پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

جنسیت و برخورد فرهنگ ها


جنسیت و برخورد فرهنگ ها

یکی از مهم ترین عواقب این استعمار نیز ظهور دیدگاه های جدید نسبت به مسالهء جنسیت بود فرانسوی ها از وضعیت ظاهری ویتنامی ها مبهوت و شگفت زده بودند و این احساس با احساس برتری آن ها در جنگ درمی آمیخت اول این که , مردهای ویتنامی در نظر آن ها شبیه زنان بودند آن ها هیکل های ظریف و جثه هایی کوچک داشتند صورت آن ها ظاهرا مو نداشت

در اواخر قرن نوزدهم، فرانسه به ویتنام حمله کرد. این حمله، انگیزه‌های اقتصادی و استراتژیک داشت‌، هر چند این سرزمین مجاور اقیانوس آرام، جذابیت‌های بسیار دیگری نیز برای رهبران فرانسوی داشت. حاصل این استعمار فرانسوی در ویتنام، تاسیس کارخانه‌های لاستیک‌سازی و ایجاد یک طبقه ثروتمند استعمارگر و در نهایت‌، شکل‌گیری یک جنبش ویتنامی‌ضداستعماری بود.

اما یکی از مهم‌ترین عواقب این استعمار نیز ظهور دیدگاه‌های جدید نسبت به مسالهء جنسیت بود. فرانسوی‌ها از وضعیت ظاهری ویتنامی‌ها مبهوت و شگفت‌زده بودند و این احساس با احساس برتری آن‌ها در جنگ درمی‌آمیخت. اول این که‌، مردهای ویتنامی‌در نظر آن‌ها شبیه زنان بودند. آن‌ها هیکل‌های ظریف و جثه‌هایی کوچک داشتند. صورت آن‌ها ظاهرا مو نداشت. به گفتهء یک پزشک نیروی نظامی‌فرانسه‌، «ریش نداشتن و ظاهر کلی مردان ویتنامی‌مانع آن می‌شد که ما زن و مرد را تشخیص بدهیم.» به نظر او «سربازان ویتنامی‌، با لباس‌های رنگارنگ و عجیب و غریب خود‌، شبیه زنانی بودند که در سیرک نمایش می‌دادند.» اولین تاثیر این تحقیر و تمسخر این بود که فرانسوی‌ها می‌توانستند سلطهء خود را بر ویتنامی‌ها توجیه کنند.

زنان نیز مورد تمسخر آن‌ها بودند. در نظر سربازان و افسران فرانسوی‌، زنان ویتنامی ‌خشن و درشت استخوان بودند و عادت آنها به کار فیزیکی، فرانسوی‌ها را می‌آزرد. یک روشنفکر فرانسوی در جایی گفت: «در این کشور معلوم نیست چه کسی زن است و چه کسی مرد. هر دو یک جور لباس می‌پوشند و هر دو زشت هستند» اما زنان علاوه بر این‌ها توسط فرانسوی‌ها به آزادی جنسی و بی‌اخلاقی متهم می‌شدند. این باور به طرز وسیع در میان استعمارگران وجود داشت که آن‌ها به راحتی خود را به مردان خارجی تسلیم می‌کنند و در خانواده‌های ویتنامی ‌زنای با محارم رایج است.

با آغاز قرن بیستم‌، در حالی که استعمار فرانسوی در ویتنام کاملا تثبیت شده بود‌، صدای دیگری در آن کشور شنیده شد و آن صدای زنان فرانسوی ساکن ویتنام بود. آن‌ها خود را نمایندهء تمدن فرانسوی می‌دیدند و به ایجاد خانواده‌های ویتنامی ‌شبیه خانواده‌های فرانسوی می‌اندیشیدند. آن‌ها از زنان ویتنامی‌ که خود را در اختیار مردان فرانسوی قرار می‌دادند تنفر داشتند و به گفتهء یک مرد فرانسوی «برخی از زنان فرانسوی نسبت به این زنان ویتنامی ‌به شدت حسادت می‌کردند.» آن‌ها تلاش می‌کردند سبک زندگی زنان اروپایی‌، مانند غرور و محدود شدن به خانه، را به زنان ویتنامی‌ یاد بدهند و این عملا به معنای تسلیم شدن به سلطهء مردان و شوهران در خانواده‌های ویتنامی‌ بود.

