دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

اسلام و جهانی شدن


اسلام و جهانی شدن

جامعه ای که دین و آرمان های توحیدی وجه غایتگرایانهٔ آن است و دارای ملاک ها و استعدادهای قوی و غنی است, باید بتواند در جهانی که علم به معنای اثبات گرایانه اش وجه غالبی یافته, ارزش ها و اصول خود را به علم دمیده و با توجه به ویژگی های فرهنگی و تاریخی, مبانی معرفتی و فلسفی اش را در فضای بدست آمده تئوریزه نماید و در این فضا جهان اسلام و عالمان اسلامی قادر خواهند بود ارتباطات جهانی خود را مستحکم تر ساخته و نهضتی عظیم فرهنگی به وجود آورند

از جمله مهمترین رخدادهای دنیای امروز دو جریان نوگرایی و مابعد نوگرایی است که در آن ارزش انسان تحت الشعاع جهان و علم مادی قرار گرفت و در سایهٔ عقلانیت ابزاری، به نفی، یا کم اهمیت جلوه دادن سنت‌ها و باورها پرداخت. از درون نوگرایی یا مدرنیته مفهوم پر ابهام دیگری به نام جهانی شدن یا جهانی سازی ظهور و بروز یافت و به جریان سهمگینی تبدیل گردید و نفوذ خود را در حوزه‌های مختلف گستراند که برای برخی هراس انگیز و برای برخی دیگر دورنمایی از ایجاد آرمان‌شهری موعود به بار می‌آورد. برداشت‌های سلبی و ایجابی از این مفهوم باعث به وجود آمدن جبهه‌های مختلفی شده است که در سایهٔ آن تعاریف گوناگونی را پدید می‌آورد. (ر.ک: پل سوئیزی و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف؟ ترجمه ناصر زرافشان، آگاه‌، تهران، ۱۳۸۱، ص ۸۴؛ کومسا، جهانی شدن و منطقه‌گرایی و تأثیر آن بر کشورهای در حال توسعه، ترجمه اسماعیل مردانی گیوی، مجله اطلاعات سیاسی اقتصادی، ش ۱۴۸ ـ ۱۴۷، ص‌۱۸۳؛ رابرتسون، رونالد، جهانی شدن، تئوری‌های اجتماعی و فرهنگ جهانی، ترجمه کمال پولادی، تهران، نشر ثالث، ۱۳۸۰، ص ۲۹۶؛ مالکوم واترز، جهانی شدن، ترجمه اسماعیل مردانی‌گیوی، سیاوش مریدی، سازمان مدیریت صنعتی، تهران، ۱۳۷۹، ص ۶۰؛ محمدحسین رفیعی، آن سوی جهانی سازی، چاپ اول، تهران، نشر صمدیه، سال ۱۳۸۲، ص ۱۱) اما در کلی‌ترین معنا می‌توان گفت جهانی شدن عبارت است از: «زنجیره‌ای از دگرگونی‌ها در عرصه‌های گوناگون که در جهان، روابط متقابل و متنوعی بین واحدهای مستقل ملی برقرار می‌کند و البته سلطه قدرت‌های بزرگ در نفوذ حوزه‌های مختلف و گسترش آن ـ که گویای طرحی پیچیده برای استعمار جدید جهان است ـ بی‌تأثیر نبوده و چنین گمان می‌رود که در ادامه به نظام جهان واحدی بیانجامد.»

●جهانی شدن یا جهانی‌سازی؟!

قابلیت‌های اسلام در عصر جهانی شدن:

