شنبه, ۱۹ آبان, ۱۴۰۳ / 9 November, 2024
مجله ویستا


سیکل‌های تجاری


سیکل‌های تجاری
آمریکا و دیگر اقتصادهای صنعتی مدرن، نوسانات قابل ملاحظه‌ای را در فعالیت‌های اقتصادی خود تجربه می‌کنند. برخی از سال‌ها، اغلب صنایع رونق پیدا کرده و بیکاری کم می‌شود، در دیگر سال‌ها، اغلب صنایع با ظرفیتی بسیار پایین کار می‌کنند و بیکاری زیاد می‌شود.
دوره‌های افزایش فعالیت‌های اقتصادی را نوعا دوره‌های رونق و دوره‌های کاهش فعالیت‌های اقتصادی را رکود یا کسادی می‌نامند. ترکیب رونق‌ها و رکودها، یعنی ترکیب کاهش و افزایش فعالیت‌های اقتصادی را سیکل تجاری می‌نامند.
آرتور برنز (Arthur Burns) و وسلی میچل (wesly mitchell) در کتاب «اندزه‌گیری سیکل‌های تجاری» که در ۱۹۴۶ به نگارش درآوردند، سیکل‌های تجاری را تحلیل کردند. یکی از دیدگاه‌های اساسی برنز و میچل این بود که شاخص‌های اقتصادی به همراه یکدیگر حرکت می‌کنند. در دوره رونق، نه تنها تولید افزایش می‌یابد، بلکه اشتغال نیز زیاد شده و بیکاری کاهش می‌یابد. همچنین طرح‌های جدید، افزایش می‌یابند و در صورتی که رونق سرعت بسیار زیادی داشته باشد، تورم نیز افزایش می‌یابد. در مقابل، در حین رکود، تولید کالاها و خدمات کاهش یافته، اشتغال کم شده و بیکاری زیاد می‌شود. طرح‌های جدید نیز کاهش می‌یابند. در دوره قبل از جنگ جهانی دوم، نیز قیمت‌ها نوعا در حین رکود کاهش می‌یافتند، (یعنی تورم، منفی بود). اما از دهه ۱۹۵۰ به این سو، در زمان کسادی‌ها، قیمت‌ها به افزایش خود ادامه می‌دهند، اگر چه این افزایش بسیار کندتر از دوره رونق اتفاق می‌افتد. (یعنی نرخ تورم، کاهش می‌یابد). برنز و میچل، رکود را به عنوان دوره‌ای تعریف می‌کنند که در آن، بسیاری از شاخص‌های اقتصادی، به‌طور مستمر و حداقل برای حدود ۶ ماه، کاهش می‌یابند.
زمان سیکل‌های تجاری به زمان تغییر جهت فعالیت‌های اقتصادی باز می‌گردد و بر این اساس، تعیین می‌شود. اوج سیکل، آخرین ماه قبل از آن است که شاخص‌های اساسی اقتصاد، از قبیل اشتغال، تولید و خرده‌فروشی شروع به کاهش نمایند. حضیض (حداکثر رکود) این چرخه نیز به آخرین ماه، قبل از آنکه همین شاخص‌های اقتصادی شروع به افزایش کنند، اشاره دارد. از آنجا که تغییر جهت شاخص‌های کلیدی اقتصاد غالبا در یک زمان واحد صورت نمی‌گیرد، لذا تعیین زمان اوج‌ها و حضیض‌ها لزوما تا اندازه‌ای ذهنی است. «اداره ملی تحقیقات اقتصادی» (NBER) موسسه تحقیقاتی مستقلی است که زمان اوج‌ها و حضیض‌ها در چرخه تجاری آمریکا را تعیین می‌کند. جدول ۱، زمان‌های تعیین شده از سوی NBER برای اوج‌ها و حضیض‌های سیکل تجاری آمریکا را از سال ۱۸۹۰ نشان می‌دهد. در تحقیقات اخیر نشان داده شده است که زمان‌های مرجع اعلام شده توسط NBER، برای دوره قبل از جنگ جهانی اول، واقعا قابل مقایسه با مقادیر مربوطه به دوره جدید نیستند، زیرا این دو دسته زمان‌ها با استفاده از روش‌ها و داده‌های متفاوتی تعیین شده‌اند.
