جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

سیف الله داد مرد دلسوز سینمای ایران


سیف الله داد مرد دلسوز سینمای ایران

در کارهای اجرایی سواد آن کار را داشتن بی شک مهم ترین مساله است, اینکه بتوانی تجزیه و تحلیل کارشناسانه داشته باشی و از نگاه منصف و نقاد به همه چیز نگاه کنی, کار کسی است که استخوانش را در کاری آسیاب کرده باشد و این همان خصوصیت مهمی بود که در دوران سیف الله داد و معاونت سینمایی وی از او دیدم

● عزت‌الله انتظامی

در کارهای اجرایی سواد آن کار را داشتن بی‌شک مهم‌ترین مساله است، اینکه بتوانی تجزیه و تحلیل کارشناسانه داشته باشی و از نگاه منصف و نقاد به همه چیز نگاه کنی، کار کسی است که استخوانش را در کاری آسیاب کرده باشد و این همان خصوصیت مهمی بود که در دوران سیف‌الله داد و معاونت سینمایی وی از او دیدم.

دورانی که مرحوم سیف‌الله داد بر صندلی معاونت سینمایی نشسته بود، بی‌شک یکی از بهترین دوران سینمای ایران بود. او می‌دانست سینما چه می‌خواهد و آزادی بیانی به سینماگرها داد که در نوع خودش بی‌سابقه بود. سیف‌الله داد مرد دلسوز سینمای ایران بود و همین دلسوزی باعث شد زودتر از موعد از دنیا برود. خاطرات او در ذهنم همیشه جان می‌گیرد، وقتی فیلم‌های او را می‌بینم و وقتی یاد کارهای بر زمین مانده‌اش می‌افتم. سیف‌الله داد برایم مردی منحصر به فرد و بسیار با اطلاع جای گرفته بود و از اینکه سینمای ایران دورانی را با معاونت او تجربه کرد، بسیار خرسندم. داد سینما را می‌شناخت و به آن علاقه‌مند بود، همین علاقه‌مندی، به همراه دانش درست او از سینما باعث شد که من نام دوران وی را بگذارم دوران خوب سینمای ایران... .

● علیرضا زرین‌دست

من فکر می‌کنم که آقای داد هم نوع کارشان در معاونت سینمایی، هم شخصیت فردی و هم کارگردانی او از یک نوع معصومیت و معرفتی برخوردار بود که در این معصومیت و معرفت در حقیقت یک چیزی نهفته بود و آن این بود که انسان و مرد خودداری بود. در این روزهایی که از نبود سیف‌الله داد می‌گذرد، بیش از آنکه نام داد گفته و شنیده شود، ادامه عنوان بازمانده بود که ادامه عنوان سیف‌الله داد عبارت کارگردان فیلم بازمانده آورده شد تا مستمع بداند که در حال شنیدن خبر مرگ کیست. داد در عالم فیلمسازی سه فیلم بیشتر نداشت. گفته شده که در تدارک فیلم جدیدش بوده که مریضی امانش را بریده و همان سه فیلم حاصل عمر فیلمسازی‌اش بوده. اما بیش از فیلمسازی، داد را با دوران معاونت سینمایی‌اش در وزارت ارشاد می‌شناسیم. خوب یا بد، ضعیف یا قوی، به هرحال مدیریت سینمای این مملکت دوره‌ای در دست داد بود و بسیاری به نیکی‌اش یاد می‌کنند. شکی نیست که بازمانده همیشه یاد و نام او را زنده نگه خواهد داشت. بودند کسانی که با بازیگران عرب غیرایرانی و در لوکیشنی خارج از کشور قصد داشتند تا بازمانده‌ای دیگر بسازند اما غافل از آن بودند که داستان بازمانده حقیقتی را در درون خود داشت که بدون آن اثرگذار نبود. حقیقتی که کودک فیلم نمادش بود، قهرمان فیلم حافظش بود و فیلم درباره همان بود! بازمانده جانمایه‌ای داشت که ضعف‌های فیلم را هم پوشانده است.

