دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

نمادهایی از معناگریزی غایت یافتگی و عصیان


نمادهایی از معناگریزی غایت یافتگی و عصیان

نمایشنامهٔ «حكومت نظامی» اثر «آلبر كامو» با تاریكی و موسیقی خاصی كه اخطارگونه است, آغاز می گردد تا از همان لحظه های آغازین تصوری تاریك از زندگی پرسوناژها و دنیای معاصر داشته باشیم صفحهٔ ۲۲ «كامو» وضعیت بشر در قرن بیستم را دستمایهٔ نوشتن نمایشنامه ای فلسفی, سیاسی و اجتماعی قرار می دهد تا به سؤالهای مربوط به موجودیت و معنای انسان به گونه ای هستی شناسانه جواب دهد و در این روش, معنای وجودی انسان را از منظر ذهن خویش برای ما آشكار كند كه عصیان و نوعی براندازی نظام هستی را, هم در بر دارد

نمایشنامهٔ «حكومت نظامی» اثر «آلبر كامو» با تاریكی و موسیقی خاصی كه اخطارگونه است، آغاز می‌گردد تا از همان لحظه‌های آغازین تصوری تاریك از زندگی پرسوناژها و دنیای معاصر داشته باشیم (صفحهٔ ۲۲). «كامو» وضعیت بشر در قرن بیستم را دستمایهٔ نوشتن نمایشنامه‌ای فلسفی، سیاسی و اجتماعی قرار می‌دهد تا به سؤالهای مربوط به موجودیت و معنای انسان به گونه‌ای هستی‌شناسانه جواب دهد و در این روش، معنای وجودی انسان را از منظر ذهن خویش برای ما آشكار كند كه عصیان و نوعی براندازی نظام هستی را، هم در بر دارد. این رویكرد به انسان و جهان،‌ از «غایت‌یافتگی» خاص دیدگاه فلسفی او نشئت می‌گیرد. در این نمایشنامه، چون پایان همه چیز مرگ است، پس معنای زندگی و حتی انسان نمی‌تواند از این فناپذیری و نیست شدن كه به‌صورت همزمان (Simultaneous) روی می‌دهد و انتظاری بر آن مترتب نیست، متأثر نباشد. بر این اساس زندگی معناگریز و پوچ، غیر قابل تحمل و كسالت‌بار نشان داده می‌شود. نمایشنامه «حكومت نظامی» با یك توهم آغاز می‌گردد. مردم آن را كه حادثه‌ای طبیعی و نجومی است با توهمات و تصوراتشان به‌صورت پدیده‌ای ماورایی و فرا منطق درمی‌آورند. وقتی ستارهٔ دنباله‌دار را می‌بینند، آن را بر اساس هراسی كه از زندگی دارند نشانه‌ای از مرگ و نیستی می‌دانند: «طلوع این ستاره دنباله‌دار علامت بدبختی است! شوم است!» (صفحهٔ ۲۳)

این توهمات، همزمان به نوعی تفكر «آخرالزمانی» منجر می‌گردد كه خود مردم برای آن وقت هم تعیین می‌كنند: «چهل روز دیگر پایان دنیاست.» (صفحهٔ ۵۲)، اما این توهم هم برای نظام میانه‌رو و حاكم بر جامعه كه هنوز جایش را به نظام خطرناك‌تری نداده است، خوشایند نیست، زیرا نظم عمومی را كه مایهٔ اقتدار حاكمیت آنان است، بر هم می‌زند. در چنین وضعی مأمورین گارد فوراً دخالت و شخص مورد نظر را دستگیر می‌كنند. (صفحهٔ ۵۲)

با توجه به این حوادث مقدماتی و نیز طرح كلی موضوع نمایشنامه، درمی‌یابیم كه زمینهٔ ترس و وحشت یا همان اجبار و تنگناهای زندگی اجتماعی، به شكل نوعی نظامی‌گری و سركوب مردم جلوه‌گر و فراهم آمده است، اما ذهن پرسوناژها به قدری از توازن معنایی و اعتدال روحی خارج شده كه منشأ محدودیتها و زندانی شدن در این دنیا را به آسمان و نیروهای ماوراءالطبیعه نسبت می‌دهند (صفحه‌های ۲۳ و ۲۴). در چنین وضعیتی، معنای ج‍ُرم و جنایت در نوع تفكر و برداشت ذهنی از حوادثی كه اتفاق می‌افتد، خلاصه می‌شود و مهم نیست كه این حوادث طبیعی باشند یا نه؛ هر اندیشه‌ای كه اقتدارگرایی نظام حاكم بر جامعه را به خطر بیندازد، اندیشه‌ای مغموم و ناپذیرفتنی است:

از این ساعت كه ساعت شش صبح است هر كس باید معتقد باشد كه هیچ ستارهٔ دنباله‌داری در افق «كادیكس» ظاهر نشده است. كلیهٔ كسانی كه از این تصمیم تخلف كنند و هر كس كه از ستارهٔ دنباله‌دار به عنوانی غیر از عنوان نجومی صحبت كند، بر طبق قانون به شدیدترین وجهی سیاست خواهد شد (صفحهٔ ۳۱).

اینجا، ما با پرسوناژهایی متناسب با موضوع روبه‌رو هستیم، چون موضوع (theme) و فضای نمایشنامه (space)، این امكان را برای حضور آنها فراهم كرده است و نمایشنامه بدون این پرسوناژهای «نمادین» هیچ معنایی ندارد. از این‌رو، مایهٔ شگفتی نیست اگر با پرسوناژ «جادوگر» نیز روبه‌رو می‌شویم، زیرا جادو و جادوگری، «چرخهٔ موضوعی و معنایی» نمایشنامه را كامل می‌كند. (صفحهٔ ۵۳)

نمایشنامه «حكومت نظامی»، به گونه‌ای از همهٔ معیارهای اخلاقی، سیاسی و اجتماعی، «نقض معنا» می‌كند؛ قانون، شعائر و مقوله‌هی متناظری از این‌گونه، خود به خود به نوعی «پارادوكس» (Paradox) تبدیل می‌شوند؛ یعنی از اصول و معیارهای معمول كه با اخلاق، ع‍ُرف و حتی مذهب جور دربیایند، خبری نیست.همه‌چیز مجعول می‌شود تا كم‌كم مجهول و به نوعی «تجاهل قانونی» مبد‌ّل گردد:

آی افلیجها! پاهای شما سالم است و می‌توانید راه بروید. آی كورها! دیدگان شما بیناست و می‌توانید نگاه كنید و همه‌چیز را ببینید! (صفحهٔ ۳۲)

این جعل و جهل به‌تدریج جامعه را به ورطه‌ای «آخرالزمانی» سوق می دهد كه البته در نمایشنامه «حكومت نظامی» به معنای پایان طبیعی و فیزیك جهان نیست، بلكه به معنای پایان فلسفی آن، یعنی پوچ شدن و فنای معنای آن است، از زبان «نادا»، یكی از پرسوناژهای این اثر، صراحتاً اظهار می‌شود: «هنگام نابودی دنیا فرا رسیده است.» (صفحه ۳۲)، حال از خود می‌پرسیم كه آیا این به علت جبر موجود و حاكم بر زندگی انسان است؟ ...و بلافاصله جواب این سؤال را از زبان «حاكم» می‌شنویم: «امیدواریم كه هیچ‌چیز از جای خود حركت نكند.» (صفحهٔ ۴۷) ما پی می‌بریم كه سكون و سكوت منشأ قدرت است و به همین دلیل هم هست كه حاكم اقتدارگرا حتی با ذهنیت توهم‌گونهٔ مردم در مورد شوم بودن حركت ستارهٔ دنباله‌دار مقابله می‌كند. هدف از حكومت نظامی هم منع عبور و مرور و عدم حضور مردم نیست، بلكه ممانعت از اندیشیدن و اشاعهٔ تفكر و درنتیجه، به بند كشیدن ذهنیات و تفكرات آنهاست. پی‌آمد این سیطره‌جویی هم چیزی جز ادامهٔ فساد در میان مردم نیست كه نهایتاً به تثبیت و اقتدار حاكمیت می‌انجامد. در نمایشنامه «حكومت نظامی»، فقط مستهای میخانه آزادند، چون با ذهنیت حكومت، هم‌گرایی و هماهنگی دارند؛ آنها فریاد می‌زنند: «جنبش را از بین ببرید و حذف كنید! انهدام! انهدام! حركت نكنید!» (صفحهٔ ۴۹)

«كامو» برای آنكه پوچی و بی‌معنایی زندگی و زوال همهٔ معنویتها را نشان دهد، تبانی همهٔ پرسوناژها، شامل بخشی از مردم، حاكم، منجم و كشیش را برملا می‌سازد؛ یعنی حتی كشیش هم علتهای حوادث و فجایع جامعه از توازن خارج شده را به آسمان و خشم خدا نسبت می‌دهد و آن را به نفع قدرت و حكومت جابرانه تفسیر و تعبیر می‌كند. اینجا چون كشیش استحاله شده، بنابراین بقای او به اقتدار حكومت بستگی دارد. (صفحهٔ ۵۱) حتی منجم طالع‌بینی، هم بنا به سنخیت ذهنی و حرفهٔ خودش به نوعی همین گونه عمل می‌كند. او همه‌چیز را به یك بی‌نظمی در نظام معنادار و حركت حساب‌شدهٔ ستارگان ربط می‌دهد تا همه‌چیز به بقای جبر محتوم كمك كند:

یك مقارنت نابه‌جای ستارگان نافرمان در افلاك به وقوع پیوسته است كه معنای خشكسالی را دارد و نیز قحطی و طاعون را خبر می‌دهد كه به سرعت گسترش خواهند یافت. (صفحه‌های ۵۱ و ۵۲)

چنین حادثه‌ای كه ناشی از هم‌فكری و هماهنگی قبلی این پرسوناژ با نیروهای سركوبگر است، اتفاق می‌افتد. طاعون در هیئت یك پرسوناژ از راه می‌رسد. اما این طاعون در همان حال كه بیماری جسمی محسوب می‌شود، «طاعون ذهنی» هم هست؛ یعنی آفت‌زدگی ذهنی و عقیدتی یك حاكم اقتدارمند است كه می‌خواهد همه را به بیماری ذهنی خودش مبتلا سازد، طوری كه همه بدون قید و شرط از قوانین او و نزدیكانش، كوركورانه اطاعت كنند. (صفحهٔ ۸۰). این طاعون در آغاز به آنهایی كه فقیر، ناتوان و آسیب‌پذیرند، سرایت می‌كند. (صفحهٔ ۵۴)


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.