سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

نگاهی به فیلم «یک وجب از آسمان»وقتی زمین به آسمان می رسد


نگاهی به فیلم «یک وجب از آسمان»وقتی زمین به آسمان می رسد

«یک وجب از آسمان» نمونه ای از یک فیلم ملی است. آدم های درون فیلم- چه مثبت و چه منفی- برگرفته از «مردم ایران» هستند. در تک تک نماهای فیلم، حس و حالی اشراقی جریان دارد. فرم و ساختار فیلم، …

«یک وجب از آسمان» نمونه ای از یک فیلم ملی است. آدم های درون فیلم- چه مثبت و چه منفی- برگرفته از «مردم ایران» هستند. در تک تک نماهای فیلم، حس و حالی اشراقی جریان دارد. فرم و ساختار فیلم، سایه ای از خیال و زیبایی شناسی ایرانی است و از همه مهم تر این که از نظر معرفت شناختی، وامدار آرمان ها و ایدئولوژی ایرانی است؛ «شرقی ایرانی اسلامی شیعی» بهترین عبارت برای توصیف «یک وجب از آسمان» است؛ نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.

در عین حال، می توان آن را تجربه ای جذاب از سینمای معناگرا دانست؛ بسیار متفاوت تر از آنچه در تمام این سالها تحت عنوان فیلم معناگرا به خوردمان داده اند. در همان حال که می دانیم یک فیلم سوررئال و فانتزیک است، اما آن را باور می کنیم و می پنداریم که واقعیت حقیقی آن چیزی است که در این فیلم می بینیم، نه آنچه که با چشم ظاهر مشاهده می کنیم.

فیلم با صحنه هایی از تذکر تضاد طبقاتی آغاز می شود.

تصویر بچه های خیابانی و نگاههای ملتمس آنها به مالکان خودروهای گران قیمت، اگرچه کلیشه ای، اما سرفصل بیان دردها و دغدغه های اجتماعی فیلم است. ولی فیلم به همین چند تصویر بسنده نکرده است، بلکه این دردمندی در تمام تصاویر آن جریان دارد.

اما به واقع، از نظر گونه شناختی، «یک وجب از آسمان» یک فیلم اجتماعی نیست، بلکه یک فیلم دینی است. نگاه اجتماعی فیلم هم به آن الصاق نشده، که جزیی از محتوای مذهبی فیلم است. یک اثر هنری اگر به زبان دینی اصیل ایرانی بیان شود، خود به خود اجتماعی می شود؛ عدالت خواهی در آن تبلور می یابد. از همین رو معتقدم فیلم علی وزیریان فقط و فقط دینی است و هر کارگردان دیگری هم بخواهد فیلم دینی، به معنای واقعی آن بسازد، نمی تواند نسبت به وجود هر نوع سیاهی و پلیدی و زشتی و بدی، از جمله بی عدالتی، بی تفاوت باشد.

این تفکر که دین و دینداری، بدون عدالت و عدالت بدون دین و دینداری امکان پذیر نیست، به خوبی در «یک وجب از آسمان» دراماتیزه شده است؛ کاسبکارهای قصه فیلم، وقتی یک وجب از آسمان را به دست می آورند، آن را تبدیل به وسیله ای برای ازدیاد اموال و گسترش کاسبی خودشان می کنند. از طرف دیگر، وقتی که پسرک گل فروش (به عنوان نماد سالک وصال حق) یک وجب آسمان را در اختیار دارد، آن را به طور مساوی در اختیار همه قرار می دهد.

پس از قصه، آنچه در فرم فیلم برجستگی دارد، نقاشی و گرافیک است. قاب های تصویربرداری شده، حساب شده و هنرمندانه هستند و استفاده از رنگ در آن هوشمندانه است. به همین دلیل ساختار فیلم، دارای یک هارمونی بصری است که با محتوای فیلم تناسب دارد. مثلا در فیلم رنگ آبی بسیار دیده می شود که متناسب با موضوع فیلم، یعنی «آسمان» است.

فیلم فاقد شخصیت پردازی منسجمی است و آدم های فیلم در حد تیپ باقی مانده اند. این در حالی است که می شد با عمق بخشیدن به شخصیت ها، مضمون مورد نظر فیلم را غنا بخشید. مثلا می شود روی شخصیت «عفت» بیشتر کار کرد تا چهره یک مادر در فیلم تشخص یابد.

تمام حرف های این فیلم در قالب درام و زبان نمادین زده شد. ای کاش نتیجه گیری فیلم هم به جای بیان مستقیم، به همان شکل نمادین و تصویری تجلی می یافت. همان حرف که برای پیدا کردن راه رسیدن به آسمان باید بنده خوب خدا بود و در سکانس پایانی، بر زبان آدم های درون فیلم جاری شد.

در پایان این که، اگرچه «یک وجب از آسمان» یک شاهکار و فیلمی خارق العاده نیست، اما در مختصات فرهنگی و سینمایی ما، یک «برکت» محسوب می شود و مخاطب خودش را به یک سفر معنوی و دلی می برد و او را باتجربه ای جدید همراه می کند.

آرش فهیم