جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی عج


درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی عج

ای مردم همانا, من, بشرم مانند دیگران , نزدیك است كه از سوی فرشته ی مرگ خوانده شوم, و من هم پاسخ دهم من, میان شما, دو چیز گران سنگ به جا می گذارم

یكی از شبهاتی كه درباره‏ی حضرت مهدی علیه السلام شده، این است كه آن حضرت، مصداق آیات وراثت زمین و روایات حكومت جهانی نیست .

نوشتار حاضر، ضمن اثبات انقلاب جهانی از دید قرآن و روایات، با نقل چهاردسته از روایات معتبر نزد شیعه و سنی، مانند حدیث «ثقلین‏» و «لزوم شناخت امام‏» و . . . به این شبهه پاسخ می‏دهد و عقیده‏ی شیعه را به اثبات می‏رساند .

«و لقد كتبنا فی الزبور من بعد الذكر ان الارض یرثها عبادی الصالحون‏»

و ما، بعد از تورات، در زبور داوود نوشتیم كه بندگان نیكوكار من، زمین را به ارث می‏برند .» (۱)

در برابر ما، سه مطلب مربوط به هم هست:

● مطلب نخست

نخستین مطلب، انقلاب جهانی فراگیری است كه قرآن، در چند مورد، بدان اشاره می‏كند:

۱) در آیه‏ی پنجاه و پنجم سوره‏ی نور آمده است:

«خدا، به كسانی از شما كه ایمان آوردند و كارهای شایسته انجام دادند، وعده داد كه همان گونه كه امت‏های پیشین را لافت‏بخشید، هر آینه، آنان را هم خلافت دهد و دینی را كه برای ایشان پسندید، برای شان استوار و حاكم سازد و یقینا، آنان را پس از بیمناكی‏شان آرام و ایمن قرارشان دهد .» .

۲) در دو آیه‏ی پنجم و ششم از سوره‏ی قصص آمده است:

«و ما اراده كردیم كه بر آن طایفه‏ی ضعیف و ذلیل، در آن سرزمین منت گذاریم و آنان را پیشوایان خلق قرار دهیم و وارث ملك و جاه فرعونیان گردانیم، و در آن سرزمین، به آنان قدرت و سلطه بخشیم و به فرعون و هامان و لشگریان شان آن چه را كه از آن ترسان شوند، نشان دهیم .» . (۲)

۳) در آیه‏ی صد و پنجم سوره‏ی انبیا آمده است:

«هر آینه، ما بعد از تورات، در زبور داوود نوشتیم كه بندگان نیكوكار من، زمین را به ارث می‏برند .» . (۳)

این انقلاب، وقتی رخ می‏دهد كه مستكبران بر زندگی مردم حكم می‏رانند و بندگان خدا را به استضعاف می‏كشانند و ارزش‏ها و خرد و وجدان مردمان را می‏ربایند و بشریت‏به بن بست می‏رسد . در این هنگام، اراده‏ی الهی دخالت كرده، توان و سلطنت را از دست‏ستمگران مستكبر گرفته و به دست مستضعفان صالح می‏رساند .

چنین انقلابی جهانی، در تاریخ تكرار شده است . از جمله‏ی آن‏ها، رخداد تاریخی بنی‏اسراییل است، آن زمان كه فرعون، استكبار ورزید و در زمین فساد كرد . خداوند می‏فرماید:

«فرعون، در زمین (مصر) تكبر و گردن كشی كرد و مردم‏اش را گروه گروه كرد و طایفه‏ای را سخت ضعیف و ذلیل شمرد: پسران شان را می‏كشت و زنان شان را [برای خدمت ] زنده می‏گذاشت . هر آینه، فرعون، از مفسدان بود» . (۴)

امر حتمی نخست، جا به جایی فرمانروایی از مستكبران به مستضعفان صالح است كه انقلابی فراگیر در ارزش‏ها و در سرزمین‏ها [ ی مختلف ] و در فرمانروایی و رهبری است . این، از سنت‏های حتمی الهی است .