● منوچهر محمدی

سیف‌الله داد مرد بسیار بزرگی بود. تاریخ؛ اندیشه و عملکرد او را در مجموعه سینمای ایران روشن خواهد کرد. سینما دغدغه سیف‌الله داد بود، سیف‌الله داد چه پشت دوربین به عنوان کارگردان، چه پشت میز به عنوان یک مدیر و چه به عنوان یک تئوریسین فکری همواره در بالاترین مرتبه از نظر انسانی بود. او هیچ وقت تغییر شخصیت نداشت.

یک انسان با یک شخصیت قوام یافته و شکل گرفته بود که همه را تحت تاثیر قرار می‌داد. همواره می‌دیدم نگران مردم است و در شرایط مهم سیاسی این ۳۰سال نقش بسیار تاثیرگذاری در ارتباط با مسایل سیاسی و سینما داشت.

از میان تمامی فیلم‌هایی که دیده‌ام، سکانسی از فیلم بازمانده ساخته مرحوم سیف‌الله داد را عاشقانه دوست می‌دارم. آنجا که اواخر داستان، صفیه در انتهای قطار فرهان را به آغوش کشیده است و با آن لهجه اصیلش آیه الکرسی می‌خواند:

اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَی الْقَیومُ لاَ تاخُذُهُ سِنَه وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فی‌الارض مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یحِیطُونَ بِشَیءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کرْسِیهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یوودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِی الْعَظِیمُ

و آنگاه ثانیه‌هایی بعد از قطار می‌پرد تا جان خود را نثار آزادی فرهان کند.

● هما روستا

در «از کرخه تا راین» همکاری نزدیک با مرحوم داد را تجربه کردم. موفقیت فیلم حاصل تلاش گروهی افرادی بود که در آن سال‌های سینمای ایران توانستند فیلمی خوب و درخور تامل درباره جنگ بسازند. سیف‌الله داد یکی از آدم‌های کلیدی این موفقیت بود، تهیه‌کنندگی در سینمای ایران خصوصا در سال‌هایی که بازیگری مهجور بود، سخت می‌نمود، داد نبض ماجرا را در دست داشت و با اعتماد به نفسی که داشت در تزریق روحیه به دیگران مفید بود. با آمدن سیف‌الله داد بر مسند معاونت سینمایی، من فهمیدم که او به طور کلی مردی قدرتمند در امور اجرایی است و با دل کار می‌کند، او مردی عاشق پیشه بود و عاشقانه به کارش می‌رسید. دوران معاونت سینمایی سیف‌الله داد، اتفاق شگرفی در سینما بود، اجازه جسارت کردن به سینماگران داده شد و آنها توانستند در ژانرهای مختلف سینمایی گام بردارند. داد اجازه این جسارت را به آنها داد چون خودش مرد جسوری بود، می‌دانست که سینما آسه آسه رفتن را نمی‌فهمد و در آن باید بی‌پروا بود. در دوران او شاهد سینمای نوینی بودیم که شادی در ابتدا سطحی به نظر می‌رسید، اما داد افق‌های دیگری را به روی سینمای ایران باز کرد که تا آن روز کسی جسارت وارد شدن به آنها را نداشت. زود رفت، شاید زمان رفتنش برای این بود که بفهمیم از امثال سیف‌الله داد چقدر داریم؟ اصلا مانده‌اند؟

