پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

به مناسبت رحلت حضرت رسول اكرم ص


به مناسبت رحلت حضرت رسول اكرم ص

وجه مادی زندگی دشوار حضرت محمد ص در چنین روزی به پایان رسید جنبه های مختلف زیستی پیامبر در مقاله ها و كتاب های بیشماری مورد تحلیل قرار گرفته است

وجه مادی زندگی دشوار حضرت محمد(ص)در چنین روزی به پایان رسید. جنبه های مختلف زیستی پیامبر در مقاله ها و كتاب های بیشماری مورد تحلیل قرار گرفته است. از جمله موضوع های مهم در این میان تفاوت های عمده ایشان با سایر پیامبران است . ظهور و خاتمیت ایشان در انجیل برنابا تصریح شده بود.

با این حال سانسور تنگ نظرانه علمای مسیحیت مانع از گسترش بیشتر نبوت حضرت اش شد. یهودیان كه با انكار خود مسیح از سالها پیش جای خود را داشتند. از مهم ترین تفاوت های نبی اكرم خاتمیت است كه طی قرن ها به بحث گذاشته می شود و در توضیح آن قرائت هایی صورت پذیرفته اند. در این یادداشت سعی می كنیم به قدر طاقت ناچیز قلم خویش كمی در این معنی بیندیشم. یكی از آخرین اظهارنظرها، سخنرانی عبدالكریم سروش بود كه به پیروی از اقبال لاهوری توجیه خاتمیت رسول گرامی را تكمیل عقل استقرایی بشر می دانستند. براساس آن تصور می شود از آنجایی كه انسان پس از دوران حضرت رسول (ص) می تواند به صورت استقرایی بیندیشند ، دیگر نیازی به شنیدن مستقیم وحی نیست؛ پس حضرت حرف آخر را می زنند. هرچند آقای سروش پس از این احتجاج و به واسطه آن فرضیاتی در باب عصمت امامان معصوم مطرح می كنند كه در جای خود قابل بررسی است.

ولی به نظر می رسد ایده خاتمیت به خاطر شكل گیری توان استقرایی بشرتوجیه تاریخی ندارد ،چه استدلال های درخشان فلاسفه یونان و عمق اندیشگانی ایرانیان در همان دوره ضرورت صحت ایده مذكور را مورد تشكیك قرار می دهد. سروش البته گمان می كند اصل عصمت خاندان رسول ، خاتمیت ایشان را كم رنگ می كند كه در جای خود قابل بحث است. اما رازهای خاتمیت به تعداد بسیار بیشتر و در عمق به مراتب پیچیده تر می نمایند.

گفته آمد كه خاتمیت از مهم ترین جنبه های تفارق حضرت محمد(ص) با سایر انبیا است كه البته چیزی از ارزش نبوت سایرین نمی كاهد. نزدیكترین جنبه های دیگر تفارق مسائل مرتبط با خاتمیت اند كه بعضی از آنها ذكر خواهند شد. معجزه محوری سلسله جنبان اسلام،قرآن كریم است. انبیا برای نشان دادن صحت فرمایشات خویش به مردمان هر زمانه، نشانه هایی ارائه می دادند كه غالباً ، خارق عادت بوده و معجزه نام می گرفت. از این لحاظ می توان با استفاده از نشانه شناسی كه علمی نوپا به شمار می رود به بازخوانی معجزات پرداخت. نشانه شناسی در اواسط قرن بیستم به وسیله «سوسور» (زبانشناس) دراروپا و همزمان «پیرس» (منطق دان) در آمریكا پایه گذاری شد و تا امروز مكاتب گوناگونی یافته است كه آن را تبدیل به دانشی پویا كرده اند. این یادداشت در پی پیروی از هیچ گرایش خاصی در نشانه شناسی نیست و فقط از بعضی اصول اولیه آن استفاده می كند.

در نشانه شناسی تحقیق بر این است كه چگونه چیزی تداعی كنند چیز دیگر می شود. رابطه نشانه با نشان داده شد، یا نشان داده شده ها و فرایند راهبری و درك نشانه ها اهم چالش های نشانه شناسی هستند. اما همه موافق اند كه:

۱) نظام های نشانه ای حتی اگر بر یكدیگر ارجحیت نداشته باشند، مطمئناً كاربردهای گونه گونی دارند. یعنی ممكن است یك نظام نشانه ای مانند ادبیات به خودی خود مهم تر یا بی اهمیت تر از نظام نشانه ای نقاشی نباشد اما هركدام از آنها می توانند برای مقصود خاصی مناسب تر باشند . همین «مناسب تر» بودن در آن زمینه خاص دال بر ارجحیت همان نظام در همان زمینه است.

۲) نشانه یادآور چیز دیگری است. با این پیش فرض ها به تحلیل نشانه های نبوت كه در این مقال معجزات هستند می رویم. پیامبران از دل كوه شتر متولد می نمودند، مردگان را زنده می كردند، عصایشان تبدیل به اژدها می شد و هزاران نمونه دیگر كه به اراده خداوند نمایانده می شد. این نمونه ها نشانه چه چیزی بودند: (این كه شخص دارای معجزه رابطه خاصی با ماوراء دارد پس آنچه می گوید كلام نماینده خداوند است ).

