پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دیگران


دیگران

در واقع فمینیست ها معتقدند زنان همواره در ساختار علم و فرهنگ به مثابه دیگری تلقی شده اند که برائت جستن از این دیگری یکی از مؤلفه های بسیار مهم تعیین هویت مذکر ِ شناخت و فرهنگ تلقی می شده است

▪ ادوارد سعید در کتاب شرق شناسی می نویسد:« شرق نه تنها در جوار و نزدیکی اروپا قرار گرفته؛ بلکه محل عظیم ترین، ثروتمند ترین و قدیمی ترین مستعمرات آن نیز می باشد؛ منبع تمدن ها و زبانهایش، رقیب فرهنکی آن، و نیز یکی از عمیق ترین و مکرر ترین تصاویری که از دیگران دارد.

علاوه بر این شرق به اروپا(و یا غرب) کمک کرده که خود را از نظر شکل، شخصیت و تجربه بصورت نقطه ی مقابل شرق تعریف کند.»

او در شرق شناسی نشان می دهد که فرهنگ اروپایی، از طریق جدا کردن راه خود از «شرق» به عنوان نوعی «خود» مخفی و یا قائم مقام خویش قدرت و هویت کسب کرده است.

▪ سوزان بوردو، تاریخ نگار فمینیست معتقد است: در گذر تاریخ و با ظهور علم جدید این جهان دیگر با مفهوم قدیمی قرون وسطایی عدالت انداموار توضیح داده نمیشد(به نظر بوردو این تلقی از جهان زنانه تر از تلقی مذکر ِدکارتی که پس از آن ظهور کرد بوده است) به عقیده ی او در علم دکارتی دیگر هیچ وحدت اندامواری وجود ندارد، بلکه تنها «من» و «او» باقی می ماند و این «او» به ویژه اگر اوی مونث باشد همان دیگری است که مرد با تکیه به غیریت او به خود هویت می بخشد.

در واقع فمینیست ها معتقدند زنان همواره در ساختار علم و فرهنگ به مثابه دیگری تلقی شده اند که برائت جستن از این دیگری یکی از مؤلفه های بسیار مهم تعیین هویت مذکر ِ شناخت و فرهنگ تلقی می شده است.

▪ مفهوم مناقشه برانگیز دیگری در فمینیسم برای نخستین بار در جنس دوم دوبوار بیان شد که در آن او بیان میکرد که زنان دیگری هستند چون مردها آنها را پست می شمرند. او معتقد بود که زنان از آنجا که این دیگر بودگی خود را می پذیرند به فراگیری باور به جایگاه ثانوی خود کمک می کنند. در واقع آنها اینگونه مردانگی مردان را تایید و دست دوم بودن خود را تثبیت می کنند.

فمینیست های فرانسوی دیگری نظیر سیکسو و ایریگاری با دفاع از دیگر بودگی بر این باور هستند که اگر این دیگر بودگی به معنای زنانگی تعریف شود میتواند مولد امکانات جدیدی برای زنان باشد که با تاکید بر ان بتوانند بر ذات زنانه ی خود دست یابند/ همن جا اشاره کنم که فمینیست های اندکی بر سر این موضوع با آنها توافق دارند چراکه اغلب فمینیست ها به شدت مخالف هر گونه ذات گرایی هستند.

▪ اما دیگران در شناخت شناسی های فمینیستی به ویژه در نظریه ی دیدگاه جایگاه بسیار مهمی را به خود اختصاص داده اند.

دیگران شامل طیف های وسیع و متنوعی از زنان بطور کلی گرفته تا همه ی رنگین پوستان، شرقیان بطور کلی ، جوامع پسا استعماری، اقلیت های قومی و نژادی و افراد طبقات فرو دست و گروه های هم جنس خواه را شامل میشود.

به بیان بهتر همه ی افرادی را که جزء مردان غربی ِ سفید پوست ِ طبقه ی متوسط ِ نا هم جنس خواه به حساب نمی آیند میتوان در ذیل عنوان دیگری جای داد.

شناخت شناسان فمینیست معتقدند با شروع بررسی و پژوهش علمی از زندگی این دیگران، میتوان به منابع ارزشمندی برای شناخت دست یافت، منابعی که به بیشتر عینی شدن شناخت ما کمک خواهند کرد.

شناخت شناسان فمینیست معتقدند عینیتی که از شناخت مردان غربی سفید پوست طبقه ی متوسطِ نا هم جنس خواه حاصل شده است «عینیتی ضعیف» و بسیار محدود است. آنها برای دستیابی به «عینیتی نیرومند تر» پیشنهاد میکنند که آغاز گاه پژوهش را به نظرگاه ها و چشم اندازهای دیگران منتقل کنیم و اینگونه به منابعی غنی و ناب برای دستیابی به عینیت نزدیک شویم.

نکته جالب توجه در فلسفه ی علم فمینیستی و بطور خاص در نظریه ی دیدگاه فمینیستی این است که علی رغم تاکید بر دیگران و اشاره به تفاوت ها و محور قرار دادن افراد به حاشیه رانده شده بر خلاف معرفت شناسی های اجتماعی این نظریه از نسبی گرایی اجتناب میکند و علی رغم اینکه در بدایت امر بسیار پست مدرنیستی به نظر می آید اما در نهایت برای دستیابی به عینیت نیرومند که هدفی آشکارا متعارض با فلسفه های پست مدرن است تلاش میکند.

این نکته بسته به ذائقه ی فلسفی شما میتواند به عنوان عیب و یا حسن این تئوری شناخت شناختی به حساب آید.

مریم نصر اصفهانی

برای مطالعه ی بیشتر در این مورد میتوانید به این منابع مراجعه کنید:

شرق شناسی،ادوارد سعید، ترجمه ی عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر اسلامی

جنس دوم، سیمون دوبوار،ترجمه ی قاسم صنعوی، انتشارات توس

Is Science Multicultural? Postcolonialisms, Feminisms, and Epistemologies.

By Sandra Harding. Bloomington and Indianapolis: Indiana University Press, ۱۹۹۸