چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نگاهی به روند اقتباس در «همیشه پای یک زن در میان است» ساخته کمال تبریزی
در بین مخاطبان «همیشه پای یک زن در میان است» دو گروه بیشک بهتزده و متعجب از سالن سینما خارج میشوند؛ یکی آنان که با تکیه بر خاطرهی فیلمهایی چون «مارمولک» و «لیلی با من است»، جدیدترین فیلم کمال تبریزی را برای تماشا انتخاب کردهاند و دیگر کسانی که پیش از دیدن فیلم، مجموعه داستان کوتاه «غیرقابل چاپ» نوشته سید مهدی شجاعی را خوانده و با آن ارتباط برقرار کردهاند. لذت بردن از فیلم جدید کمال تبریزی کار دشواری نیست، چرا که فیلم مملو از دیالوگها و لحظات بامزه است، اما لحظات و دیالوگهایی که به سختی میتوان زنجیرهی ارتباطیشان را در میان سکانسهای آشفتهی فیلم پیدا کرد.
«همیشه پای یک زن در میان است» برآمده از ایدهای خوب است (که خوبیاش را هم مدیون داستانی کوتاه از مهدی شجاعی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت) اما در مقام اجرا نمیتواند خود را به بار بنشاند و در حد دیالوگها، صحنهها، شخصیتها و حتی قصههایی پراکنده باقی میماند که حتی در یادآوری به سختی در خاطرهای مشترک از تماشای یک فیلم قابل جمعاند.
فیلم، بزرگترین ضربه را در گام نخست و همان مرحلهی اقتباس متحمل شده است؛ مرحلهای که بنا بوده طی آن چند داستان کوتاه از سیدمهدی شجاعی، تبدیل به فیلمنامهای واحد از «نغمه ثمینی» و «رضا مقصودی» شود.
کتاب «غیرقابل چاپ» کتابی کمحجم و مشتمل بر ۹ داستان کوتاه است که در چاپ نخست خود و در نمایشگاه کتاب سال ۸۲ به کتابی پرفروش و حتی در مقطعی نایاب بدل شد و این خود نشاندهندهی پتانسیل بالای این مجموعه کوچک، در برقراری ارتباط با مخاطب بود؛ پتانسیلی که بسیاری را با شنیدن کلید خوردن اقتباس سینمایی از آن، توسط فیلمساز نامآشنایی چون کمال تبریزی، امیدوار به خلق اثری ماندگار کرد. اما این اتفاق رخ نداد.
در «همیشه پای یک زن...» از میان داستانهای این مجموعه، به بهانهی «تلفیق» و یکی کردن و البته به صورتی کاملاً مستقیم، داستانهای «شبیه یک هنرپیشه خارجی»، «آناهیتای شرقی»، «لباس خواب صورتی» و «غیرقابل چاپ» از کتاب را، در پی هم آمده و ۵ داستان دیگر (که شاید جالب باشد بدانیم داستان «همیشه پای یک زن در میان است» هم از آنهاست!) از مسیر روایتگری حذف شدهاند.
سید مهدی شجاعی داستانهای کتاب خود را در فضایی کاملاً ویژه روایت کرده است، بهگونهای که هرکدام از شخصیتهایش در فضای ذهنی «خاص» خود، سیر میکنند و سرانجام «داوری» میشوند. از همین روست که امکان در کنار هم قرارگرفتن این شخصیتها در یک خط روایی یکنواخت، کمرنگ میشود. اما فیلمنامهنویسان «همیشه پای یک زن...» با تمهید فانتزینویسی سعی داشتند این امکان را برای خود فراهم بیاورند که امروز و پس از به سرانجام رسیدن فیلم میتوان رأی به ناکام ماندنشان در این آزمون و خطا داد؛ ناکامی که حتی سیدمهدی شجاعی را هم به عنوان نگارنده داستانها و خالق اصلی شخصیتها، ناگزیر از اعتراض و شکایت کرد. اما این فیلمنامه در اجرا هم آنگونه که باید از فیلتر تجربیات و تواناییهای «کمال تبریزی» عبور نمیکند؛ در کارگردانی هم کمبودها و نواقصش پابرجا میماند و این ناکامی را به نام زوجی رقم میزند که پیش از این و در سالهای دورتر خاطره ماندگار «لیلی با من است» را به ثبت رسانده بودند.
«رضا مقصودی» و «کمال تبریزی» در جایگاه فیلمنامهنویس- کارگردان تا به امروز کارنامهی موفقی داشتهاند که پس از «لیلی با من است» در «شیدا» و «مهرمادری» هم این موفقیت را تداوم بخشیدند، اما چگونه است که در جدیدترین همکاری این زوج، حاصلی آشفته و چندپاره چون «همیشه پای یک زن در میان است» به بار مینشیند؟!
تبریزی کارگردانی «طناز» است و این ویژگی زمانی که با «دغدغهمندی» او همراه شده حاصلی ماندگار را سبب شده است. کمال تبریزی در فیلمهایی چون «مهرمادری»، «مارمولک» و از همه مهمتر «لیلی با من است» به راستی از سر دغدغهمندی و با صداقتی مثال زدنی به سراغ سوژههایش رفته است و به روایت داستانش پرداخته است و از همینرو تمام خطشکنیهایش مورد تصدیق مخاطب و منتقد قرار گرفته است اما امروز و در حالی که باز هم در باب ورود به مسئلهای خطیر از منظر طنز، تا حدودی نیت قالبشکنی میکند، در عمل گرفتار قالبها میشود از روایت حداقلی یک داستان سر راست برای مخاطب هم باز میماند.
«صداقت» و «دغدغه»های دیروز این بار کمتر در تار و پود اثر تبریزی به چشم میآید و شاید همین فقدان این دو مهم، حلقهی مفقوده بهبار نشستن فیلمش شده باشد.
«همیشه پای یک زن در میان است» فیلم آشفتهای است و همین باعث شده است که با تمام شیرین زبانی و نکتهپرانی شخصیتهایش، در حد تفریحی زودگذر باقی بماند و در استمرار «ارتباط ذهنی با مخاطب» (که از مؤلفههای آثاری چون «لیلی با من است» به حساب میآمده است) ناکام بماند.
تبریزی در بولتن جشنواره فجر درباره «همیشه پای یک زن در میان است» گفته بود: «فیلمی برای مردم ساختهام» اما باید بپذیرد که این بار «دل» به کار نداده است و آنگونه که باید، حرفی برآمده از «دل» نزده است تا لاجرم بر دل مردم و مخاطبانش بنشیند، که اگر اینگونه بود، امروز رد پای خاطرات «لیلی»، با شیرینیِ «یادآوری و تأکید» در نقدها به میان میآمد، نه با تلخیِ «حسرت»!
منبع خبر : وبلاگ فیروزه
محمد صابری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست