پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تحریف نژادپرستانه تاریخ


تحریف نژادپرستانه تاریخ

یانكی ها, عجالتاً ایران و ایرانی ها را دشمن شماره یك خود به شمار آورده اند, بی راه نیست كه سر دوربین های هالیوود علیه كشور و مردم ما بگردد و علی رغم همه شعر و شعارهای سردمداران آمریكا كه با مردم ایران دشمن نیستند, تاریخ و ریشه های این ملت را زیر چماق تكفیر خود قرار دهند

اساساً سینما در وجه تبلیغاتی خود همواره به‌صورت حربه‌ای در دست كمپانی‌داران آمریكایی قرار داشته كه به هر شكل، قومیت‌ها و ملیت‌های مخالف خود و متضاد با تفكر و اندیشه‌هایشان را به‌صورت وحشی و بربر نشان دهند.سالها این ایده در فیلم‌هایی تحت عنوان وسترن سرخپوستی در مورد سرخپوستانی كه در واقع بومی اصلی قاره نو بودند، اعمال گردید.

در آن فیلم‌ها سرخپوست‌ها همواره آدم‌هایی درنده‌خو و حیوان‌صفت به نمایش گذارده می‌شدند و سفیدپوستان، انسان‌هایی متمدن و آرام و مهربان كه همیشه از سوی آن سرخپوست‌های وحشی مورد هجوم و تهدید و خطر قرار داشتند و در دفاع از خود ناچار از كشتن آنها می‌شدند!

سینمای دهه‌های ۳۰ و ۴۰ و حتی ۵۰ آمریكا مملو از این‌گونه فیلم‌هاست؛ فیلم‌هایی كه به قول معروف سرخپوست خوب‌شان، سرخپوست مرده بود!!! در حالی كه تاریخ روایت‌گر برعكس آن چیزی است كه در فیلم‌های فوق نشان داده می‌شد.

همچنان كه حتی برخی فیلم‌سازان منصف نیز سرانجام پس از سالها به این نتیجه رسیدند كه آنچه به تصویر كشیدند، خلاف واقعیت بوده و در آخرین آثارشان به حكایت حقایق پرداختند، همان‌طور كه فی‌المثل جان فورد در شاهكار خود یعنی «پاییز قبیله شاین» جنایت بی‌سابقه و تاریخی ژنرال كاستر و سربازانش را در حق سرخپوستان بر پرده برد.

در مورد سیاهپوستان نیز چنین تحریفات تاریخی در سینمای هالیوود اتفاق افتاد، از همان روزهای آغازین سینما، هالیوود نسبت به یكی دیگر از جنایات تاریخی آمریكاییان نیز با دیده نژادپرستانه نگریست. از فیلم« تولد یك ملت» دیوید وارك گریفیث كه در آن سیاهپوستان، آدم‌های خبیثی معرفی شدند و برخورد جنایت‌بار فرقه مخوف «كوكلوس كلان» با آنها و سوزاندنشان با آتش، امری مقدس و آزادی‌بخش تلقی گردید!!

به دنبال آن آثار بسیاری با جذابیت‌های مختلف بر پرده سینما رفتند و در مراسم گوناگون همچون اسكار هم جایزه گرفتند، تا وجهه و اعتبار هنری هم بیابند. همچون فیلم «بر باد رفته» كه در آن برده‌داری امری طبیعی و عادی در زندگی نمایانده شد.

این‌كه سفیدپوستان بایستی ارباب باشند و سیاه‌پوستان به آنان خدمت كنند و آن سیاهپوستی از همه بهتر و انسان‌تر است كه به اربابانش، صادقانه‌تر خدمت بكند و سیاهپوست معترض خبیث است و بایستی مجازات شود. این نگاه نژادپرستانه در فیلم‌های دهه ۶۰ و ۷۰ آمریكا در مورد ملت‌هایی اتفاق افتاد كه به نحوی آمریكا با آنها درگیری سیاسی یا نظامی داشت.

فی‌المثل در مورد ویت‌كنگ‌ها كه در واقع مورد تجاوز وحشیانه آمریكا قرار گرفته بودند، از فیلم‌های بازاری مانند «رمبو» ‌كه بگذریم حتی در میان آثار به‌اصطلاح روشنفكری تفكر فوق كاملاً مشهود بود.

مثلاً ویتنامی‌ها در فیلم «شكارچی گوزن» مردمی تندخو و بی‌رحم نشان داده می‌شوند كه اسیران آمریكایی را به بازی رولت روسی وا می‌دارند و یا حتی در فیلم «و اینك آخرالزمان»، ژنرال مخالف سیاست‌های آمریكا در ویتنام كه برای خود نیرویی بر ضد ارتش آمریكا تشكیل داده است، دیوانه‌ای خونخوار نمایانده شده و همه سربازان او كه ویتنامی و كامبوجی هستند، به‌صورت مشتی آدم اولیه وحشی به تصویر درمی‌آیند!

حالا هم كه یانكی‌ها، عجالتاً ایران و ایرانی‌ها را دشمن شماره یك خود به‌شمار آورده‌اند، بی‌راه نیست كه سر دوربین‌های هالیوود علیه كشور و مردم ما بگردد و علی‌رغم همه شعر و شعارهای سردمداران آمریكا كه با مردم ایران دشمن نیستند، تاریخ و ریشه‌های این ملت را زیر چماق تكفیر خود قرار دهند!

و نكته جالب اینجاست آن بخش از تاریخ این ملت چندی است مورد هجوم تصویرسازان غرب قرار گرفته است كه پیش از این و مثلاً در دوران رژیم سابق همواره از سوی همان محافل غربی، در زمره نقاط پرافتخار تاریخ بشریت برشمرده می‌شد و اساساً جشن‌های منحوس ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی با حمایت آمریكا و اسرائیل با همین نیت و غرض برپا شد!!

پس از این‌كه جناب الیور استون در فیلم «اسكندر»، ایرانی‌های دوره هخامنشی را رسماً و علناً «بربر» خواند و جنایتكاری همچون اسكندر را آزادكننده قوم ایرانی دانست (كه حتی سر و صدای زرتشتیان عالم را به خاطره سوءاستفاده از نشانه فروهر در زیر نام اسكندر درآورد!) اینك فیلمی به نام «۳۰۰» به میدان آمده تا محوریت شرارت امروز جهان (به‌زعم جرج بوش و اعوان و انصارش) را صبغه‌ای تاریخی و كهن ببخشد و بگوید كه اصلاً این ایرانیان از عهد باستان غیرمتمدن و جنگ‌طلب بوده‌اند!!

البته قبل از این هم چندی پیش فیلمی به نام «شبی با پادشاه» ‌درباره استر و مردخای (اسطوره‌های یهودیان) بر پرده رفت كه در آن باز هم به خشایار شاه پرداخته شده و او را آدمی به‌شدت بی‌شعور و عقب‌افتاده و وزیر فرهیخته‌ا‌ش یعنی «هامان» را فردی خونخوار و ددمنش به تصویر كشیده بود.

جالب است كه در آن فیلم هم ایرانیان مردمی ترسو و غیرمتمدن و خوشگذران و بی‌فرهنگ نشان داده شده بودند كه هامان با تشكیل جمعیتی مخوف آنها را به قتل‌عام یهودیان تشویق می‌كند.

البته به نظرم این نوع فرهنگ‌سازی آمریكایی مسبوق به سابقه است و به‌جای عصبانیت بایستی در مقابل آن روشنگری فرهنگی كرد. سؤال اینجاست كه چرا ما نباید خود درباره تاریخ خود فیلم بسازیم و همواره فقط در مقابل تحریفات دیگران، معترض و ناراحت مانده‌ایم؟

نویسنده : سعید مستغاثی