یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

سهم زنان در تصمیم گیری های بین المللی


سهم زنان در تصمیم گیری های بین المللی

سهم زنان در تصمیم گیریهای بین المللی تا چه اندازه است علیرغم آنكه نیمی از جمعیت جهان از زنان تشكیل شده است, اما تا چه اندازه مصالح آنان در تصمیم گیری های جهانی دیده شده است

سهم زنان در تصمیم گیریهای بین المللی تا چه اندازه است؟ علیرغم آنكه نیمی از جمعیت جهان از زنان تشكیل شده است، اما تا چه اندازه مصالح آنان در تصمیم گیری های جهانی دیده شده است؟

آیا آنچه در غرب به عنوان شاخص های مربوط به پیشرفت زنان معرفی و تاكید می شود، تنها حضور صوری تعداد معینی از زنان در مناصب وزارتی و مجالس قانونگذاری نیست؟

مقاله كوتاه زیر سعی دارد به سئوال مهم فوق بپردازد.

اگر بخواهیم حضور سیاسی زنان در سطح بین المللی را مترادف با حضور در قدرت سیاسی جوامع بدانیم، بگونه ای كه روند تولید، توزیع و مصرف در آن جریان داشته باشد، می توان:

۱ـ بخش مولد قدرت بودن و اختیارداشتن را ، بعد تصمیم سازی

۲- عرصه توزیع قدرت و اختیارات را ، بعد تصمیم گیری ؛

۳- عرصه مصرف یا بهره وری از قدرت را بعد اجرایی محسوب نمود.

اگر این طبقه بندی را با طبقه بندی شورای اقتصادی - اجتماعی سازمان ملل متحد طبق قطعنامه ۴/۱۹۹۰ انطباق دهیم درصد بسیار اندكی از این سهم، آن هم بیشتر در بخش مصرف و سطوح اجرایی در مصادر سیاسی، سهم زنان است. این دستورالعمل بین المللی سطوح عالی حضور سیاسی زنان را در چهار بخش تعریف كرده است:

سطح اول:رتبه وزارتی، وزیران خارجه، رؤسای بانكهای مركزی و دفاتر ریاست جمهوری و نخست وزیری

سطح دوم:بطور كلی كفیل و معاونان وزیر

سطح سوم:دبیران و منشی های دائم در كشورهای مشترك المنافع

سطح چهارم:در سیر نزولی سلسله مراتب، به علت تعداد فزاینده سطوح میانی سمت های معاونت، دبیری و مدیرمسئول حوزه های فنی و اداری را دربرمی گیرد.

حال با تطبیق طبقه بندی فوق با مفاهیم تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرایی، آنچه امروز در مورد حضور زنان در ابعاد سیاسی در جهان اتفاق افتاده، چگونه است؟

از ۱۸۰ كشور فقط ۱۳مورد به ریاست زنان اداره می شود كه شامل دو كشور در اروپا (ایرلند و فنلاند) و بقیه در كشورهای به اصطلاح جهان سوم آسیایی و آفریقایی هستند و ریشه آن را می توان در نوع نگاه این ملل به زن و جایگاه او دانست.

در سیستم اداری سازمان ملل زنان تنها ۹% مدیریتهای میانی را عهده دار هستند.

بنظر می رسد، حضور سیاسی زنان در بخشهای تصمیم ساز به نوعی نادیده گرفته شده و بیشتر جایگاه این قشر در سطوح اجرایی و بعضا تصمیم گیری لحاظ شده است.

می توان این گمانه را طرح نمود كه حضور زنان در برخی مشاغل برای حكومت ها و سعی جوامع بین المللی در استخراج دستورالعمل های كاربردی، برای تعریف هویت سیاسی زنان در تمامی كشورهای جهان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و به شكلی یكسان در تمامی كشورهای جهان بعنوان یك نیاز اساسی و بدون درنظرگرفتن تفاوت های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جوامع مطرح شده است. این مسئله حاكی از آن است كه جهانی سازی نیازمند ابزارهایی است كه در صورت لزوم بتواند در بحرانهای اجتماعی، قواعد و معادلات بازیهای سیاسی را با وجود این قشر عظیم دستكاری نماید و موجب تحقیر و یا تجلیل از ملل، گروهها و حكومتهای خاصی شود.

به عنوان مثال می توان به بزرگنمایی برخی مسائل زنان در كشورهای مسلمان طی گزارشات مراجعی چون كمیسیون حقوق بشر در مورد كشورهایی چون ایران و افغانستان اشاره نمود.

