چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

مثل هیچ كس بودن


مثل هیچ كس بودن

بازیگری كه باهوش باشد و بتواند در تئاتر خوب بازی كند, پس می تواند نوع بازی در تئاتر و سینما را از هم تفكیك كند و بازی خوبی ارائه دهد همان طور كه بیشتر بازیگران خوب قدیمی سینما, كه الان به وجود مباركشان افتخار می كنیم همه از تئاتر شروع كرده اند و در تئاتر هم بازیگران بسیار خوبی هم بوده اند

اولین بار كه با نامش برخورد كردم، در راهروی سالن چهار سوی مجموعه تئاتر شهر بود. برای تماشای نمایش «قهوه تلخ» شبنم طلوعی در صف طویل جشنواره بیست و یكم فجر، بروشور نمایش را مطالعه می كردم. فكر كردم حتما این اسم نسبتی با حسین پاكدل دارد. حتما فرزند او است. یك سال پس از آن در جشنواره بعدی با هم آشنا شدیم. مهدی پاكدل جوان بااستعداد، توانا و باهوشی است. او از هر دری وارد شده تا بتواند به قله آرزوهایش دست یابد و خواسته اش نیز به زودی به ثمر خواهد نشست.

حضورش در نمایش های ریچارد سوم، بی شیر و شكر، امپراتریس ویرانه ها، دیر راهبان، قهوه تلخ، سیاها و... را نمی توان فراموش كرد. مهدی پاكدل كه طراح و گرافیست خوبی هم هست پس از كسب تجربه های مفید و ارزنده و از همه مهم تر درك درست خود و اشخاصی چون حامد محمدطاهری، شبنم طلوعی، حمید امجد و با مشاوره برادر بزرگترش حسین پاكدل آرام آرام بی هیچ شتابزدگی و هیجان كاذبی به مسیر خود ادامه داد و كار كرد و كار كرد و كار كرد.

حضور كوتاه مدتش در «ماهی ها عاشق می شوند» و بعد نقش زیادش در مجموعه تلویزیونی «مروارید سرخ» باعث شد تا امروز به خاطر بازی خوبش و بازی خوانی بهتر احمد امینی، علیرضای مجموعه تلویزیونی «اولین شب آرامش» را به سرزبان ها انداخته است. این گفت وگو تمام حرف های ما نیست، درباره ضعف ها، كاستی ها و كم تجربگی های مهدی پاكدل نیست، اما بخش مهمی از حرف های او درباره «اولین شب آرامش» است.

● با آنكه تو از تئاتر به سینما راه پیدا كردی و كارهایی هم كه بازی كردی از ارزش و مخاطب گسترده ای برخوردار است اما به نظر می رسد، «اولین شب آرامش» احمد امینی متفاوت از باقی باشد، شاید در آینده این تفاوت را خودت هم احساس كنی.

▪ اگر می توانی بیشتر توضیح بده.

● چه چیزی به اعتقاد تو این كار را با بقیه متفاوت می كند... در مورد خودت

▪ دلیل اصلی این تفاوت در كارگردانی مجموعه و تعدد سكانس هایی است كه بازی دارم، بالطبع تا حدودی بیشتر دیده می شوم و در یادها می مانم. البته در «مروارید سرخ» هم كه از شبكه تهران پخش شد نقش اصلی را داشتم. ولی به هر حال هر كاری شرایط خاص خودش را دارد.

● فكر می كنم تفاوت نقش ها و نوع بازی ات قدری در این تفاوت دخیل باشد

▪ این موضوع بی ارتباط با نقشی كه قرار است بازی شود نیست، در واقع وقتی فیلمنامه را می خوانی و به نقش فكر می كنی با خودت می گویی این نقش چقدر به من نزدیك است چقدر می توانم مثل او باشم چه ری اكشن هایی باید بروز بدهیم من معتقدم در تئاتر خیلی از بازیگران بهتر از من هستند در زیرزمین های تئاتر شهر بازیگرهای خلاق فراوانی را می توانی ببینی كه بعضی هایشان بارها می توانند بهتر از ستاره های سینما و تلویزیون باشند اما شرایطی برایشان پیش نیامده كه بتوانند در این حوزه كار كنند. حالا این تقصیر خودشان یا محیط است نمی دانم. بهرام عظیم پور كه خود از دل تئاتر آمده، انتخاب بازیگر این سریال را بر عهده داشت و با دقت و پافشاری زیاد اعتقاد داشت من و امیر آقایی باید این دو نقش را بازی كنیم. جالب است كه وقتی احمد امینی بی آنكه مرا دیده باشد یا شناخته باشد اولین بار كه مرا دید گفت خب این خود علیرضا است.

● این مجموعه تلویزیونی شاید صاحب همان «آنی» باشد كه یك مجموعه منظم درصدد دست یافتن به آن است. رسیدن به این «آن» مستلزم قرار گرفتن تمامی اجزای پازلی است كه مجموعه را می سازد.

▪ دقیقا در واقع اتفاقی كه شاید در هشتاد سكانسی كه بازی داری برایت نمی افتد اما به یك باره طی دو سكانس همه چیز به خوبی پیش می رود و نتیجه دلخواه به دست می آید و در كل مجموعه دارای آن آنی كه تو می گویی می شود. در یك اثر وقتی تمامی كسانی كه قرار است در آن مجموعه كار كنند با انگیزه انرژی لازم را صرف كنند، چه آن اثر به نمایش دربیاید و یا حتی مهجور واقع شود، نتیجه آن انرژی صرف شده جایی به ثمر می نشیند و بارور می شود. در جامعه هنری متاسفانه آدم ها از جایگاهی كه در آن قرار دارند راضی نیستند و دوست دارند مدام جا عوض كنند، از كوچك ترین و بزرگترین شخصی كه می خواهد در مجموعه ای فعالیت كند و در خلق اثری مفید و موثر باشد هم تلاش می كنند و یا حسرت مقام بالاتری را دارند، یعنی گروه فنی می خواهد مثلا فیلمبردار باشد، دستیار كارگردان می خواهد كارگردان باشد و خلاصه به این ترتیب می خواهند دیگری باشند به جای آنكه در حرفه خود درجه یك باشند. اما خوشبختانه در این گروه همدلی بسیار زیادی به چشم می خورد كه همه آدم ها عاشق كار و حرفه ای بودند كه انجام می دادند و انصافا هم كارشان را به درستی پیش می بردند و به این ترتیب به قول تو قسمت های مختلف پازل به هم متصل می شد و مجموعه را می ساخت.

درست بیست سال پیش چهره ای در تلویزیون ایران ظهور می كند و یك باره به یكی از طراز اول ترین مجریان رسانه ملی بدل می شود. چهره ای كه به مثابه داشتن صدا و سیمای خوش و دلنشین هم برای نسل ما و هم برای نسل پیش از ما فراموش نشدنی است و حالا پس از بیست سال چهره ای دیگر با تقریبا همان شرایط اما از نسل امروز و به عنوان بازیگر. می خواهم بدانم «حسین پاكدل»كه شاید خیلی صراحت و بینش او را می ستایند، چه جایگاهی در كنار تو داشت.

من در خانواده ای رشد كردم كه در اطرافم پر از كتاب هایی بود كه به برادر بزرگترم تعلق داشت. از پنج سالگی خواندن و نوشتن را یاد گرفتم تا بتوانم مطالعه كنم. در دوران نوجوانی من، برادرم دبیر جشنواره فیلم كودك و نوجوان اصفهان بود. با دیدن ستاره های سرشناسی كه به اصفهان می آمدند از خود بی خود می شدم، دوست داشتم من هم سوار بر این موجی كه آنها با خود دارند شوم و در آینده حرفی برای گفتن داشته باشم. این باعث شد تصمیم بگیرم تا در رشته ای نزدیك به سینما تحصیل كنم اما آن موقع اصفهان تنها رشته گرافیك داشت و من هم به همین خاطر وارد هنرستان گرافیك شدم. طبیعتا به رشته تجسمی علاقه مند شدم بعد فكر می كردم خب من در این رشته فعالیت می كنم و دنیایم از دنیای دو برادر دیگرم كه در حوزه های سینما و تئاتر و تلویزیون فعالند جدا است. تا اینكه در دانشگاه پذیرفته شدم و به تهران آمدم، این اتفاق با مدیریت برادرم حسین پاكدل در تئاتر شهر همراه شد.

همان موقع وقتی این ساختمان دوار چهارراه ولی عصر عج را می دیدم برایم جالب بود كه بدانم آنجا چه اتفاقی در حال رخ دادن است. تا اینكه به تماشای نمایش جذاب «عشق آباد» داوود میرباقری رفتم... این اثر به تئاتر علاقه مندم كرد و شدم تماشاگر بی وقفه تئاتر. كم كم ذهنیتم به تئاتر تغییر كرد و پس از چندی به گروه سیروس شاملو راه پیدا كردم و نزد او آموزش پانتومیم و بازیگری دیدم. این سبب شد تا مسیر زندگی ام دستخوش تحول و تغییراتی شود. البته همان موقع برادرم حتی با آمد و شد بی برنامه من به تئاتر شهر مخالف بود و بعضی اوقات هم كه می دید من در تئاتر شهر بیكار نشسته ام با من برخورد هم می كرد كه چرا دانشگاه نمی روم دوره ای هم بچه هایی كه با آنها كار می كردم نگران بودند كه به خاطر حضور من به دلیل كم تجربگی ام، آقای پاكدل كارمان را رد كند. او رئیس تئاتر شهر بود و من بازیگری بی تجربه و شب ها در خانه برادر و معلم ام، با دلسوزی بسیار. بیشتر راهنمایی ام می كرد كه چه كتابی مطالعه كنم تا بتوانم هنر نمایش و دنیای معاصرم را درك كنم. این راهنمایی او سبب شد در كنار آموختنم در تئاتر بمانم و خوشحالم كه در این مسیر با شخصیت های درجه اول تئاتر كشور آشنا شدم و كار كردم.

گفت وگو با مهدی پاكدل ،بازیگر مجموعه اولین شب آرامش

مهدی عزیزی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.