در شکل ۱ ، نرخ بیکاری از سال ۱۹۴۸ نشان داده شده است و دوره‌هایی که NBER به عنوان رکود تعیین کرده است، با رنگ خاکستری‌ هاشور خورده‌اند. آشکار است که یکی از ویژگی‌های اصلی دوره‌های رکود این است که در آنها، بیکاری افزایش یافته است. عبارت «سیکل تجاری» (Business cycle) از جهات بسیاری گمراه‌کننده است. به نظر می‌رسد که «سیکل» (cycle)، بیان‌گر این باشد که در زمان بندی و مدت رونق‌ها و رکودها در فعالیت‌های اقتصادی، گونه‌ای نظم و ترتیب وجود دارد. با این وجود، اغلب اقتصاددانان چنین فکر نمی‌کنند. همان طور که شکل ۱ نشان می‌دهد، رونق‌ها و رکودها در فاصله‌های زمانی نامنظم روی می‌دهند و برای مدت‌های زمانی مختلفی به طول می‌انجامند. به عنوان مثال، در فاصله سال‌های ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲، سه رکود اتفاق افتاد، اما بعد از حضیض سال ۱۹۸۲، رونق به مدت هشت‌سال ادامه یافت. رکود ۱۹۸۰ تنها ۶ ماه طول کشید، در حالی که رکود ۱۹۸۱، ۱۶ ماه به طول انجامید. بنابراین بسیاری از اقتصاددانان جدید، برای تشریح نوسانات فعالیت‌های اقتصادی، عبارت «نوسانات کوتاه مدت اقتصادی» را به «سیکل تجاری» ترجیح می‌دهند.
● دلایل ایجاد سیکل‌های تجاری
به همان صورت که هیچ قاعده و ترتیبی در زمان سیکل‌های تجاری وجود ندارد، دلیلی نیز در رابطه با چرایی وقوع این سکیل‌ها وجود ندارد. دیدگاه رایج در میان اقتصاددان‌ها، این است که یک میزان خاص فعالیت اقتصادی، که غالبا با عنوان اشتغال کامل به آن اشاره می‌شود، وجود دارد که اقتصادی می‌تواند برای همیشه در آن سطح فعالیت باقی بماند. اشتغال کامل، به سطحی از تولید اشاره دارد که در آن، همه داده‌های فرآیند تولید مورد استفاده قرار می‌گیرند، اما نه به آن شدت که به اتمام برسند، از میان بروند و یا به دستمزدهای بالاتر و مرخصی بیشتر بیانجامد. اگر اقتصاد در اشتغال کامل باشد، تورم گرایش به ثابت ماندن خواهد داشت و تنها در صورتی که تولید از مقدار طبیعی بالاتر رفته یا کمتر شود، نرخ تورم به صورت سیستماتیک گرایش به افزایش یا کاهش خواهد داشت. اگر هیچ عاملی به اقتصاد خللی وارد نکند، سطح تولید اشتغال کامل، که به طور طبیعی با افزایش جمعیت و کشف تکنولوژی‌های جدید، میل به افزایش دارد، می‌تواند برای همیشه ثابت بماند. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که برحسب آن بتوان گفت که اشتغال کامل جای خود را به رونق تورمی خواهد داد یا به رکود.
با این وجود، سیکل‌های تجاری به وقوع می‌پیوندند، زیرا تغییراتی در اقتصاد ایجاد می‌شوند، که آن را به بالاتر یا پایین‌تر از اشتغال کامل می‌رسانند. رونق‌های تورمی می‌تواند به واسطه‌ افزایش شدید مخارج عمومی یا خصوصی ایجاد شوند، مثلا اگر دولت مقدار زیادی را در یک جنگ هزینه کند، اما مالیات‌ها را افزایش ندهد، آن گاه افزایش در تقاضا نه تنها سبب افزایش تولید مواد جنگی خواهد شد، بلکه منجر به افزایش دریافتی خالص کارگران دفاعی نیز خواهد گردید. همچنین تولید تمامی کالاها و خدماتی که این کارگران می‌خواهند با استفاده از دستمزدهایشان خریداری کنند، زیاد خواهد شد و کل تولید به سطح بالاتر از میزان طبیعی خود خواهد رسید. به همین طریق، موجی از خوش‌بینی مصرف‌کننده‌ها را بر آن می‌دارد تا بیشتر از مقدار معمول خرج کرده و بنابراین شرکت‌ها، کارخانه‌های جدید می‌سازند و این سبب خواهد شد که اقتصاد با سرعتی بیش از حد طبیعی و نرمال خود فعالیت کرده و رونق یابد. رکود یا کسادی می‌توانند به واسطه عملکرد وارونه همین نیروها ایجاد شوند. کاهشی چشمگیر در مخارج دولتی یا موجی از بدبینی در میان مصرف‌کننده‌ها و شرکت‌ها، سبب خواهد شد که تولید همه انواع کالاها کاهش یابد.