همهء این‌ها حاصل کشمکش‌های جنسیتی ناشی از برخورد دو فرهنگ بود. اروپایی‌ها معیارهای جنسیتی محکمی ‌داشتند و بر تفاوت‌های مردان و زنان پا می‌فشردند. این‌ به همراه موقعیت آن‌ها به عنوان سلطه‌گر‌، سبب می‌شد که آن‌ها در مقابل نظام‌های متفاوت جنسیتی شگفت‌زده و آشفته شوند; هر چند این تفاوت‌ها گاهی برایشان جذاب بود.

اما از آن سو‌، برخی از ویتنامی‌ها از رفتارهای فرانسوی‌ها عمیقا آزرده می‌شدند. برخی دیگر، رفتارهای اروپایی‌، از جمله سبک لباس پوشیدن اروپایی را تقلید یا از آن خود می‌کردند و این برحسب شرایط و موقعیت‌، یا سبب بالا بردن اعتبار و احترام آنان‌، یا تحقیر آن‌ها می‌شد. برخی تلاش می‌کردند که سنت‌های قدیمی‌، از جمله مردانگی پرغرور‌ را احیا کنند; این رفتار اخیر‌ به واکنش‌های ضداستعماری منجر می‌شد. دیگر‌، نه برای اشغالگران و نه برای اشغال‌شدگان‌، ممکن نبود که به معیارهای جنسی پیش از دوران اشغال بازگردند.

این نمونه به ما نشان می‌دهد که برخورد فرهنگ‌ها در مقولهء جنسیت می‌تواند ابعاد گوناگونی بگیرد. جامعه‌ای که بر تسلیم و تمکین زن پافشاری می‌کند ممکن است با جامعهء دیگری برخورد کند که زنان را ذاتا اخلاقی‌تر از مردان می‌داند یا‌ یک جامعه که بر ارزش‌های مردانه تاکید می‌کند اما مردان آن نسبتا کوتاه قد هستند‌، ممکن است با جامعه‌ای برخورد کند که مردانگی را در قد بلند و جثهء قوی می‌داند و یا‌، جامعه‌ای که هم‌جنس‌گرایی را تحمل می‌کند و مجاز می‌شمرد‌، ممکن است با جامعه‌ای برخورد کند که به شدت آن را سرکوب می‌کند. تغییر و تحول‌ها در نتیجهء این برخوردها متعدد و بعضا آزارنده است‌ و غالبا در شناسایی نوع ارتباط جوامع بسیار اهمیت دارد.

در هر جامعه‌ای نقش‌های زنان و مردان متفاوت است و تعریف‌های متفاوتی از زن و مرد ارایه می‌شود. یکی از مهم‌ترین و جذاب‌ترین تحقیقات تاریخی در دهه‌های اخیر‌، بررسی مقولهء جنسیت و تغییر و تحولات مربوط به آن در حین برخورد فرهنگ‌هاست.

با ظهور فمینیسم معاصر در جوامع غربی از سال‌های ۱۹۶۰‌ و تحولات عظیم در عرصه اجتماع و تغییر نقش زنان در خانه و محیط کار‌، گام‌های بسیاری برای جست‌وجو و شناخت شرایط زندگی زنان در گذشته و ساختارهای حاکم در جوامع و تاثیر آن‌ها بر زندگی امروز زنان‌، برداشته شد. حاصل این جست‌وجوها زندگی و نقش مردان را نیز تحت تاثیر قرار داد; زیرا هیچ یک از دو جنس بدون مقایسه با جنس دیگر نمی‌توانست درک و فهم شود. از آن زمان تاکنون تاریخ‌نگاران تلاش کرده‌اند دیدگاه‌های گوناگون نسبت به زنانگی و مردانگی را بررسی کنند و راه‌هایی را که این دیدگاه‌ها به واسطهء آن‌ها بر عملکرد جوامع‌، نهادهای سیاسی و اقتصادی و همچنین زندگی خانوادگی تاثیر می‌گذارند‌، نشان دهند. آن‌ها تلاش کرده‌اند نشان دهند که چگونه معیارهای جنسیتی بر عملکرد روزمرهء انسان‌ها تاثیر می‌گذارد و چگونه این معیارها می‌تواند متحول شود; همچنان که در جوامع اروپایی و آمریکا و بسیاری دیگر از نقاط جهان‌، نقش زنان در محیط‌های کار دچار تحول و دگرگونی شده است.

