پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بنز برزیل و بدی های فخرفروشی


بنز برزیل و بدی های فخرفروشی

از همان دوران كودكی ماشین بنز را دوست نداشتم در آن سنین, خوش آمدن و بد آمدن آدم از پدیده های مختلف, ربطی به امكان یا عدم امكان برخورداری از آنها ندارد آن موقع دلیل این دوست نداشتن كاملاً حسی بود و در ذهن و احساس كودكانه, ضرب المثل «گربه و گوشت و پیف پیف» معمولاً نقش و راهی نداشت

● دو نیمه در بهشت

از همان دوران كودكی ماشین بنز را دوست نداشتم. در آن سنین، خوش آمدن و بد آمدن آدم از پدیده های مختلف، ربطی به امكان یا عدم امكان برخورداری از آنها ندارد. آن موقع دلیل این دوست نداشتن كاملاً حسی بود و در ذهن و احساس كودكانه، ضرب المثل «گربه و گوشت و پیف پیف» معمولاً نقش و راهی نداشت. اتفاقاً بچه ها و به خصوص پسربچه ها كه كركری خواندن شان با حسادت های همگانی دختربچه های وقت و بانوان آینده، متفاوت است، عاشق چیزهای دست نیافتنی اند. ولی همان سال ها هم هر چه ب.ام.و. به نظرم هم سریع و هم قدرتمند و هم ظریف می آمد، بنز را در انواع و ابعاد و رنگ های مختلف (در كودكی رنگ تأثیر شدیدی در علایق دارد)، خشك و بی حس و حال می دیدم. چراغ های هر ماشینی برای پسربچه ها در حكم چشمان ماشین است و از كامیون بنز تا سواری های تك چراغ یا جفت چراغ و قدیمی یا روبازش، چشم ها و نگاه تمام بنزها در نظرم اخمو و بداخلاق بود. بدترین چیزشان این بود كه انگار می خواستند مرغوبیت و شهرت شان را به رخ بكشند.

می خواستند بگویند بی خودی نیست كه ما همیشه مظهر و مثال ماشین لوكس و درجه یك بوده ایم و معلوم است كه هر كس سوار ما می شود، همه باید در رویارویی با او حساب كارشان را بكنند؛ چون طرف «بنز» دارد! و جالب اینجا است كه هم در شرایط اجتماعی و اقتصادی و قیمت مدل های گوناگون این ماشین و نگاه رایج مردم به صاحب آن و هم حس شخصی ام در قبال آن، هنوز همه چیز به همان منوال ادامه دارد.

فوتبال برزیل و تیم ملی اش، دقیقاً از همان موقع همان حالت و احساس بنز را برایم داشت. آنها هم همیشه به شكلی آشكار و آزاردهنده، مدعی برترین بودن به نظر می آمدند، خودشان و كشورشان و مردم شیفته فوتبال شان را اصلاً مظهر و مثال فوتبال و فوتبال دوستی در تمام جهان می پنداشتند و از لحظه ورودشان به زمین، حتی می خواستند لباس های زردشان را هم طلایی بدانیم. هیچ وقت قبول نمی كردند كه توان تهاجمی یك تیم ممكن است آنها را به دفاع و دست و پازدن در جلوی دروازه خودی وادارد (چنان كه پریشب، كرواسی چند بار با حملاتی كه گاه فشار هر كدامش دو سه دقیقه تداوم داشت، چنین كرد) و هیچ گاه نمی گفتند كه ما آمده ایم بازی و تلاش مان را بكنیم تا ببینیم چه می شود؛ به جایش همیشه می گفتند آمده ایم قهرمان بشویم و (بدتر از آن، این ادعا كه) حتماً هم می شویم. در واقع نوع رجزخوانی و جلوه گری و نمایش های آكروباتیك و دریبل ها و لایی هایی به قصد پوززنی در بازی آنها طوری بود و طوری است كه می تواند تا ابد مثل بنز، محبوب همه بچه آمادگی ها و دبستانی های عشق نمایشی بازی كردن و تكنیك به رخ كشیدن باقی بماند.

همین كه هر جا بگویی برزیل را دوست نداری، می گویند ضدمردمی هستی و این تیم تا به حال شصتاد بار قهرمان دنیا شده و تو چطور می توانی قدرتش را انكار كنی، خودش همان شباهت های بنز و برزیل را نشان می دهد. در آخرین ساعات شب چهارشنبه، بازی جانانه و جسورانه كرواسی در مقابل برزیل، به روشنی از بیهودگی بت سازی هولناكی كه بار دیگر برزیل دوستان سراسر جهان صورت داده اند، خبر می داد. همین مقدار فشار اگر روی دروازه یكی از ب.ام.و .های جذاب فوتبال دنیا مثل ایتالیا و انگلیس می آمد، همه می گفتند این تیم در حد قهرمانی نیست و دفاعش جا می ماند و فریب می خورد و در مراحل حذفی احتمال گل خوردنش جلوی تیم های باكفایت بیشتر است. ولی چون برزیل همان بنز گردن فراز و ابرو بالاانداز است، كسی چنین وصفی ازش ارائه نمی دهد.

همین كه چندین و چند تیم مدعی و توانای دیگر داریم و هیچ كدام شان خود را مثل برزیل «بخت اول» قهرمانی نمی نامند و مربیان شان مثل عالیجناب كارلوس آلبرتو پریرا مدام از این كه «خودمان را برای هفت بازی در جام آماده كرده ایم» و این حرف ها دم نمی زنند، خوب ثابت می كند كه آنها با همه قابلیت هایشان، اصراری در حقنه كردن مرغوبیت شان ندارند و برای خودشان مرغوب و مطلوب اند و آرام و خاموش پیش می روند و برزیل می خواهد یكسره فریاد بزند و ژست مرغوبیت بگیرد؛ یعنی درست همان تفاوتی كه ب.ام.و. و بنز در انظار و واكنش های ناظران دارند. بنز اولین ماشینی بود كه آرم سه شاخه در دل دایره اش را «روی» كاپوت و در سطحی بالاتر از خود كاپوت ماشین قرار داد؛ نه آن طور كه مرسوم است، در جلوی كاپوت و بالای پلاك جلو. این مطلقاً نكته ای تصادفی نیست كه در تیتراژ دو فیلم كاملاً بی شباهت «جذابیت پنهان بورژوازی» لوئیس بونوئل و «عروسی خوبان» محسن مخملباف، همین آرم روی كاپوت بنز در پیش زمینه تصویر كه از توی ماشین در حال حركت گرفته شده، به یك جور نشانه و مظهر برای زندگی بورژواها و خرده بورژواها بدل می شود. این كه در برزیل، رنگ اصلی و غالب پرچم شان سبز است ولی همه خودشان را به رنگ زرد پیراهن فوتبال شان مزین می كنند و این كه به هر كس در هر جای جهان بگویید یك جور نشانه و مظهر برای قدرت و مهارت در فوتبال پیشنهاد كند، به یاد همین رنگ زرد و سامبای برزیلی می افتد، باز نتیجه همان نمایشگری های با خودی و بی خودی فوتبال برزیل است كه پریشب هم به چند بار پاس با پشت پا، چند بار گرداندن دو پا از روی توپ و چند بار استپ كردن و فیكس نگه داشتن كامل توپ و فیگور گرفتن با پاهای باز در دو سوی آن منجر شد.

كارلوس، رونالدینیو، كافو، آدریانو و حتی روبینیوی جوان كه زمان كوتاه تری در زمین بود، تصور می كنند در حال ایفای نقش در یك تیزر تبلیغاتی هستند و ژست و ادا و اطوار، فارغ از این كه توپ به نتیجه ای برسد یا اصلاً پاس پشت پایشان به طرف یار باشد یا نه، از ملزومات ضروری كارشان است. مثل مرسدس بنز، آنها به ادامه نمایش «دارندگی و برازندگی» در برابر چشمان خیره و مات و مبهوت ناظران، بیشتر بها می دهند تا خود فوتبال و روح و متانت و شعور و هوش و برنامه ریزی جاری در آن. این تفكر، بچه گول زن است. خریدار و طرفدار عام دارد و مسیر فوتبال مدرن را به سرچشمه های فسیل یا سیرك واری مثل مهارت در روپایی زدن و توپ را روی گردن نگه داشتن و از پشت به سطح زمین قل دادن برمی گرداند. اگر هر حریفی دل و جرأت و زور و ظرافت كرواسی را داشته باشد، این بار دیگر معادلات دوران پارینه سنگی فوتبال به برتری بنز نمی انجامد. منتظریم و امیدوار.

امیر پوریا