یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

اسلام و مقتضیات زمان


اسلام و مقتضیات زمان

یکی از چالش های ادیان و مذاهب بلکه هر مکتب فکری و فرهنگی که بخواهد جامعه انسانی را رهبری کند و به عنوان فلسفه زندگی او درآید, غبار زمان است که بر چهره درخشان آن می نشیند و آن را از قابلیت سودی می اندازد

یکی از چالش های ادیان و مذاهب بلکه هر مکتب فکری و فرهنگی که بخواهد جامعه انسانی را رهبری کند و به عنوان فلسفه زندگی او درآید، غبار زمان است که بر چهره درخشان آن می نشیند و آن را از قابلیت سودی می اندازد. مکتب و آیینی که تا دیروز مهمترین دغدغه های فلسفی و فکری و عملی مردم را برطرف می کرد و پندار نیک و کردار نیک او را سامان می داد، خود به مرور زمان و تحت تاثیرات محیطی و تغییرات زمانی، تبدیل به پندار و کردار بد شده است؛ زیرا دیگر نمی تواند نیازهای عملی و رفتاری مردم را به درستی پاسخ گو باشد، هرچند که به سبب آنکه مثلا آن مکتب برخاسته از خود و عقلانیتی بود که بیرون از دایره زمان و مکان و آسیب ها و مقتضیات آن قرار داشت، از نظر فکری و فلسفی قابلیت خود را همچنان حفظ کرده باشد؛ ولی نمی تواند در حوزه عملی و رفتاری پاسخ گوی مناسب و شایسته ای باشد. اینجاست که مکتب زنده و پویا و آیین رشدی و عاملی تمدنی، به یک ضد ارزش و بالندگی تبدیل شده و خود آفتی برای جامعه بشری می شود.

● اصول ثابت و متغیر اسلام

در این میان تنها مکتبی می تواند همچنان زنده و پویا باشد که ازعنصر فرازمانی و فرامکانی برخوردار باشد و همانند اصول عقلانی و علوم فلسفی در یک عرصه ای بالاتر از زمان و مکان قرار گیرد. به نظر می رسد که تنها دین اسلام از چنین عنصری بهره مند است، زیرا آموزه های دستوری و کرداری آن همانند آموزه های شناختی و معرفتی آن، فراتر از دایره و محدودیت های زمانی و مکانی است، چرا که ریشه و خاستگاهی دیگر دارد که آن را همانند اصول فلسفی و احکام عقلانی قرار می دهد. خاستگاه وحیانی بودن آموزه های اسلامی را در همه ابعاد پندار و کردار یعنی در حوزه عقاید، اخلاق و احکام از وحی گرفته شده است که همانند عقل فرازمانی و فرامکانی است و هرگز غبار محدودیت های زمان و مکان بر آن ننشیند.

البته در آموزه های وحیانی اسلام برخی از مسائل مرتبط و یا مربوط به حوزه فرهنگی یا زمانی و مکانی وجود دارد که این شناخته شده و معلوم است. از این دسته امور به اصول متغیر یاد می شود که در کنار اصول ثابت اسلامی قرار گرفته است. اصول متغیر، به اسلام این اجازه را می دهد که منعطف باشد و در حرکت زمان و تاثیر مکان، بتواند همچنان سرزندگی و سازندگی و پویایی خود را حفظ کند.

اما آنچه که به عنوان اصول حاکم و ثابت است، اصولی است که هرگز در ذات زمان و لحظه و مکان نمی افتد و رنگ و غبار آنها دامن آن را آلوده می سازد و از این رو به عنوان جوامع الکلم و روح اصول و قوانین اسلامی مطرح می شود.

جوامع الکلم اسلام در سه حوزه عقاید، اخلاق و فقه هرگز تحت تاثیر زمان و مکان نبوده و نیست و همواره بیرون از مقتضیات آن است. بنابراین برخلاف مکاتب دیگر هرگز عامل بازدارنده و غیرسازنده تلقی نمی شود. هرچند که برخی این توهم را داشته و گمان برده اند که اسلام مثلا در عقایدی چون قضا و قدر شفاعت، آخرت گرایی، یا در فضایل اخلاقی چون صبر، قناعت، زهد، تسلیم و توکل یا در احکامی چون قوانین قصاص، سنگسار و دیگر قوانین و مقررات جزایی، می بایست تجدیدنظر کند، چرا که این امور از پندار و کردار پسندیده به پندار و کردار ناپسند و بد تبدیل شده و باید کنار گذاشته شود.

علت اینکه چنین تصوری باطل است این است که همه عقاید، اخلاق و فقه اسلامی مبتنی بر عقلانیتی است که نمی توان آن را در زنجیره زمان و مکان و مقتضیات آن محدود کرد؛ هر چند که گاه عقول عادی بشری به همه این محتوا نمی رسد و گاه حتی نمی تواند فلسفه احکام و قوانین آن را درک کند، ولی هرازگاهی پرده ها کنار می رود و حقایقی آشکار می شود؛ زیرا جوامع بشری که مثلا حکم قصاص را برداشته اند، گرفتار بحران های متعددی در حوزه امنیت جانی و عرضی شده اند.

