پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روند یك بازپرسی در گوانتانامو


این پرواز هم می توانست مانند هر پرواز دیگری باشد كه همه روزه گردشگران را به سوی یكی از جزایر دریای كارائیب می برد اما این هواپیما عازم پایگاه دریایی ایالات متحده در خلیج گوانتانامو و مسافران هم عمدتاً خانواده های نظامیان آمریكایی بودند كه از تعطیلات تابستانی بازمی گشتند

در حالی كه هواپیما از باند فرودگاه جاكسون ویل فلوریدا برمی خاست خلبان اعلام كرد در طول مسیر هوای خوبی خواهیم داشت. در طول راه كه گستره دریا را زیر پای خود داشتیم پدر و مادرها و بچه ها پرحرفی می كردند. سرانجام به كوبا جزیره خشك و قهوه ای كه امواج سفید دریا آن را احاطه كرده بود رسیدیم و به باند فرود پایگاه گوانتانامو جایی كه در آن حدود ۵۵۰ زندانی به نماد پاسخ دولت بوش به حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ بدل شده اند، نزدیك شدیم.از زمان سرنگونی رژیم طالبان در افغانستان توسط آمریكا در اواخر سال ۲۰۰۱ نزدیك به ۷۵۰ نفر از چهل كشور جهان در گوانتانامو در اسارت به سر می برند. بسیاری از آنان در گوشه و كنار افغانستان فقط به صرف سوءظن ارتباط با القاعده بازداشت و برخی هم صدها یا هزاران مایل دورتر از صحنه كارزار دستگیر شدند.از این جمع حدود دویست نفر پس از تحقیقات و بازجویی های مكرر و طاقت فرسا آزاد شدند و بقیه آنگونه كه پنتاگون می گوید، چون منبع اطلاعات باارزشی هستند و یا در صورت آزادی تهدیدی را موجب خواهند شد باید در بازداشت باقی بمانند.تا این اواخر اطلاعات اندكی درباره زندانیان و اینكه آیا بازداشت آنان موجه است، وجود داشت. این افراد توسط ارتش آمریكا بازداشت شده بودند و قوانین آمریكا شامل حالشان نمی شود. تنها چهار نفر رسماً مورد اتهام قرار گرفتند كه در صورتی كه نهایتاً جنایتكار جنگی شناخته شوند با مجازات اعدام و یا حبس نامحدود مواجه خواهند بود اما هیچ كدام مجاز نیستند، آنگونه كه در نظام قضایی ایالات متحده مرسوم است، وكیل غیرنظامی داشته باشند.مدافعان حقوق بشر با ادعای اینكه در این زندان مقررات بنیادین حقوق افراد نقض می شود با دولت ایالات متحده به چالش برخاستند. در ماه ژوئن ۲۰۰۴ دادگاه عالی ایالات متحده رای داد كه زندانیان حق دارند در یك دادگاه غیرنظامی به بازداشت خود اعتراض كنند. در واكنش به این رای، دولت بوش چیزی را كه «دادگاه بررسی وضعیت ستیزه جویان» نامیدند در گوانتانامو تشكیل داد. این دادگاه براساس وظیفه ای كه به آن محول شده است، می تواند تصمیم بگیرد كدام یك از زندانیان «ستیزه جوی دشمن» هستند كه در این صورت طبق قوانین جنگی فرد مورد نظر بحق در بازداشت باقی خواهد ماند. گرچه این دادگاه در مواردی نادر از افراد خارج از گوانتانامو خواسته بود به محل بیایند و ببینند چه كسانی در آنجا بازداشت هستند و چرا اما با كمال شگفتی توجه چندانی چه در داخل ایالات متحده و چه در خارج به این محاكمات نشد. علت اصلی مسافرت من به كوبا هم همین نكته بود.قبل از آنكه لندن را ترك كنم دانستم كه روند مرسوم در دادگاه ها از جمله دادگاه های نظامی در این محاكمات رعایت نمی شود. یكی از مقامات نظامی در گوانتانامو هر شرایطی را كه باید پیشاپیش و قبل از حضور در جلسات دادرسی انجام آن را تعهد كنم برای من ای میل كرد. به موجب این شرایط نمی توانستم افسران مسئول دادرسی یا هیچ یك از پرسنل نظامی را شناسایی كنم. اجازه نداشتم هیچ گونه مطلبی در مورد بازداشت شدگان كه احتمالاً بتواند منجر به شناسایی آنها شود، افشا كنم. حتی اگر در بین آنها كسانی باشند كه نام و تصویر آنها برای كمك خواهی و مساعدت توسط بستگان و وكلایشان روی اینترنت قرار داده شده باشد باز هم نباید نام آنها را فاش كنم. بعداً هم به من گفته شد اگر در خلال دادرسی فرد زندانی سعی كرد به نحوی با من ارتباط برقرار كند باید او را نادیده انگارم. البته این احتمال می توانست وجود داشته باشد چون این دادرسی ها اولین فرصت را برای زندانیان فراهم می آورد تا وضعیت خود را در برابر شخص ثالثی مطرح نمایند. همچنین گفته شده بود روزنامه نگاران تنها نمایندگان دنیای متمدن هستند كه می توانند ناظر این دادرسی ها باشند، وكلا حق حضور در این دادگاه را ندارند و زندانیان خود باید از خویش دفاع كنند. به نمایندگان صلیب سرخ یا عفو بین الملل یا دیگر سازمان های مشابه نیز اجازه داده نمی شود در جلسات دادرسی حضور یابند.در ابتدا از این شرایط اندكی تعجب كردم اما به زودی روشن شد كه همه اینها نه تنها ممكن است بلكه اصولاً آنچه كه در این دادرسی ها می گذرد به كلی متفاوت با جریان یك دادگاه است.پس از فرود، هواپیما را به محلی كه قرار بود یك هفته اقامتگاه من باشد بردند. اقامتگاه در كناره غربی خلیج گوانتانامو، خلیجی با عرض ۵/۲ مایل، قرار داشت. از اینكه توانسته بودم این محل را ببینم احساس شگفتی داشتم. این پایگاه دورافتاده نقش مهمی در دو برخورد برجسته جهانی دوران ما داشت: زمانی نقطه انفجار بحران موشكی كوبا در دوران جنگ سرد بود و اینك هم پایگاه نبرد جهانی علیه تروریسم به شمار می آید. پایگاه گوانتانامو براساس موافقتنامه ای در سال ۱۹۳۴ به مدت نامحدود اجاره شده است. هر چند فیدل كاسترو آن موافقتنامه را معتبر نمی داند و چك های ۴۰۸۵ دلاری را كه ایالات متحده بابت اجاره سالیانه می دهد هیچ گاه نقد نكرده است. این پایگاه U شكل خلیج را دور می زند و با یك حصار نرده ای سراسری به طول ۱۷ مایل محصور شده است. محل عبور اصلی در میانه این حصار قرار دارد كه دروازه شماره ۱۷ خوانده می شود و زمانی پست بازرسی گذرگاه مرزی كارائیب بود.كمی پس از ورود، یك تفنگدار دریایی مرا با خود به دیدن برج دیده بانی كوبایی ها كه در آن طرف دروازه قرار دارد برد. در فاصله ای اندك از دروازه تابلویی دیده می شود كه روی آن به اسپانیولی با خوشامد گویی به كسانی كه پایگاه را ترك می كنند نوشته شده است «جمهوری كوبا، سرزمین آزاد از آمریكا»، در برج دیده بانی كه اطراف آن را درختچه ها و بوته ها پوشانده بود نگهبانان كوبایی مستقر بودند. راهنمای من اخطار كرد: «آنها را با انگشت نشان نده اگر به آنها اشاره كنی واقعاً نگران می شوند و خواهی دید كه دست به اسلحه خواهند شد.» در راه بازگشت از جلوی كمپ XRay گذشتیم. زندانی باغ وحش مانند كه سه سال قبل عجولانه بنا شد تا پذیرای اولین زندانیانی باشد كه از افغانستان می آوردند. این همان محلی بود كه در اوایل سال ۲۰۰۲ اولین تصاویر مشمئز كننده زندان گوانتانامو از آن گرفته شده بود: مجروحی را كه با چشمان بسته روی برانكارد برای بازجویی می بردند، یا صفی از افراد چشم بسته را كه همانند حیوانات نارنجی پوش به این طرف و آن طرف می كشیدند. كمپ سالم ولی متروكه بود و علف های هرز همه جای آن را پوشانده بود. ساكنان این كمپ به محل بازداشت دائمی در چند مایل آن طرف تر به نام كمپ دلتا منتقل شده بودند، همان طور كه به آرامی از جلوی قفس های خالی كمپ XRay می گذشتیم از راهنما پرسیدم می توانم عكس بگیرم؟ خیر اجازه ندارید.دادگاه های بررسی وضعیت ستیزه جویان در داخل كمپ دلتا برگزار می شود. كمپ دلتا در ضلع شرقی پایگاه روی صخره شیب داری كه امواج دریا به یك سوی آن ضربه می زند، بنا شده است. با یك فروند قایق نظامی تندرو كه روی آن یك قبضه مسلسل سنگین نصب شده بود به سرعت از محل اقامتم به آن سوی خلیج، محل كمپ دلتا رفتیم. در حالی كه به آب های متلاطم نگاه می كردم یكی از افراد گارد ساحلی مامور خدمت در قایق گفت: «قبلاً كوبایی هایی كه مراقب ما بودند نگران می شدند اما حالا كایمان ها نگرانند.» اشاره او به تمساح های كوچكی بود كه در میان گیاهان دریایی اطراف خلیج می لولیدند.قایق در كنار اسكله توقف كرد و بقیه راه را تا كمپ دلتا با اتومبیل جیپی كه همراه نظامی من رانندگی آن را به عهده داشت در گرمای سوزان كارائیب طی كردیم. در طول مسیر از جلوی زمین گلف و مركز خرید پایگاه كه افراد می توانستند غذاهای آماده، وسایل ورزشی و سایر نیازمندی های خود را از آنجا تهیه كنند گذشتیم.سالن محل برگزاری دادگاه های بررسی وضعیت زندانی در یك ساختمان موقتی خاكستری قرار دارد كه در وسط این ساختمان كه درون بنای اصلی زندان قرار گرفته است راهرویی است كه در هر طرف آن اتاق هایی از جمله اتاق های بازجویی و اتاق كتابخانه وجود دارد. متصدی كتابخانه كه كتاب ها را به صورت هفتگی به زندانیانی كه «استحقاقش را دارند» امانت می دهد، گفت به چهارده زبان مختلف از جمله ازبكی و ایغوری كتاب دارند. طبق گفته او «زندانیان خودمانی تر می شوند. یكی از سعودی ها به دیوید كاپرفیلد علاقه مند شده و یمنی ها و پاكستانی ها بیشتر به آگاتا كریستی علاقه نشان می دهند.»بالاخره به سالن دادگاه اتاق كوچكی با ابعاد ۸ در ۱۵ پا رسیدیم. جلسه دادرسی در شرف آغاز بود. تفنگداری كه مرا همراهی می كرد چون مجاز نبود وارد اتاق نشد.اولین فردی را كه دیدم زندانی جوانی باریك اندام با چشمانی نگران بود كه در گوشه ای مقابل در ورودی روی زمین نشسته بود. لباس نارنجی بر تن داشت (كه بلافاصله فهمیدم از گروه فاقد حس همكاری است) به دست هایش دستبند زده بودند كه یك زنجیر سنگین به آن وصل بود و سر دیگر زنجیر به دور كمر او می پیچید.به من گفتند قدری دورتر از او بنشینم. مترجم دادگاه بانوی جوان آمریكایی عرب تبار در یك طرف زندانی و در طرف دیگرش «نماینده شخصی» یك نفر نظامی كه قرار بود زندانی را در طول محاكمه راهنمایی كند، نشسته بودند. فرد اخیر مانند سایر پرسنل زندان برچسب نامش را از روی سینه برداشته بود و لذا حتی شخص زندانی نمی توانست به هویت «نماینده شخصی» خود پی ببرد. در آن طرف اتاق مقام نظامی دیگری نشسته بود كه وظیفه دادستان را انجام می داد به این نحو كه در طول دادرسی شواهد له و علیه آزاد شدن زندانی را بیان می كرد. در انتهای اتاق میزی با روپوش سبز تیره گذاشته بودند كه سه عضو دادگاه باید پشت آن می نشستند. دستگاه خنك كننده كهنه ای با سروصدای زیاد به آهستگی كار می كرد و گهگاه خاموش می شد، سكوت سنگین اتاق را فرا می گرفت كه تنها با صدای ترق تروق زنجیر دستبند زندانی كه انگشتش را برای خاراندن بینی اش بلند می كرد، شكسته می شد. ناگهان دادستان فریاد كشید: «همه به پا خیزند.» سه قاضی دادگاه، دو مرد و یك زن وارد شدند. همه حاضران به استثنای زندانی كه پاهایش به حلقه ای در كف اتاق غل و زنجیر شده بود، به پا خاستند.جلسه رسیدگی با اظهارات دادستان علیه زندانی آغاز شد. طبق ادعانامه زندانی یك تبعه كویتی عضو القاعده بود كه در سپتامبر ۲۰۰۱ از طریق ایران به افغانستان رفته بود. وی پس از هجوم آمریكا به افغانستان زمانی كه سعی داشت بدون داشتن مدرك از مرز گذشته و وارد پاكستان شود، دستگیر می شود. به علاوه یكی از اسامی مستعار زندانی هم در هارد كامپیوتر متعلق به یك عضو ارشد القاعده یافت شده بود.رئیس دادگاه از زندانی پرسید آیا سئوالی درباره دادرسی دارد. پاسخ مثبت بود. زندانی كه سخنانش توسط مترجم ترجمه می شد، پرسید: «آیا اعضای دادگاه هیچ گونه تجربه قضایی دارند؟» رئیس دادگاه گفت دو تن از آنها افسر ارتش هستند و یك نفر منظور خودش بود، تجربه قضاوت و وكالت دارد. زندانی پرسید: «آیا آن دو نفر چیزی از قانون می دانند؟» رئیس پاسخ داد: «همه ما اطلاعات كلی از دادگاه و اقامه دعوی داریم.» زندانی اظهار داشت: «من یك غیرنظامی هستم. بنابراین چگونه می توانید مرا در دادگاه نظامی محاكمه كنید؟» این سئوال زندانی كه منطقی به نظر می رسید در واقع محور اصلی تمام جریان دادرسی بود. رئیس دادگاه گفت: «این یك دادرسی اداری برای روشن كردن این نكته است كه آیا شما جزء رزمندگان القاعده هستید یا خیر.» سپس از زندانی خواسته شد دفاعیات خود را بیان كند. او گفت: «در مورد اتهام عضویت در القاعده این فقط حرف بی مدركی است كه تاكنون ثابت نشده است.» و در ادامه شرح داد كه بعد از آشنایی با یك افغانی كه برای زیارت به مكه آمده بود به افغانستان رفته بود. «دوست افغان من پس از آنكه دانست من دانشمند علوم دینی هستم و در مدرسه دینی معتبری تدریس می كنم از من برای تدریس در افغانستان دعوت كرد.» او به گوشه و كنار افغانستان سفر كرده، از مساجد مختلف بازدید داشته و به مسلمانان آن دیار چگونگی نماز خواندن و قرائت قرآن را آموخته بود. چون فقط عربی می دانست و افغانی میزبان به عنوان مترجم همه جا با او بود.در بین سخنان زندانی دادستان اظهار داشت، سعی كردیم محمد، شاهدی را كه زندانی تقاضا كرده بود در دادگاه حضور یابد، پیدا كنیم اما موفق نشدیم. حدس زدم محمد باید همان فرد افغان باشد كه زندانی را برای تدریس در افغانستان دعوت كرده بود.در این دادرسی ها گرچه بازداشت شدگان حق داشتن وكیل را ندارند اما می توانند برای كمك به وضعیت خود خواستار حضور شهود باشند. سی تن از زندانیان تقاضای حضور شاهدانی را كرده بودند كه نیمی از آنها جزء زندانیان بودند. در صورتی كه مقامات دادگاه به این نتیجه برسند كه حضور شاهد مورد نظر می تواند ارتباطی به قضیه مطروحه داشته باشد وزارت خارجه آمریكا سعی می كند شهود خواسته شده خارج از زندان را پیدا كند.

منبع: گلف نیوز به نقل از فایننشال تایمز