنچه به من هویت بخشیده و باعث تفرد و تشخص من، بهعنوان منصور اوجی از دیگران شده است، فعالیتهای ۵۰ساله من در دو قلمرو جداگانه بوده است؛ یکی تدریس و دیگری سرایش شعر.»
اوجی در حوزه تدریس از ۲۰سالگی تا الان که ۷۰ساله شدهاست، چه در تربیت معلمها و چه در دانشگاه، حدود ۲۰هزار معلم و مدیر تربیت کردهاست که خیلی از آنها سالهای سال است که بازنشسته شدهاند. او در توضیح این حرف میگوید: «اگر تعریف از خود نباشد، به گواهی آنهایی که با آنها کار کردهام یا با من کار کردهاند، در این حوزه آدم موفقی بودهام، و اگر خدا بخواهد، بعد از ۵۰ سال تدریس، میخواهم در این حوزه، خودم، خودم را بازنشسته کنم؛ گرچه هنوز توان کارکردن دارم، گرچه هنوز در جاییکه تدریس میکنم، مرا میخواهند اما میخواهم در این حوزه مصداق این عبارت باشم: موتوا قبل ان تموتوا، با این مضمون که بمیر پیش از آنکه تو را بمیرانند!»
● شعریت شعر
این شاعر سپس درباره قالبهای شعری عنوان میکند: «قالبهای شعری برایم هیچ فرقی نمیکنند و پیش از آنکه به قالب شعر توجه کنم، به شعریت شعر توجه دارم، حال میخواهد این شعر در قالبهای کلاسیک باشد یا در فرمهای نیمایی یا شعر سپید و خود من نیز در تمام این زمینهها شعر دارم و تمرینهایم را هم کردهام.» دو کتاب در قالب رباعی دارد؛ «مرغ سحر» و «حالی است مرا» و یک دفتر در قالب غزل، «آینه صبح»، و حدود ۱۰ کتاب در فرمهای نیمایی و در دو کتاب آخرم «باغ و جهان مردگان» و «شعر، چیزی است شبیه گرگ» وزنهای راحتتری بهکار گرفتهام و بیشتر شعرهای این دو کتاب، شعر سپید است. او در ادامه این موضوع درباره این اعتقاد که سرودن شعر سپید ساده بهنظر میرسد و آیا این نوع بینش سبب نشده تا هر کسی با هر دانشی فکر کند میتواند شعر سپید بگوید، میگوید: «متأسفانه سرودن شعر در قالبهای کلاسیک و در فرمهای نیمایی به این سادگیها نیست. سرودن شعر در قالبهای کلاسیک، آشنایی با اوزان عروضی را میطلبد و آشنایی با صنایع شعری و آرایههای ادبی و بدیعی را. کافی است یک شاعر در یک مصراع اندکی از افاعیل عروضی را رعایت نکند و اندکی از وزن مربوطه خارج شود تا به او ایراد بگیرند و شعر را معیوب اعلام کنند و در شعر نیمایی نیز اگر کسی شعری را با وزن خاصی شروع کند و در ادامه شعر از وزن مربوطه خارج شود، بلافاصله مشخص میشود.»
● از شعر دهههای ۴۰ و ۵۰ تا امروز
منصور اوجی سپس درباره ویژگیهای شعر دهههای ۴۰ و ۵۰ و شعر امروز ایران متذکر میشود: «شعر دهههای ۴۰ و ۵۰ با اندکی چشمپوشی از بعضی استثناها، شعر «در وضعیت مدرن» بود و شعر امروز، شعر «در وضعیت دیگر» است و یا به قول پارهای از دوستان، شعر «در وضعیت پسانیمایی» یا «در وضعیت پستمدرن» و همانگونه که میدانیم، هرکدام از این دو وضعیت ویژگیهای خاص خودشان را دارند. شعر در آن دوران بر مولفههای خاصی تاکید داشت و شعر در این دوران بر مولفههای دیگر که گاه متضاد و متناقض یکدیگرند. شعر در آن دو دهه، مولفمحور و معنامحور بود با تاکید بر ساخت و ساختاری ارگانیک و تکمرکزی و بیشتر با روایتی خطی و تسلسل زمانی در بیان مطالب. هر کلمه و واژه معطوف بر اشیای خاص بیرونی دلالت داشت، با تاکید بر مطلقیت ارزشها و باورها و عقیدهها و ثبوت حقایق و ثنویت بین امور، تکساحتی و تا حدی به دور از بازیهای زبانی و طنز. ولی در شعر امروز بهخصوص در شعر جوانترها این مولفهها را کمتر میبینیم یا اصلاً نمیبینیم. شعر امروز یا به قولی شعر «پستمدرن» را با این مولفهها میشناسیم: مرگ مولف (خوانندهمحور)، چندمعنایی، معناگریزی و بیمعنایی، قطعه قطعگی روایت، بههمریختگی تسلسل زمانی (چندزمانی)، ساختاری غیرارگانیک، چندمرکزی و تاکید بر عدم قطعیت ارزشها واستفاده از بازیهای زبانی و از طنز و بخصوص استفاده از زبان عوام و زبان روزنامهای و زبانپریشی.»
● من و گُل سرخ
اوجی درباره خودش و اینکه چرا این همه شیراز و طبیعت شیراز در کارهایش تکرار میشوند، میگوید: «شاعران باید فرزندان راستین زمان و مکان خود باشند و زندگی طبیعی و واقعی خود را به شعر بکشند و تا خود و زندگی خود را گرانیگاه شعری خود نکنند، به سبک ویژه خود نمیرسند؛ چنانکه نیما یوشیج، منوچهر آتشی، فروغ فرخزاد، مارکز و بورخس چنین کردند و رسیدند. شاعران اصیل تجربههای درونی و بیرونی خود را شعر میکنند. حال تا تجربه آنها بیشتر به اجتماع رجوع داشته باشد یا به طبیعت، خودبهخود در کارشان بازتاب پیدا میکند. در کارهای من نیز چنین بوده است و من همیشه زندگیام را به شعر کشیدهام و تجربههای درونی و بیرونیام را، محیط طبیعی و اجتماعیام را. نیما و آتشی هر دو تجربههای خود را به شعر کشیدهاند. هر دو فرزند دریا هستند؛ با این تفاوت که نیما در کنار دریایی زندگی میکند که اطراف آن همهجا، طبیعت سبز است و خرم ولی آتشی در کنار دریایی که همه اطراف آن خشک است و سوزان و من نیز طبیعت اطرافم را در شعرهایم پیاده کرده و میکنم. آتشی فرزند جنوب است و من هم فرزند جنوب؛ منتها اطراف من هنوز تا بخواهید باغ هست و اطراف او تا بخواهید خاک. او حق داشت که از گِل سرخ بگوید و من نیز حق دارم تا از گُل سرخ بگویم.»
● سعدی ، فلسفه و سادگی
یک دلیل سادگی شعرهای اوجی شاید این باشد که همشهری سعدیاست و از سعدی بزرگ نکتهها آموختهاست. یکی سهل و ممتنعبودن شعرهای اوست و دیگری روشنی و شفافیت آنها با دو ویژگی خاص؛ شیوایی و رسایی. در اشعار سعدی برعکس اشعار شاعران پستمدرن امروز که مولف را ناشیانه و عمداً میکشند، مولف نمرده و زنده است و حی و حاضر. شاید اولین دلیل سادگی و روشنی شعرهایم، تأثیر شعرهای او باشد و دلیل دیگر اینکه دانشجوی فلسفه بودهام و بیش از ۴۰ سال است که فلسفه و دروس مشکل دیگر را برای دانشجویانم تدریس و سعی کرده ام این دروس را روشن تدریس کنم تا دانشجویانم بفهمند و این امر تأثیر خودش را در شعرهای من گذاشته است. این شاعر سپس درباره اشتباه گرفتن سادگی با ابتذال و اینکه چگونه میشود شعر ساده گفت و به دام ابتذال نیفتاد، توضیح میدهد: «روبر برسون فیلمساز فرانسوی معتقد به دو نوع سادگی است؛ سادگی در ابتدای کار و سادگی بعد از تجربه فراوان که نهایت هنر است.
در جایی گفته بودم ساده نوشتن واقعاً مشکل است و مشکل نوشتن خیلی آسان. آن نوع سادگی ابتدایی که روبر برسون میگوید، سادگی زبان کودکان است که مبتذل است و ابتدایی و آن نوع سادگی بعد از تجربه فراوان که نهایت هنر است، سادگی زبان سعدی است و به این نوع سادگی که اوج هنر است، یکشبه نمیشود رسید. برای رسیدن به این نوع سادگی باید سالهای سال کار کرد. برای رسیدن به آن باید بهترین آثار بزرگان شعر و نثر گذشته و امروز را خواند و با تعمق هم خواند و باید سالها نوشت و پاره کرد و دور ریخت و عرقریزی روح میخواهد و تسلط به کلمه و کلام، بخصوص اینکه شاعر نخواهد یکشبه شاعر شود.»
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست