شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

ماه رمضان فرصتی طلایی برای جذب مخاطب انبوه


ماه رمضان فرصتی طلایی برای جذب مخاطب انبوه

نیم نگاهی به دودکش

سال‌ها از آن روزگاری که تلویزیون، جعبه جادویی عجیب‌الخلقه‌ای بود که به خانه بعضی وارد می‌شد و گاه مردمان یک محله را در ساعتی خاص، مهمان خانه صاحب این شهرفرنگ ناطق می‌کرد تا عجایب دنیای جدید را نظاره کرده و خاطره‌اش را برای بی‌نصیبان تا مدت‌ها تعریف کنند، گذشته است. شهر فرنگ ناطق آن‌روزها، دیگر نه جعبه جادویی است و نه عجایب غریبی که فقط عده‌ای اندک از توانمندان و نوگرایان صاحبش باشند. تلویزیون حالا سال‌هاست که بدیهی‌ترین و شاید اصلی‌ترین عضو هر خانه‌ و حتی هر مکان مسقفی است که انسانی در آن به گذر اوقات خویش مشغول باشد. اما این حضور، عادی شده و عضویت دایمی و همگانی، نه‌تنها از قدرت این وسیله کم نکرده که آن را به ابزاری چنان قدرتمند و تاثیرگذار بدل کرده که بسیاری را حتی برآن داشته تا از بردگی انسان مدرن در چنگال آن و یا حتی وابستگی اعتیادگونه آدمی به آن، داد سخن داده و زبان به ملامت، نقد و اعتراض بگشایند. با همه اینها اما تلویزیون هست.

حضوری غیرقابل‌انکار که حتی سیطره عظیم اینترنت و ارتباطات تازه دنیای تکنولوژیک سال‌های اخیر هم قادر نشده تا بر این حضور خدشه‌ای وارد کند. انسان امروز قسمت اعظم خوراک فکری و گونه‌های رفتاری و ارزشی خود را از همین تلویزیون می‌گیرد. برای سرگرم‌شدن و گذران اوقات خود به سراغ همین تلویزیون می‌رود و در این میان چه چیزی سرگرم‌کننده‌تر از سریال‌های رنگارنگی که بی‌وقفه در شبکه‌های مختلف جهان ساخته و پخش می‌شوند. این سریال‌های متنوع و در اکثر موارد پرهزینه در دنیای عجیب امروزی جای سینما، تئاتر، کتاب و حتی جلسات آموزشی و اخلاقی دنیای پسین‌تر را نیز گرفته و به غول‌هایی بدل شده‌اند که گاه میلیون‌ها انسان از سراسر دنیا را در ساعتی مشخص در پای یک شبکه خاص گردهم آورده و آیین نیایش تازه‌ای را رقم می‌زنند. تلویزیون داخلی ما نیز نزدیک به یک‌دهه است که جادوی سریال‌های پرمخاطب و قصه‌گویی دنباله‌دار را دریافته و با تولید انبوه مجموعه‌های رنگارنگ سعی در جذب حداکثری مخاطبان داخلی دارد. اما درک کلیت یک ایده و تلاش برای اجرای آن، به تنهایی برای رسیدن به مقصود جذب مخاطب کافی نیستند و شاید ازهمین‌رو باشد که سریال‌های تلویزیون داخلی چندان هم در این مقصود موفق نبوده و نیستند.

با این همه اغلب برای رسیدن به یک هدف، کاتالیزورهای کمی نیز وجود دارند که دست بر قضا قادر می‌شوند تا با ورود خود به یک معادله، نیل به مقصود را حداقل برای مدتی ممکن کنند. یکی از این کاتالیزورها زمان پخش سریال‌هاست. به‌عبارتی دوره‌های زمانی خاصی در سال این قابلیت را دارند تا با ایفای نقش یک زمین فوق حاصلخیز، حتی بذرهای معیوب و ضعیف را هم بارور کرده و مقصود جذب مخاطب را محقق کنند. یکی از این دوره‌ها ماه رمضان است. ماهی بی‌همتا برای تلویزیون که مخاطبان، از چند ماه قبل از رسیدنش، با پیگیری اخبار سریال‌های مربوط به آن، حضور و شرکت خود را در فعل تماشا، پیش‌خرید می‌کنند. تلویزیون داخلی نیز با آگاهی از چنین اقبال بی‌بدیلی هرسال دست‌‌به‌کار تولید و ساخت چندین مجموعه ویژه این ماه می‌شود. مجموعه‌هایی که هرچند در ابتدای امر تحت‌عنوان مجموعه‌های مناسبتی طبقه‌بندی شده و موضوعاتشان متناسب با بستر این ماه بوده‌اند، اما در سیر تکاملی خود از مفهوم مجموعه مناسبتی فاصله گرفته و به مجموعه‌هایی چون سایر سریال‌های طول سال بدل شدند.