● احکام وحیانی اسلام، قابل درک برای عقول بشر

البته این بدان معنا نیست که فلسفه احکام و ملاک های آن آسمانی و بیرون از دایره عقل بشر است؛ بلکه به معنای آن است که همه عقول در یک سطح نیستند تا این حقایق را یکسان درک کنند. با آنکه علل واقعی و ملاک و مناط احکام اسلامی، وحیانی است ولی عقل بشر می تواند آن را درک کند، به شرط آنکه عقل در مسیر کمالی به درستی رشد یافته و بالنده شده باشد. از این رو برخی از این فلسفه احکام و مناط های آن را قرآن و برخی را امامان معصوم(ع) به عنوان عقول کامل بیان کرده اند و برخی دیگر را بشر در طول سالیان به تجربه و آزمون و خطا دریافته است و برخی، همچنان بر او مخفی است که درنهایت روشن خواهد شد؛ چنانکه اسرار هستی و قوانین حاکم بر آن در یک فرآیندی با تراکم دانش و تجربه آدمی در حال رازگشایی است.

● عقل و شرع، موید یکدیگر

براساس قانون و قاعده اسلامی: کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و بالعکس، معلوم می شود که عقل و شرع موید یکدیگر هستند و هرگز علیه یکدیگر نیستند؛ چرا که الواجبات الشرعیه الطاف فی الواجبات العقلیه، هر چیزی که در شریعت واجب شده یک راهنمایی از سر لطف الهی بوده است تا عقل آن را دریابد. به این معنا که تا عقول بشری به حد کمالی خود برسد نیازمند امدادهای خاص است. این امدادهای خاص و عنایات الهی همان احکام شرعی هستند که خداوند به صورت وحی قرآنی و اسلامی بیان کرده است.

البته انسان مسلمان براساس اصول عقلانی، اصول دین خویش را بنیانگذاری می کند و براساس آن بنیادهای عقلانی است که به سمت عبودیت و تعبد می رود. از این رو تعبد عقلانی نسبت به اموری پیدا می کند که مصالح و ملاک احکام و فلسفه آن را نمی داند، ولی به حکم اینکه شریعت هرگز برخلاف مصلحت و عقل، حکمی نکرده است، موارد مشکوک را نیز به همان میزان قبول دارد و عمل می کند. پس یا به حکم مصلحتی عمل می کند که عقل آن را به دست آورده است یا به حکم عبودیتی رفتار می کند که باز عقل بدان حکم کرده است.

مسلمان معتقد بر بنیادهای عقلانی اسلام، حتی در مواردی که به فلسفه حکمی آگاهی نیافته بدان عمل می کند، چنانکه وقتی فلسفه آن را نیز دریافت و برای فلسفه آن حکم، بدان متعبد نیست بلکه به خاطر تقرب و عبودیت بدان عمل می کند؛ چرا که عقل به وی حکم کرده است که خداوند را برای تقرب اطاعت کند. پس تعبدهای او نسبت به احکام و عقاید و اخلاق شرعی از باب تعظیم و اطاعت و تقرب است.

البته بر ماست که فلسفه احکام را به دست آوریم و بدانیم و در این راه عقل نظری و عقل عملی خویش را به کار گیریم؛ چرا که عقل نظری به ما کمک می کند که نسبت به حقایق هستی شناخت درستی داشته باشیم و عقل عملی نیز یاری می رساند تا به درستی، رفتار و کردار شایسته و نیک داشته باشیم و از هرگونه بدی و زشتی پرهیز کنیم که در این صورت نیز درهای عقل نظری ما بیش از پیش گشوده می شود، چرا که تقوا و عمل به عقل انسانی کمک می کند تا قدرت تشخیص و بصیرت پیدا کند چنانکه خداوند در آیه ۲۹ سوره انفال می فرماید و تعلیم و آموزش نورانی الهی را نیز مبتنی بر آن می داند.(بقره، آیه ۲۸۲)

اگر با تعقل و خرد دریافتیم که قرآن حق، و پیامبر(ص) اسوه حسنه است که می بایست از او پیروی و اطاعت کرد تا خود به جایی که آن حضرت رسیده برسیم، می بایست این راه را بپیماییم. این راه تقوا و تعبد است که علوم شهودی را بر ما می گشاید و حقایق را آشکار می سازد چنانکه ملکوت آسمان و حقایق هستی برای حضرت ابراهیم(ع) و دیگر انسان های کامل آشکار شد.

به هر حال، اسلام احکام ثابتی دارد که به هیچ وجه تغییرپذیر نیست، البته برخی از مسائل است که قابل تغییر است. این مسائل از سوی مجتهدین به احکام ثابت و جوامع الکلم عرضه می شود و براساس مقتضیات زمان احکام آن بیان می شود.

فریبرز احمدی