بررسی‌های تاریخی در مقولهء جنسیت همچنین می‌تواند تاریخ جهان و تاریخ جنسیت را به یکدیگر ارتباط داده و از این طریق روابط زنان و مردان و عملکرد آن‌ها را در زندگی در گسترهء وسیع‌تری مورد کنکاش قرار دهد. به عنوان مثال‌، امروز بسیاری بر این باورند که نابرابری میان زن و مرد با تغییر ساختارهای اقتصادی از شکار به کشاورزی‌، افزایش یافت و پس از آن نیز‌، با شکوفاتر شدن تمدن‌های کشاورزی و حکومت‌های قوی‌تر‌، نابرابری‌های جنسیتی‌، به ویژه در طبقه مرفه و ثروتمند بیش‌تر شد. زیرا مردان تلاش می‌کردند که زنان را بیش‌تر به سمت وظایف خانوادگی برانند و آن‌ها را به خانواده وابسته کنند. چنین بررسی‌هایی، تاریخ جنسیت و تاریخ جهان را با یکدیگر می‌آمیزد; هر چند تاریخ‌نگاری گذشته عمدتا بر اعمال مردان قدرتمند و اندیشمندان متمرکز می‌شد.

به همین ترتیب‌، هنگام بررسی تحولات ناشی از برخورد فرهنگ‌ها‌، تحولات جنسیتی می‌تواند ظرفیت‌های بسیاری برای تحقیق در مورد تحولات جوامع بگشاید. معمولا جوامع در برخورد با یکدیگر سریعا دچار تحول نمی‌شوند. تحولات جوامع بطئی و کند صورت می‌گیرد هر چند ممکن است ظاهری سریع و ناگهانی داشته باشد. باورهای محلی و بومی ‌غالبا به سختی مقاومت می‌کنند. و معیارهای جنسیتی و تلقی‌ها از مردانگی و زنانگی در هر جامعه‌، از عمیق‌ترین پایه‌های فکری و عاطفی جوامع هستند. آنچه تحول باورهای جنسیتی را دشوار می‌کند، آن است که این باورها و ارزش‌ها عمیقا فردی هستند و بخشی از هویت فردی و اجتماعی انسان‌ها را می‌سازند. مردم غالبا تمایلی به تسلیم شدن در مقابل معیارهای جدید زنانگی و مردانگی ندارند‌، حتی اگر تحت فشار جامعه‌ای قدرتمند قرار بگیرند و اگر هم تسلیم شوند‌، معمولا تلاش می‌کنند به نوعی این تسلیم را جبران کنند. از سوی دیگر‌، حاملان تمدن قدرتمند نیز غالبا قضاوت‌ها و پیش داوری‌های محکم راجع به جامعه ضعیف‌تر پیدا می‌کنند‌.

تاریخ‌نگاری جنسیتی امروز تلاش می‌کند که در روند تحول جوامع، پرسش‌هایی را برانگیزد‌، مانند آن که: چگونه برخی از جوامع در مقابل الگوهای جنسیتی بازتر هستند و برخی جوامع مقاومت سخت‌تری از خود نشان می‌دهند؟ آیا گذر زمان تحمل در مقابل تغییر الگوهای جنسیتی را آسان‌تر می‌سازد؟ آیا الگوهای جنسیتی جوامع امروز به سمت یکسان شدن می‌رود؟... به هر حال پیداست که تاریخ نگاری متمرکز بر موضوع جنسیت‌، نقش مهمی‌ در آگاهی بخشی راجع به تحولات ناشی از پدیدهء استعمار یافته است.

ترجمه: پروانه عسگری

منبع: www.questia.com