می دانیم كه جمله دوم دو جمله داخل پرانتز هرگز تالی منطقی جمله اول نیست. یعنی كار خارق عادت به صورت منطقی نمی تواند نتیجه پیامبر بودن شخص معجزه گر باشد. شاید همین نكته باعث شده باشد كه كسانی گمان كنند انسان در آن دوره توان احتجاج نداشته و بیشتر اسطوره ای می اندیشیده است. ولی به گمان من این خود یك پیش داوری غیراستقرایی در باره گذشتگان است.

هر پیامبری به دلیل حسن رفتار و دیگر سجایای خود شهره زمان بود. از آن گذشته اغلب انسان های دوران گوناگون به واسطه معجزه هم ایمان نمی آوردند چه انسان به طور طبیعی می تواند سركش باشد و اغلب خلاف دانسته های خویش عمل كند. پس معجزات در واقع یكی از نشانه های پیامبری بوده اند. پس از رحلت پیامبران، یاران و پیروان وی ـ كه گاهی پیامبر دیگری بوده است ـ همواره با تذكر انواع خیرهای پیشنهاد شده از سوی رسول ماضی و همچنین معجزات اش سعی در هدایت مردم داشتند.

بنابراین سجایای هر نبی و معجزات اش به صورت خاطره سینه به سینه یا در موارد اندكی كتاب به كتاب نقل می شد. از این رو می توان گفت خاطرات (جمع سجایا و معجزات) به صورت منقول به صورت كلیتی نشانه پیامبری وی می شد. این كه نشانه ها تبدیل به خاطره شوند و آنگاه خاطرات خود نشانه پیامبری، مباحث دلكشی را در نشانه شناسی دین پیش می كشد كه یادداشت مامتعرض آن نخواهد شد. اما به هرحال واقعیت دارد كه واقعیت خاطره قابل دسترسی نیست. پس به راحتی مورد قرائت های گونه گون قرار گرفته و به صورتی ناپایدار استعداد آن را می یابد كه پشتوانه بعضی از انحراف ها باشد.

یادآوری ظلم عالمان یهودی كه در شدیدترین مرحله به كمربستن به قتل حضرت عیسی مسیح منجر شد مفید فایده است. شفای بیماران یا شكافتن نیل قابل تكرار نبودند اما آخرین معجزه كه باید به صورت سندی برای دوران ها باقی بماند نمی توانست چیزی باشد كه امكان تقلیل یافتن به خاطره را داشته باشد. این معجزه همانا قرآن مجید بود. می توانید دست خود را بلند كرده كتاب را روبه روی خود بگذارید و طنین آیاتش را تكرار كنید.

این سان اعجازی هر روز در اقصی نقاط جهان به روی آدمی گشوده می شود. اگر قرن ها پیش قدرت خداوند یك بار رود نیل را می شكافد، امروز قدرت خالق هر لحظه كه بخواهد و بخواهیم به منصه تكرار می رسد. نظام نشانه ای نوشتاری از این رو بر دیگر نشانه ها برتری دارد كه اولاً یك نظام نشانه ای خود بسنده است و در ثانی برای مأموریتی كه هدایت ابدی بشر باشد مانا و پایدار خواهد بود. آیات به گونه ای در كنار هم آرام گرفته اند كه برای یك انسان با حداقل امكانات قابل فهم باشد.

راست است كه برای رسیدن به تفسیر بهتر باید از متدهای تفسیری استفاده كرد كه پای دیگر منابع را به میان می آورد ولی در حد رفع نیاز برای انسان فرضی كه در موقعیت حداقلی قرار دارد فعلاً كفایت می كند. از آنجایی كه قرار بود پس از هرنبی ، پیامبر دیگری به مقام رسالت برسد ضرورتی نداشت كه معجزات ایشان به صورتی نظام یافته از یك سو و مانا از سوی دیگر ارائه شود. اما، نگار ما كه به مكتب نرفت و خط ننوشت باید به غمزه مسأله آموز صد مدرس در بیش از صدها قرن بعدی باشد.

بنابراین ضروری است كه دستگاه نشانه ای برتری ارائه شود. از این رو نظام نشانه ای نوشتاری در زمینه هدایت بشری و نبوت والاتر از دیگر نشانه ها و یا حتی نظام های نشانه ای است. زیرا نوشتار خاصیت انطباق با مسائل روزمره از یك طرف و داشتن عناصر پایا را از طرف دیگر دارد. بدین سان مفسر می تواند به واسطه وجه منعطف تر آن تأویل مناسبی برای زمانه ارائه دهد و در عین حال مجبور خواهد بود به دلیل وابستگی به جنبه های محكم یا محكمات از بعضی تأویل ها امتناع ورزد.

كمی قبل یادآور شدیم نشانه ضرورتاً باید نشان دهنده چیزی باشد. حال سؤال را تكرار می كنیم: معجزات نمایاننده چه چیزی بودند. معجزه نماد قدرت خداوند و دال بر صحت گفتار نبی است. از این رو نسبت معجزه و گفتار و كردار نبی ـ در اینجا گفتار چرا كه گفتار رسول نمایانگر كلام خدا است ـ نسبت فرع بر اصل است . اصالت همواره با كلام خداوند است و معجزه از این جهت نشانه ای از نشانه های رسالت رسول خواهد بود.