آنچه در غرب بعنوان شاخص های مربوط به پیشرفت زنان معرفی و تاكید می شود، تنها حضور صوری تعداد معینی از زنان در مناصب وزارتی و مجالس قانونگذاری است، در حالی كه زنان در جوامع غرب طی گذار از مراحلی، به نوعی مهارت مدرن را تجربه نموده اند كه حاصل آن بحران هویتی است كه موجب عكس العمل هایی چون جسارت فردی به شكل تبرج و جلوه گری های مادی شده است. (۱)

لذا پس از مدتی زن، ابزار انگیزش برای مصرف هرچه بیشتر در جامعه شده و برای او اقتدار اجتماعی و هویت سیاسی در شكل عینی و حقیقی مفهومی نخواهد داشت.

سیستم سرمایه داری از حضور غیرمقنن زنان در جهت تحرك سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، استفاده نموده است. بعنوان مثال می توان به حضور زنان در بیست شغل اول آنان در كشور آمریكا - در بین شاغلین - اشاره نمود كه به ترتیب عبارتند از: منشی گری، صندوق داری، مدیریت فروش داخلی، سرپرست فروش، پرستار رسمی، كمك پرستار، آموزگار، كتابدار و كارمند پذیرش هتل ها، حسابداری، اپراتوری، آشپزی، بازرسی، نظافتچی، دبیر، كارمند كارخانه، آرایشگری و اپراتوری ماشین، نساجی. (۲(

در پایان سئوالات اساسی كه می تواند محورهای پژوهشی و تحقیقاتی در این حوزه مد نظر باشد و نتایج آن در برنامه ریزیهای ملی، منطقه ای و جهانی در موضوع حضور سیاسی زنان مورد استفاده قرار گیرد شامل:

- آیا حضور زنان(۳) بر كرسی مراكزی چون شورای امنیت اختیارات و ملاحظاتی كه نسبت به منافع زنان و كودكان جهان می توانند داشته باشند، مانع بروز بسیاری از جنگها نخواهد شد؟

- آیا حضور این قشر تنها در سطوح خدماتی و اجرایی - در كشورهای به اصطلاح توسعه یافته - برای احقاق حقوق آنان در موضوعات سیاسی و اجتماعی كافی است؟

- آیا اگر زنان بجای حضور در سطح ساختارها بعنوان مصرف كننده، چه در موضوعات سیاسی، چه فكری و چه اقتصادی، در سطح تولید در ابعاد تصمیمات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی حضور داشته باشند، نحوه مدیریت در كشورها دگرگون نخواهد شد؟

حضور سیاسی زنان در بسیاری از كشورها از جمله ایران در بحرانی ترین حوادث تاریخی چون انقلاب اسلامی با توجه به گرایشات و تفكرات این قشر، همیشه هدفمند و كارساز بوده است، اما پس از این دوره بدلیل خلاء برنامه ریزی و سازماندهی در تمامی امور زنان و نبود برنامه های كاربردی در عرصه های مختلف اجتماعی و خانوادگی در معرض آسیب بیشتری قرار گرفتند.

خواه ناخواه پس از مدتی اقتدار اجتماعی و هویت سیاسی به شكل عینی و حقیقی جای خود را به توسعه طلبی در مصرف و تنوع می دهد.

در آن هنگام است كه تعریف صحیح از جایگاه عملی زنان، توانایی نظام اجتماعی را در پیاده سازی سیستم های برگزیده اجتماعی بر مبنای اسلام (سیاسی، فرهنگی و اقتصادی) افزایش خواهد داد و اصول ارزشی در پیوند با وضعیت اجتماعی در قالب یك دستگاه نظام مند تعریف شده و در چنین چارچوبی است كه شعار مشاركت سیاسی زنان در جامعه ایران و حتی برای زنان مسلمان و آزادیخواه جهان معنا پیدا خواهد كرد و وجوه اشتراك، اختلاف و امتیاز زن در جامعه اسلامی با جامعه غربی معین خواهد شد.

پانویس ها

۱- مانند جسارت زن در مقابل شوهر، دانش آموز نسبت به معلم، فرزندان نسبت به والدین كه موجب شكسته شدن انضباط خانوادگی و اجتماعی خواهد شد و در كشورهایی كه دارای مبانی ارزشی هستند، این مساله را ترویج می دهند تا اصول فرهنگی آن كشور را خدشه دار نمایند.

۲- U.S Department of Commerce, Bureau Of The Census, Current, Population Reports, Series ۱-۶۰ Selected Issues, Women,s Bureau, April ۱۹۹۸.

۳- منظور حضور زنانی با آرمانهای عدالت خواهانه است. نه صرفا افرادی كه به شكل گزینشی برای اهدافی در برخی از این مجامع انتخاب شده اند، چه اینگونه زنان خود مصرف كننده خواهند بود، نه تولیدكننده فكری.