● مطلب دوم

كسی كه این انقلاب جهانی فراگیر را رهبری و فرماندهی می‏كند، «مهدی‏» از ذریه و نوادگان رسول الله صلی الله علیه و آله است . این مطلب، در حد تواتر، در روایات صحیح آمده است . این، همان دومین مطلبی است كه حدیث نبوی، آن را ثابت می‏كند و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند و آن را مطلبی حق می‏دانند، همان گونه كه آن مطلب نخست را نیز به حكم قرآن شریف، ابت‏شده می‏دانند . در هیچ یك از این دو مطلب، جای كوچك‏ترین تردیدی نیست .

احادیث مهدی علیه السلام در حدی است كه قابل تردید نیست . ما، در این جا نمی‏خواهیم وارد این بحث و بحث پیشین شویم .

● مطلب سوم

مهدی منتظر (عج) كه رسول الله صلی الله علیه و آله از او خبر داده، محمد بن حسن بن علی علیهم السلام است كه در دویست و پنجاه و پنج هجری در سامرا زاده شد و خدای متعال، او را از دید مردمان پنهان كرد . خداوند، برای نجات دادن مردم از ستم و نابود كردن شرك و دوگانگی و استوار ساختن توحید و پرستش خدا از سوی انسان، «مهدی‏» را می‏فرستد و او، شریعت و حدود خدا در زندگی مردمان را برپا می‏دارد .

از روایات فراوان اهل بیت علیهم السلام می‏فهمیم كه مهدی منتظر - كه رسول الله صلی الله علیه و آله بدو مژده داده است - محمد بن حسن عسكری، دوازدهمین امام از اهل بیت علیهم السلام است . سخن ما بر این مسئله متمركز است و مخاطب‏مان در این بحث، كسانی اند كه اعتقاد به حجیت‏حدیث اهل بیت علیهم السلام دارند و به دنبال دلایل كافی و روشن و صریح برای اثبات علمی عقیده‏ی امامیه، مبنی بر این كه مهدی منتظر آل محمد علیهم السلام معین و مشخص شده است، هستند .

اختلاف میان شیعه‏ی امامیه و دیگر فرقه‏های اسلامی، در اصل قضیه‏ی مهدویت نیست; زیرا، تمامی مسلمانان - جز گروهی اندك - باور دارند كه خدای متعال، از میان اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله «مهدی‏» را برای انقلاب جهانی بزرگی در زندگی مردمان ذخیره كرده است، تا بشریت را نجات دهد . در این، تردیدی نیست و روایات نبوی، در این باره، صحیح و متواتر است . اختلاف میان شیعه‏ی امامیه و دیگر مسلمانان، تنها، در تشخیص و تعیین [ امام مهدی ] است .

شیعه‏ی امامیه، معتقد است كه امام مهدی منتظر علیه السلام محمد بن حسن بن علی علیهم السلام است كه در سال دویست و پنجاه و پنج هجری، در سامرا زاده شد و خداوند تعالی، برای حكمتی كه خود می‏دانست، او را در پس پرده‏ی غیب برد و او، همان كسی است كه خدای بلند مرتبه، او را برای نجات بشریت ذخیره كرده است و پیامبران و كتاب‏های الاهی قبلا بدو بشارت داده‏اند .

غیر شیعیان، معتقدند، مهدی‏ای كه رسول الله صلی الله علیه و آله بدو مژده داده، هنوز به دنیا نیامده، یا زاده شده و ما، نام‏اش را نمی‏دانیم .

برای اثبات عقیده‏ی امامیه، به دو گروه دلیل، استدلال می‏كنیم:

گروه نخست، روایات عام و كلی است كه ویژه‏ی امام علیه السلام نیست، اما قهرا و به ناچار، بر عقیده‏ی امامیه در مورد مهدی علیه السلام منطبق است .

اگر عقیده‏ی امامیه را در این باره به شمار نیاوریم، برای این گونه روایات، توجیه و تفسیری صحیح نمی‏دانیم . این روایات، یقینا، صحیح‏اند . بعضی از آن‏ها، در مصادر و منابع امامیه، در طبقات مختلف راویان سند، متواترند و مناقشه و ایرادی در آن‏ها نیست . بخش اعظم این روایات را در مدارك و منابع معتبر اهل سنت و به سندهای معتبر یا متواتر نیز می‏بینیم .