یکی دیگر از دلایل احتمالی ایجاد رونق و رکود، سیاست پولی است. سیستم فدرال رزرو به شدت براندازه و رشد موجودی پول تاثیر گذاشته و لذا، سطح نرخ‌های بهره در اقتصاد را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. نرخ‌های بهره، به نوبه خود عامل مهمی هستند و مخارج شرکت‌ها و مصرف‌کننده‌ها را تعیین می‌کنند. شرکتی که با نرخ‌های بهره بالا روبه‌رو شود، تصمیم می‌گیرد که ساخت کارخانه جدید خود را به تعویق اندازد، زیرا هزینه استقراض پول بسیار بالاست در مقابل، اگر نرخ بهره کم بوده و مصرف‌کننده بتواند از پس‌ پرداخت وام مسکن برآید، آن‌گاه وسوسه خواهد شد که خانه جدیدی بخرد. بنابراین فدرال رزرو می‌تواند با کاهش یا افزایش نرخ بهره، سبب ایجاد رونق یا رکود شود.
این در حالی است که دیدگاهی دیگر که از آن با عنوان چارچوب کلاسیک جدید (New Classic) یاد می‌شود، بر این اعتقاد است که اقتصادهای صنعتی مدرن کاملا انعطاف‌پذیر هستند.
در نتیجه هر تغییری در مخارج، لزوما بر تولید واقعی و اشتغال تاثیر نخواهد گذاشت. به‌عنوان مثال، در دیدگاه کلاسیک جدید، تغییر در موجودی پول تنها سبب تغییر قیمت‌ها خواهد شد و هیچ اثری بر نرخ‌های بهره واقعی نخواهد داشت و لذا تمایل افراد به سرمایه‌گذاری را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. در این چارچوب متفاوت، سیکل‌های تجاری، عمدتا نتیجه اخلال در بهره‌وری و تغییر سلیقه‌ها هستند و نه تغییر در تقاضای کل.
شواهد تجربی قاطعانه از این دیدگاه حمایت می‌کنند که انحراف‌هایی که از اشتغال کامل رخ می‌دهند، غالبا نتیجه شوک در مخارج هستند. به ویژه به‌نظر می‌رسد که سیاست پولی، نقش مهمی در ایجاد سیکل‌های تجاری در ایالات متحده، از جنگ جهانی دوم به این سو داشته است. مثلا رکودهای شدید اوایل دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، مستقیما ناشی از تصمیمات فدرال رزرو، در جهت افزایش نرخ‌های بهره بودند. در سمت انبساطی نیز رونق‌های تورمی اواسط دهه ۱۹۶۰ و اواخر دهه ۱۹۷۰، حداقل تا حدودی به خاطر سیاست‌های پولی انبساطی و نرخ‌های بهره پایین به وجود آمدند. اگر دوره قبل از جنگ جهانی دوم را در نظر بگیریم، نقش پول در ایجاد سیکل تجاری، حتی از این هم شدیدتر می‌شود. بسیاری از رکودهای بسیار وحشتناک قبل از جنگ، از جمله رکودهای ۱۹۰۸، ۱۹۲۱ و رکود بزرگ دهه ۱۹۳۰، عمدتا در نتیجه انقباض پولی و نرخ‌های بهره واقعی بالا به وجود آمدند. در عین حالا، اغلب نوسانات پولی این دوره، نه به واسطه سیاست‌های عامدانه پولی، بلکه به خاطر هراس‌های مالی (Financial Panics)، اشتباهات سیاستی و توسعه‌های بین‌المللی پولی پدید آمدند.
سوابق تاریخی سیکل‌های تجاری
جدول ۲، کاهش تولید صنعتی در فاصله اوج و حضیض را در هر یک از رکودهای پس از ۱۸۹۰ نشان می‌دهد. تولید صنعتی، معیار ماهیانه گسترده‌ای در رابطه با فعالیت‌های تولیدی و استخراج معادن به‌شمار می‌رود. داده‌های مربوط به تولید صنعتی که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته‌اند، به‌گونه‌ای ساخته شده‌اند که بتوان آنها را در زمان‌های مختلف با یکدیگر مقایسه کرد. بسیاری از دیگر شاخص‌های متداول اقتصاد کلان، مثل نرخ بیکاری و GDP واقعی، در طول زمان سازگاری ندارند. زیرا نمونه‌های پیش از جنگ این‌سری‌ها، با استفاده از داده‌ها و روش‌هایی ساخته شده بودند که درباره نوسان‌های دوره‌ای، مبالغه می‌کردند. در نتیجه، استفاده از این شاخص‌های متداول برای بررسی سیکل‌های تجاری در طول زمان، تخمین‌های گمراه‌کننده‌ای را به دست می‌دهند.
منبع: داده‌های مربوط به تولید صنعتی برای دوره ۲۰۰۴-۱۹۱۹ از «هیات رییسه سیستم فدرال رزرو» اخذ شده است. سری داده‌های مربوط به قبل از ۱۹۱۹، شکل تعدیل یافته و هموار شده شاخص تولید صنعتی میرون – رومر می‌باشند. این سری داده‌ها، در پیوست «ارزیابی مجدد سیکل‌های تجاری» نوشته کریستینا دیرومر، توضیح داده شده‌اند.توجه: کاهش مربوط به فاصله اوج تا خضیض، با استفاده از مقادیر واقعی اوج‌ها و حضیض‌ها در سری تولید صنعتی محاسبه شده‌اند. نقاط عطف با تاریخ‌های ارائه شده از سوی NBER، چند ماه و در برخی موارد یک سال تفاوت دارند.
آن‌چه که به صورت تجربی، در ارتباط با مدت زمان و شدت رکودها در طی زمان ثبت شده است، نشان‌گر تکامل سیاست اقتصادی می‌باشد. رکودهای قبل از جنگ جهانی اول، نسبتا پر تعداد بوده و اندازه‌های مختلفی داشته‌اند. این نکته، با این حقیقت مطابقت دارد که دولت، قبل از جنگ جهانی اول تاثیر کمی بر اقتصاد داشت. رکودهای قبل از جنگ، ریشه در نوسانات بسیار زیاد مخارج بخش خصوصی، در نتیجه مواردی از قبیل توقف سرمایه‌گذاری و وحشت‌های هراس‌های مالی داشتند که رها شده بودند تا دوره خود را بگذرانند. نتیجتا رکودها به کرات اتفاق می‌افتادند و برخی از آنها بزرگ و برخی از آنها، کوچک بودند.
بعد از جنگ جهانی اول، دولت نقش بسیار بزرگ‌تری در مدیریت اقتصاد پیدا کرد. مخارج دولت و مالیات‌ها، به صورت جزیی از GDP، در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ به طور چشمگیری افزایش یافتند و در سال ۱۹۱۴ فدرال رزرو پایه‌گذاری شد. جدول ۲ نشان می‌دهد که بی‌ثباتی در دوره بین دو جنگ جهانی، بسیار زیاده بوده است. کاهش روی داده در تولید صنعتی در رکودهای ۱۹۲۰، ۱۹۲۹ و ۱۹۳۷ نسبت به هر رکود دیگری، قبل از جنگ جهانی اول یا بعد از جنگ جهانی دوم بزرگ‌تر بود. عاملی کلیدی این نوسانات شدید، جایگزینی برخی نهادهای بخش‌خصوصی که به اقتصاد آمریکا کمک می‌کردند تا نوسانات پیش از جنگ را پشت‌سر بگذارد، با نهادهای دولتی در دهه ۱۹۲۰ بود. مشکل اینجا بود که این نهادهای دولتی هنوز کاملا کارآمد نبودند. شاید بتوان تاریخ بین دو جنگ را به عنوان دوره دردناک یادگیری و تجربه‌اندوزی فدرال رزرو توصیف کرد. رکود اواسط دهه ۱۹۴۰، آشکارا اثرات جنگ جهانی دوم را نمایان کرد. این جنگ شکوفایی باورنکردنی را در فعالیت‌های اقتصادی ایجاد کرد، زیرا تولید در پاسخ به مخارج انبوه دولتی به یکباره افزایش یافت. با پایان یافتن بسیاری از موارد خرج‌ کرد زمان جنگ، تولید صنعتی نیز به طوری شگفت‌انگیز کاهش یافت، زیرا اقتصاد به سطوح طبیعی‌تر بهره گیری از نیروی کار و سرمایه بازگشت.