● حمید فرخ نژاد

سیف‌الله داد نه تنها یکی از مدیران دوست داشتنی سینما بود، بلکه از نظر شخصی هم به او علاقه‌مند بودم. در مورد داد می‌توانم، بگویم او سینماگری بود که مدیر شده بود و تا آخرین لحظه هم این نکته را از یاد نبرد. برای همین توانست به عنوان یک مدیر با سینماگران در ارتباط باشد. او خود را مقابل سینماگران نمی‌دانست و جنس صحبت آنها را درک می‌کرد. از آنجا که سینماگر بود، طبیعتا با درد دل‌های آنها به خوبی آشنایی داشت. داد در تحقق یک سینمای خوب در سایه آثاری مستقل و خصوصی تلاش کرد و به این مساله بها داد. وقتی منافع سینماگران و دولت پیش می‌آمد، برخلاف خیلی از مدیران که طرفداری دولت را می‌کنند، او به سمت‌وسوی سینماگران و رفع اختلاف میان دو طرف بود. آخرین خاطره‌ام از او برمی‌گردد به زمانی که همراه او و ناصر تقوایی به آبادان رفته بودیم. قرار بود به عنوان سینماگران خوزستانی در مراسم سینمای اجتماعی که با عنوان «جشنواره ستایش» در آبادان برگزار شد، مورد تقدیر قرار بگیریم. در حاشیه این برنامه من و داد به بازدید جزیره «مینو» رفتیم. من ویژگی‌های این جزیره را برایش توصیف کردم و آنقدر از آنجا خوشش آمده بود که تصمیم گرفت لوکیشن آخرین فیلم خود را جزیره مینو قرار دهد. او می‌خواست فیلم جدیدش را در آنجا بسازد اما متاسفانه فوت کرد و نتوانست موفق به این کار شود.

● سیامک شایقی

سیف‌الله داد یک شخصیت محبوب و دوست‌داشتنی بود که بعد از گذشت سال‌ها از درگذشتش، همه به نیکی از او یاد می‌کنند. داد از دل اهالی سینما بیرون آمد و مشکلات آنها را می‌شناخت. او دلسوز سینماگران بود.

البته قبول دارم که تنها کافی نیست مدیری اهل سینما باشد تا بتواند با سینما گران ارتباط خوبی برقرار کند، علاوه بر این باید سینماگران را نیز دوست داشته باشد، این همان خصیصه‌ای است که در وجود داد بود.

او مدت‌ها کار صنفی کرد، به عنوان مثال در شورای مرکزی کانون کارگردانان حضور داشت و رییس هیات‌مدیره خانه سینما بود. برای همین با مسایل سینما اعم از تولید، توزیع، نمایش و کار صنفی به خوبی آشنایی داشت.

این شناخت باعث شد صحبتی از غیرقانونی بودن خانه سینما نکند، تلاشی انجام ندهد که صنف جدیدی در مقابل خانه سینما ایجاد کند و اهالی سینما را به جان هم نیندازد. دوستان و مشاورانش نیز همین ویژگی را داشتند و بدون جبهه‌گیری سیاسی و حزبی به سینما نگاه می‌کردند.

در عین حال سیف‌الله داد، مدیر و مدبر بود و راه‌حل‌های عاقلانه‌ای برای خروج از مشکلات سینما ارایه می‌کرد. هرچند اشکالاتی نیز در دوره مدیریت او وجود داشت. یکی از اشکال‌هایی که من و برخی از دوستانم به دوره مدیریت داد داریم، آزادسازی اکران فیلم و نمایش‌ها بود. با وجود اینکه باید در مورد سیستم دولتی قبلی تجدید نظر می‌شد ولی تصمیم یک‌باره درباره آزادسازی نمایش‌ها در آن دوران کمی خام و شتابزده بود.

با همه اینها باید تاکید کنم نهایتا مساله این است که سیاست آن زمان از سر دلسوزی بود و به خاطر منافع شخصی و سیاسی نبود. مقوله آزادسازی سینماها و نمایش‌ها بر این اساس اندیشیده شد که سینمای مستقل شکل بگیرد و پول این نوع سینما از مردم، گیشه و بدون وابستگی دولتی ایجاد شود اما این تصمیم به یک دوران‌گذار نیاز داشت تا در جامعه ما جا بیفتد.

به هر حال وقتی برنامه‌ای بدون‌گذار از دوران خودش اجرایی می‌شود، ممکن است اتفاق‌های پیش‌بینی نشده‌ای بیفتد. یک وجه چنین تصمیمی این بود که سالن‌ها، شرایط را به سینماگران دیکته نکنند همچنان‌که در حال حاضر شاهد این وضعیت هستیم.

با همه اینها نیت داد خوب بود و برای همین سینماگران او را درک می‌کردند. او آدم نازنین و دوست داشتنی بود.