ایمان و اعتقاد به درستی این احادیث، به اثبات علمی عقیده‏ی امامیه در تشخیص و تعیین امام منتظر منجر می‏شود; زیرا، این روایات با عقیده‏ی معروف امامیه منطبق است و ما، مصداق و تفسیر دیگری برای این احادیث نمی‏شناسیم .

مطابقت كامل این روایات با مبنای شیعه‏ی امامیهٔ و عدم مطابقت آن با هیچ مبنای معروف دیگری ما را به طور قطع، به این نتیجه می‏رساند كه این روایات، ناظر به همان رای و عقیده‏ی شیعه‏ی امامیه اثنا عشریه است .

نمونه‏ای از این گروه از احادیث، چنین است:

▪ حدیث ثقلین

نخستین حدیثی كه در این باره بدان استناد می‏كنیم، حدیث ثقلین است . این حدیث، صحیح است و به تواتر، از رسول الله صلی الله علیه و آله رسیده است . محدثان تمامی فرقه‏های اسلامی، بر صحیح بودن‏اش، اجماع و اتفاق نظر دارند . از میان علمای مسلمان، كسی نیست كه در صحت این روایت و صدور آن از رسول الله صلی الله علیه و آله تردید كند .

برای اثبات سخن ما، همین كفایت می‏كند كه افراد زیر، آن را نقل كرده‏اند:

مسلم در صحیح، ترمذی و دارمی در سنن، احمد بن حنبل در جاهای متعددی از مسندش، نسایی در خصائص، حاكم در مستدرك، ابوداوود و ابن‏ماجه در سنن .

طرق [و اسناد روایت] این حدیث در كتاب‏های امامیه، بیش از آن است كه در این مختصر شمارش شود .

متن حدیث - چنان كه در بیش‏تر مصادر است - چنین است:

ای مردم! همانا، من، بشرم [مانند دیگران]، نزدیك است كه [از سوی فرشته‏ی مرگ] خوانده شوم، و من هم پاسخ دهم . من، میان شما، دو چیز گران سنگ به جا می‏گذارم . آن دو، كتاب خدا و عترت‏ام، اهل بیت‏ام، هستند . این دو، هرگز از هم جدا نمی‏شوند، تا بر من، در حوض [كوثر] آیند . بر آن دو پیشی نگیرید كه هلاك می‏شوید و بدانان چیزی نیاموزید; زیرا، از شما داناترند .

این حدیث، به صراحت می‏گوید:

الف) پیامبر، پس از خود، دو جانشین برای هدایت امت‏باقی می‏گذارد كه قرآن و اهل بیت‏اش هستند .

ب) هر دو جانشین، باقی‏اند و تا روز قیامت، هرگز از یكدیگر جدا نمی‏شوند .

ج) رسول الله صلی الله علیه و آله فرمان داد به آن دو چنگ زنند تا از گمراهی مصون نگه داشته شوند .

چنگ زدن، به معنای پیروی و طاعت است . همین، معنای «حجت‏» است و حجت و حجیت، معنایی جز پیروی و اطاعت ندارد .

اگر نكته‏ی نخست (باقی گذاشتن دو چیز گران سنگ) را به دومین نكته (جدانشدن شان از هم) پیوند زنیم، اصل مهمی را به دست می‏آوریم . آن اصل، این است كه در هر زمان حجت و امامی از اهل بیت علیهم السلام وجود دارد كه هرگز از كتاب خدا جدا نمی‏شود .

ابن حجر در صواعق می‏گوید:

احادیثی كه مردم را بر لزوم تمسك به كتاب و اهل بیت دعوت می‏كند، دلالت دارد بر این كه هیچ گاه رشته‏ی شایستگان اهل بیت تا روز قیامت‏بریده نخواهد شد، همان گونه كه قرآن هم چنین است . از این رو، اهل بیت، موجب امان و قرار زمینیان بودند، چنان كه گفته خواهد شد . گواه بر این، خبر پیشین است كه [پیامبر فرمود] : «در هر نسلی از بازماندگان امت‏ام، عادلانی از اهل بیت‏ام هستند .» . (۵)

آیهٔ الله محمد مهدی آصفی

پی‏نوشت‏ها:

۱) انبیاء (۲۱) : ۱۰۵ .