در جهانی شدنی که از متن مدرنیته شکل گرفته و اهدافی به جز آنچه مدرنیته به دنبال آن است ندارد، ارتباط وثیقی با نظام سرمایه‌داری برقرار است و چون به سبب غایت‌زدائی و خالق زدایی، انسان، جایگزین خدا شده است، به لحاظ معرفتی و فلسفی هرگز امکان جهان اندیشی در آن وجود نخواهد داشت. و به جهت فقدان هسته بنیادی فرهنگی ـ یعنی تفکر دینی ـ و نیز تضادهای فلسفی و خرد خود بنیادی که سرمایه‌داری مبتنی بر آن است، (افروغ، عماد، جهانی شدن و دین، دبیرخانه دین‌پژوهان کشور، قم ۱۳۸۲، شماره ۲.) نخواهد توانست در لایه‌های زیرین فرهنگ‌ها رخنه نماید. و این فرصتی مناسب خواهد شد برای عرضهٔ ادیان خصوصاً ادیان ابراهیمی، و فضایی را برای نخبگان اسلامی خواهد گستراند که سمت و سوی جهانی شدن را در جهت لایه‌های بنیادین و هسته‌ای تفکر دینی اسلام معطوف نموده و با مبانی معرفتی مستحکم خود و استفاده از ساز و کارهای مناسب و نفوذ بین نخبگان، تضادهای موجود در جهانی شدن را نمایان سازند و خلأهای اجتناب‌ناپذیر آن را به نفع حقایق دینی برنمایند.

البته ادیان، در اولین قدم باید عقلانیت ویژهٔ خود را که عقلانیت توحیدی است پیدا کرده و سپس آن را اجتماعی نمایند و ایدئولوژی، اقتصاد و تکنولوژی خاص خود را بنا نهاده و نهایتاً جهان شناخت خویش را گسترش دهند. و در این راستا عوامل عمده‌ای که باعث رکود و چالش‌های فرهنگی جامعه‌های اسلامی شده است باید بازشناسی و مداوا شوند تا به تاثیر گذاری آنان در محافل جهانی کمک کند. این عوامل رکود که به تدریج در طول تاریخ به جوامع اسلامی رخنه کرده و نتیجهٔ آن پدیدهٔ نامبارکی به نام «شبیه‌گرایی» است باید با گسترش آزاداندیشی، شناخت خود و رشد تفکر انتقادی از این جوامع رخت بربندد.

نباید فراموش کنیم اسلام با توجه به گزاره‌ها و معارف عام، گسترده و جامعش این قابلیت را در حد کمال دارا است که مفاهیم اساسی خود را به تمام فرهنگ‌های دنیا منتقل سازد. اگر چه سوگمندانه تحلیل‌هایی که تاکنون از اسلام شده است کمتر توانسته است اسلام واقعی را آنچنان که واقعاً هست به عنوان نقطه مرکزی تمام گفتمان‌ها معرفی نماید که دیگر گفتمان‌ها بدان رجوع کنند؛ اما چنانچه اهل اسلام به ویژه فرهیختگان اسلامی بتوانند در ماهیت بین گفتمانی خود اسلام را در سه عرصهٔ اعتقادی (اسلام به عنوان دین)، شیوهٔ کامل زندگی (اسلام به عنوان دنیا)، و نظم سیاسی تمام عیار (اسلام به عنوان دولت و حاکمیت) طرح نمایند خواهند توانست همهٔ عناصر را به وحدت فراخوانده و هویت آنها را معین سازند.

اسلام دارای ملاک‌های فراوانی است که قابلیت طرح آن در سطح جهانی را سهل می‌سازد. ملاک‌هایی همچون: انطباق با فطرت، سهولت و انعطاف‌پذیری، غیر زمان‌مند بودن، تعادل میان دستورات آن، عقلانی بودن، توجه تام به خصوصیات گوناگون انسان و بالاخره اصل مهم اجتهاد (که با عنایت به قوانین و اصول و ارزش‌های کلی، امر به متخصصان دینی احاله شده است که مسائل آینده را با قواعد کلی منطبق سازند.)

نقطهٔ مرکزی این ملاک‌ها یم ژرفای توحید، و سرچشمه خصیصهٔ جهانی بودن برای حکومت دینی این دریای بیکران است، پایگاه توحیدی این حکومت آن را ملزم به دارابودن نگرشی جهانی نسبت به مخاطبان فکری و سیاسی خود می‌سازد به گونه‌ای که ویژگی‌های منطقه‌ای را فرو گذاشته و با همهٔ داشته‌هایش متوجه خصیصه‌های مشترک و اصیل انسان چون عقل، فطرت، روح و ارزش‌های معنوی می‌شود. (بنگرید: آل نجف، عبدالکریم، دولت جهانی در پرتو اندیشه اسلامی، مجله حکومت اسلامی، سال هشتم، شماره ۴، شماره کلی ۳۰، زمستان ۸۲، ص ۸۰ ـ ۷۷.)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.