از این رو هیچ رابطه این همانی میان نشانه [معجزه] و كلام [رسالت] نیست. ضرورت نشانه بیشتر برآوردن خواسته مردم زمانه بود. از این رو همواره با مسائل روزمره رابطه همنشینی داشت. به عنوان مثال بنی اسرائیل در مرز هلاكت به دست فرعون شروع به انكار حضرت موسی (س) كردند یا بیماری از مشكلات اساسی دوران مسیح (ع) بود. پس ایشان به اقتضای زمان حال [حال به معنی اكنون در گذشته] به اراده خداوند معجزه ای نشان می دادند. اما اقتضای حال [به معنی اكنون های جاری در آینده] چیست؟

و اساساً چه تفاوت دیگری میان معجزات انبیا و معجزه نبی اكرم (ص) وجود دارد. در باره اقتضای اكنون ابدی به صورت مجملی گفته ایم اما تفاوت دیگر معجزه نبی اكرم اسلام (ص) در رابطه این همانی است كه میان نشانه و كلام برقرار می شود. كلام در بهترین حالت [و البته به ناچار ] می تواند به غالب نوشتار درآید.

مفهوم تنزل یافتگی به خاطر محدودیت و ناچاری انسان به وجود آمده است. اما عالی ترین شكل ممكن معجزه [نشانه] این خواهد بود كه محتوای فرعی خودرا كنار بزند و نماد رسالت شود. معجزه حضرت رسول (ص) تنها اعجازی است كه با اصل رسالت بیشترین [به طاقت بشری] همپوشانی را دارد. از این رو فرع بر رسالت نبوده، بلكه در برگیرنده اصل رسالت است. بدین ترتیب نشانه تا مقام نشان دادن رسالت بالا می آید و از این جهت بر دیگر معجزات برتری می یابد. زیرا دراین صورت خودساز و كار هدایت است .

عالی ترین شكل هدایت گری كدام صورت است؟ دو گونه هدایت گری متصور می توان گشت. یك این كه نیرویی بر شخص وارد شود كه قدرت انكار یا انحراف را نداشته باشد، دو دیگر آن كه آن نیرو به صورت یك انرژی تشویق كننده باشد و در عین حال آزادی عملی شخص را از وی سلب نكند. تا فرد به اختیار خود هدایت شده یا به انحراف برود.

در شكل اول معنای هدایت گری ناقص است زیرا بدون آزادی انتخاب ، رستگاری بی وجه است، چه موجود در بند چاره ای جز در بندبودن ندارد و تعالی نیز بی معنا خواهد بود. اما ساز و كاری كه امكان هدایت شدن را دراختیار گذارد و درعین حال آزادی صلاح خطا را برعهده شخص نهند، امكان معنایافتن رستگاری را مهیا كرده است. این سان معجزه رسول عالی ترین نمونه معجزه و هدایت گری آن بهترین نمونه ممكن هدایت گری است.

در تاریخ انبیا با مراجعه به متون مقدس خاصه تورات، سوره «پیدایش» می توان متوجه مفهومی به نام تبرك شد. تبرك مژده ای است كه خداوند به برگزیدگان می داد. این مژده غالباً با عباراتی نظیر : نامت را بزرگ می سازم و تو مایه بركت خواهی بود نسل تو را زیاد می كنم و از آنها ملت ها و پادشاهان به وجود می آورم‎/ فرزندان تو را مثل غبار بیابان زیاد می كنم ‎/ هرجا بروی با تو خواهم بود و از تو حمایت نموده، تو را به سلامت به این سرزمین باز خواهم آورد‎/ تقریر یافته چنانچه سوره پیدایش به دقت خوانده شود، بیشتر مژده ها جنبه مادی دارند كه مفاهیم ثروت، فرزندان بسیار و قدرت را پیش می كشند.

بركت در تورات به صورت مژده ای از سوی خداوند یا لمس كردن نبی به دست می آید. عمده ترین تفاوت بركت در سنت اسلامی عصمت ‎/ حكمت بودن محتوای بركت است كه از سوی خداوند به صورت كلام بر قلب و زبان حضرت محمد (ص) جاری می شود و به واسطه لمس كردن از ایشان به خاندانشان تسری می یابد. انتقال بركت نبی اكرم (ص) به مسلمانان با فرم مكتوب شدن قرآن و با محتوای حكمت صورت می پذیرد كه این نیز از تفاوت های مهم حضرت محمد(ص) است.

با اطمینان می توان اشعار داشت كه دلایل خاتمیت بسی فراتر از دلایل یاد آمده اند. اما همین اندازه نیز در صورت صحت برای مسأله مثل خاتمیت كفایت می كند. ضمن آن كه از این دریچه می توان به بحث در باره ضرورت عصمت خاندان مطهر حضرت محمد مصطفی (ص) پرداخت .

علیرضا سمیعی