۲) قصص (۲۸) : ۵- ۶ .

۳) انبیاء (۲۱) : ۱۰۵ .

۴) قصص (۲۸) : ۴ .

۵) الصواعق المحرقهٔ، دار الطباعهٔ المحمدیهٔ، مصر، ص ۱۴۹ .

۶) من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتهٔ جاهلیهٔ .

۷) صحیح مسلم، كتاب الامارهٔ، باب الامر بلزوم الجماعهٔ عند ظهور الفتن، ج ۶، ص ۲۲ .

۸) صحیح البخاری، كتاب الفتن، باب دوم .

۹) مسند احمد، ج ۱، ص ۴۱۶ .

۱۰) مسند الطیالسی، چاپ حیدر آباد، ص ۲۵۹ .

۱۱) المستدرك حاكم .

۱۲) تلخیص المستدرك، ذهبی، ج ۱، ص ۷۷ .

۱۳) مجمع الزوائد، هیتمی، ج ۵، ص ۲۱۸- ۲۲۵ .

۱۴) بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۷۶- ۹۳ .

۱۵) رجال سند، همگی، ثقه‏اند .

۱۶) بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۹۰; رجال كشی، ص ۲۶۶- ۲۶۷ .

۱۷) هود (۱۱) : ۱۱۳ .

۱۸) شعراء (۲۶) : ۱۵۱- ۱۵۲ .

۱۹) نساء (۴) : ۶۰ .

۲۰) لا تخلو الارض من حجهٔ .

۲۱) الكافی، ج ۱، ص ۱۷۸ .

۲۲) همان .

۲۳) همان . سند و تمامی راویان حدیث، ثقه‏اند . ابراهیم بن هاشم، پدر علی بن ابراهیم است . علامه، در خلاصه، اخذ به روایت‏اش را ترجیح داده است . فرزندش علی بن ابراهیم، در تفسیر، بسیار از او روایت كرده است . وی در مقدمه‏ی تفسیر، ملتزم به روایت از موثقان است . ابن طاووس، هنگام ذكر روایتی از امالی صدوق - كه در سند آن ابراهیم بن هاشم است - می‏گوید: «تمامی راویان حدیث، ثقه‏اند .» .

وی، نخستین كسی است كه حدیث كوفیان را در قم پخش كرد و از او پذیرفتند، به رغم آن كه مشهور بود كه قمی‏ها، در پذیرش حدیث، بسیار سخت گیرند . فقیهان ما در اخذ روایت وی تردید نمی‏كنند . آیهٔ الله خویی، رحمه الله، می‏گوید: «در وثاقت ابراهیم بن هشام، شك، روا نیست .» .

۲۴) همان . علی بن حكم را فقیهان ما توثیق كرده‏اند; زیرا، در اسناد كتاب تفسیر علی بن ابراهیم قمی است .

۲۵) همان .

۲۶) همان، ج ۱، ص ۱۷۹ . سند، معتبر و كامل است . حسین بن محمد اشعری، مورد وثوق شیخ كلینی است . معلی بن محمد، بصری است . در تفسیر قمی گزارش شده كه او، ثقه است . وشاء، حسن بن علی بن زیاد است . برقی، درباره‏اش می‏گوید: «در وثاقت‏اش، تردید، روا نیست .» .

۲۷) نهج البلاغه، حكمت ۱۴۷ .

۲۸) صحیح مسلم، چاپ دارالفكر، ج ۶، ص ۳، ح ۶، (باب ان الناس تبع لقریش از كتاب الامارهٔ) .

۲۹) همان، ح ۸ .

۳۰) همان .

۳۱) سنن الترمذی، ج ۴، ص ۵۰۱، چاپ مصطفی البابی الحلبی .

۳۲) سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۲۱، چاپ مصطفی البابی الحلبی ۱۳۷۱ .(آغاز كتاب المهدی .)

۳۳) مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۸۶- ۱۰۸ .

۳۴) مسند ابی عوانهٔ، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۸ و ۳۹۹ .

۳۵) مائده (۵) : ۱۲ .

۳۶) اضواء علی السنهٔ المحمدیهٔ، ص ۲۱۲، چاپ دارالتالیف، مصر .