اما نه کاتالیزور مهم این زمان خاص، نه آگاهی مسوولان رسانه ملی از اقبال مردمی ویژه این ماه و نه تبدیل سریال‌ها از فرم مناسبتی به فرم همیشگی، هیچ‌کدام تاثیر چندانی در رشد کیفی این مجموعه‌ها نداشته است. اگر چندسالی، ماه رمضان مردم برسرسفره‌های افطار، منتظر گسترش داستان‌های سطح پایین و حکایت‌وار شیاطین و جنیان و ارواح پلید بودند، حالا چندسالی است که باید، بدبختی پشت بدبختی زندگی کسانی را نظاره کنند که قافیه زندگی‌شان، سپلشک‌آید و زن زاید و مهمان عزیزی برسد، است. در حقیقت تماشای بدبختی، بدشانسی، زمین‌خوردن و باختن‌های دایمی یک شخص آن‌هم در قالب شوخی و خنده، به تفریح و خوشگذرانی شب‌های مردم بدل شده است. اینکه خود این پدیده در ذات خود چه اندازه پارادوکسیکال بوده و از چه نشات گرفته و چه عواقبی دارد البته در حوصله این یادداشت نیست. اما تکرار رخداد آن نیز پدیده‌ای است که نمی‌توان چشم از آن پوشید. ماه رمضان امسال نیز چون سال‌های پیش‌تر با چندین مجموعه از همان جنس‌های همیشگی مهمان خانه‌های ایرانیان است.

البته جای بسی خوشحالی است که در میان سریال‌های امسال از آن شیاطین و ارواح خبیثه و قصه‌های آبکی فریب‌خوردگان خبری نیست. اما بیچارگانی که قربانی بداقبالی مکرر می‌شوند همچنان حضور پررنگ ماه رمضانی خود را با مجموعه‌های خروس و دودکش حفظ کرده‌اند. از میان این دو سریال اما دودکش، هم به خاطر داشتن بالاترین آمار مخاطب در بین سریال‌های این ماه و هم به سبب اندک تفاوتی که با کارهای مشابه پیشین خود دارد قابل‌توجه است. دودکش، مجموعه‌ ماه رمضانی شبکه یک امسال، همان داستان بداقبالی‌های مکرر یک خانواده از طبقات فرودست جامعه است که در قالبی طنز و مفرح عرضه می‌شود. در ظاهر همان است که پیش از این نیز بارها بوده است. اما وجه ممیزه غریبی با انواع پیشینی خود دارد که آن را تا حد زیادی قابل‌قبول و حتی تحسین می‌کند. دودکش برخلاف نمونه‌های قبلی که تنها در آخرین قسمت‌ها نوید خوبی و گرما و امیدواری داشتند از همان ابتدا گرم و امیدوار و شاد است. خانواده‌ای را نشان می‌دهد که هرچند در رنجند، اما عشق را نیز می‌شناسند.

روابط زن و مرد در این مجموعه، بسیار بیشتر از حد معمول تلویزیون به برابری نزدیک است. زن‌هایش احمق و رنجور و فرودست نبوده و فاعلیت دارند. بازی‌هایش کلیشه‌ای و تکراری نیستند و از سطح کیفی خوبی برخوردارند و حتی در نمونه هومن‌ برق‌نورد به مرکز ثقل مجموعه هم بدل می‌شوند. شوخی‌هایش صرفا کلماتی دم‌دستی، مبتذل و تکراری نبوده و گاه کنایات و طنزهای موقعیتی بسیار خوب هم در آن پیدا می‌شود و همه اینها باعث می‌شوند تا با وجود ضعف داستانی فیلمنامه و بی‌منطق‌بودن بعضی وقایع و رهاشدگی‌های گاه بی‌ربط آن، از تماشایش لذت برده و امیدوار باشم که شاید سال‌های بعدتر، تلویزیون ملی با این اقبال عمومی بی‌همتا، کمی مهربان‌تر باشد.

آینا قطبی‌یعقوبی