چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

امروز با سعدی ـ یکشنبه ۱۰ مهر


امروز با سعدی ـ یکشنبه ۱۰ مهر

ز من مپرس که در دست او دلت چون است
ازو بپرس که انگشتهاش در خون است
وگر حدیث کنم، تندرست را چه خبر
که اندرون جراحت رسیدگان چون است؟
به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند
فتاده در پی بیچاره‌ای …

ز من مپرس که در دست او دلت چون است

ازو بپرس که انگشتهاش در خون است

وگر حدیث کنم، تندرست را چه خبر

که اندرون جراحت رسیدگان چون است؟

به حسن طلعت لیلی نگاه می‌نکند

فتاده در پی بیچاره‌ای که مجنون است

خیال روی کسی در سر است هرکس را

مرا خیال کسی کز خیال بیرون است

خجسته روز کسی کز درش تو باز آیی

که بامداد به روی تو فال میمون است

چنین شمایل موزون و قّد خوش که تو راست،

به ترک عشق تو گفتن نه طبع موزون است

اگر کسی به ملامت ز عشق برگردد

مرا به هرچه تو گویی، ارادت افزون است

نه پادشاه منادی ز دست می ‌مخورید؟

بیا که چشم و دهان تو مست و میگون است

کنار سعدی از آن روز کز تو دور افتاد

از آب دیده تو گویی کنار جیحون است