سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

درباره فیلم مرد جدی اثر برادران کوئن


درباره فیلم مرد جدی اثر برادران کوئن

تازه ترین فیلم برادران کوئن درباره یک پروفسور ریاضی که از حل کوچک‌ترین مشکلات زندگی روزمره‌اش عاجز شده، یک شاهکار جمع و جور است، قبیله‌ای‌ترین فیلم‌شان. اثری که شاید مثلا …

تازه ترین فیلم برادران کوئن درباره یک پروفسور ریاضی که از حل کوچک‌ترین مشکلات زندگی روزمره‌اش عاجز شده، یک شاهکار جمع و جور است، قبیله‌ای‌ترین فیلم‌شان. اثری که شاید مثلا به سرگرم‌ کنندگی آثار موفق‌ترشان مثل‌ای برادر کجایی و جایی برای پیرمرد‌ها نیست، از کار درنیامده باشد، اما به عنوان یک تجربه دیداری از اقناع کننده‌ترین فیلم‌های‌شان است. اگر دنبال دلیلی برای معرفی این دو برادر به عنوان یکی از صاحب‌ سبک‌ترین فیلمسازان معاصر و مولفان واقعی می‌گردید، مرد جدی انتخاب اول است. مثل اغلب اوقات ظریف‌ترین و ریزترین و روزمره‌ترین تلاش‌ها، عمیق‌ترین‌های‌شان هم هستند.

حالا برادران کوئن بر خلاف باقی فیلم‌های‌شان، در چارچوب ژانر مشخصی کار نمی‌کنند که دست‌اش بیندازند (پلیسی– جنایی در فارگو مثلا یا کمدی رومانتیک در سنگدلی تحمل ناپذیر) یا محدوده تاریخی و جغرافیایی خاص (ای برادر کجایی و جایی برای پیرمردها نیست). آنها از یک نقطه ظاهرا کوچک، دقیقا یک نقطه ظاهرا کوچک، یعنی یک بعد از ظهر معمولی از زندگی یک مرد موقر و بی‌آزار و ساده و عادی، شروع می‌کنند و به آپوکالیپس و پایان جهان می‌رسند! باقی فیلم‌های این مدلی سینمای آمریکا در این سال‌ها، اکشن‌های پر آب و تابی بودند که زمین را مورد هجوم شهاب‌سنگ‌های آسمانی یا بیگانگان کرات دیگر یا دیوانگان صاحب اسلحه تصویر می‌کردند که قصد تصرف جهان را داشتند. اما پایان آپوکالیپتیک این فیلم مبتنی بر حوادث روزمره یک پروفسور مودب از همه فیلم‌های قبلی قابل باورتر است. گیرم که تا پیش از نمای آخر، هیچ اشاره مستقیمی به پایان دنیا نشده باشد.

کوئن‌ها این بار به سیم آخر می‌زنند، تلمیحات و اشاره‌ها و کنایه‌های‌شان به بلاهت بشر مدرن و ناتوانی ایده‌آل‌های ذهنی و بیرونی در مسیر حل مشکلات بشر را کنار می‌گذارند و مستقیم به قلب ماجرا می‌زنند. داستان یک استاد ریاضی که تمام تخته را از مراحل اثبات یک فرمول پر می‌کند و نه تنها به جواب نمی‌رسد که حتی نمی‌تواند با زن و فرزندش در خانه کنار بیاید.

برادران کوئن، جزء به‌جزء قطعه‌های این پازل را با هوشمندی کنار هم می‌چینند تا جهان سرگشته و عاری از معنایی را نشان دهند که تنها چیزی که به آن معنا می‌بخشد، وجدان درونی فرد است و وقتی در یک بعد از ظهر معمولی دیگر، پروفسور بیچاره برای لحظه‌ای هم که شده از این آخرین دستاویز عبور می‌کند، یعنی یک دندانه به نمره شاگرد مردود شده‌اش اضافه می‌کند، ناگهان آخرین پله هم طی می‌شود و جهان فرو می‌پاشد. فیلمبرداری راجر دیکنز همکار همیشگی کوئن‌ها مثل باقی همکاری‌های‌شان یک تجربه بصری است، بازسازی مو به موی فضای دهه ۱۹۶۰ از امتیازهای مهم فیلم و بازی‌ها هم که مهر خاص فیلم‌های برادران کوئن را دارند.

پر از لحظه‌ها و ایده‌های دو پهلوی ناب اصیل که تنها در دنیای این دو برادر می‌توان نشانی از آن یافت. اما آنچه موقع تماشای یک مرد جدی عقل از سرم می‌پراند، تصمیم جوئل و ایتان برای نوشتن چنین داستانی است. اینکه از کجا شروع کرده‌اند. چطور وارد این منشور شده‌اند. خلاصه چه فکر کرده‌اند که به نظرشان رسیده می‌توانند مسیر منهدم شدن جهان ما با تمام ارزش‌هایی که برای خودمان ساخته‌ایم (که شخصا هنوز به بسیاری از آنها ایمان دارم) را از مسیر نقل داستان حوادث روزمره زندگی یک آدم موقر روایت کنند؟ جمله ابتدای فیلم حالا معنا می‌دهد: «هر آنچه بر سرت می‌آید را به سادگی بپذیر.»