به طور متوسط شدت رکودهای اوایل دوره پس از جنگ، تقریبا برابر با شدت همان رکودهای پیش از جنگ جهانی اول بود، اگر چه در اوایل این دوره، تعداد رکودها کاهش یافت و رکودهای رخ داده‌ هم به طور یکدست اندازه‌ای متوسط داشتند. کاهش تناوب این کسادی‌ها نشانگر پیشرفت سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است. رکود بزرگ، گام‌های بلندی را در درک اقتصاد و توانایی دولت برای تعدیل سیکل‌ها به وجود آورد. «قانون اشتغال» مصوب سال ۱۹۴۶، به دولت دستور می‌داد که از ابزارهایی که در اختیار دارد، جهت ثبات بخشیدن به تولید و اشتغال استفاده نماید. سیاست‌گذاری اقتصادی، از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، با شوک‌های چندی مقابله کرده و بنابراین، از وقوع چند مورد رکود، ممانعت به عمل آورده است. با این وجود، سیاست‌گذارها در اوایل دوره پس از جنگ، به شدت به اتخاذ سیاست‌های انبساطی روی آوردند و از این طریق، سبب افزایش تورم شدند. در نتیجه سیاست‌گذارها و به ویژه فدرال رزرو، احساس کردند که برای کاهش تورم، باید سیاست‌های انقباضی اتخاذ کنند که این خود به رکودهای ملایمی منجر شد. این چرخه رونق- رکود، ویژگی مشترک دهه‌های ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود.
از میانه دهه ۱۹۸۰ به این سو، رکودها در ایالات متحده به گونه قابل توجهی کمتر و از شدت آنها کاسته شده است. رونق‌های دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که تقریبا یک دهه به طول انجامیدند تنها با رکودهای بسیار ملایم سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۱ متوقف شدند. اقتصاددان‌ها این تعدیل چرخه‌ها را به عواملی از جمله افزایش اهمیت بخش خدمات (که به طور سنتی، بخشی پایدار در اقتصاد بوده است) و کاهش شوک‌های نامطلوبی، همانند افزایش قیمت نفت و نوسان در سلیقه مصرف‌کننده‌ها و سرمایه‌گذارها نسبت می‌دهند. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که بهبود در سیاست‌های پولی به ویژه پایان انبساط‌های شدیدی که در پی انقباض‌های آگاهانه اعمال می‌شدند نیز عاملی مهم و تاثیرگذار بوده است.
در دهه‌های اخیر، علاوه بر کاهش تعداد و شدت رکودها، اثرات این کسادی‌ها بر مردم، در آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی نیز کاهش یافته است. ظهور بیمه بیکاری و دیگر برنامه‌های رفاه اجتماعی بدان معنا است که رکودها، دیگر همانند قبل استانداردهای زندگی افراد را به نابودی نمی‌کشانند.
درباره نویسنده
کریستینا رومر (Christina D.Romer)، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و از مدیران «برنامه اقتصاد پولی» در اداره ملی تحقیقات اقتصادی (NBER) است.
کریستینا رومر
مترجم: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
منبع: داده‌ها از اداره آمار کار استخراج شده‌اند.
توجه: سری داده‌هایی که در نمودار نشان داده شده‌اند، نرخ بیکاری تعدیل شده فصلی شهری مربوط به افراد ۱۶ سال به بالاست. مناطق هاشور خورده، رکودها را نشان می‌دهند.
این تشریح درباره دلایل بروز سیکل‌های تجاری، بیانگر دیدگاه کینزی یا نئوکینزی است که طبق آنها،‌سیکل‌ها، در نتیجه عدم انعطاف‌های اسمی به‌وجود می‌آید.
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد