پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کارکرد اعتدال در افکار و کردار


کارکرد اعتدال در افکار و کردار

اعتدال از ریشه عدل, به معنی میانه گیری مابین دوحالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است, چنان که به روزها و شب های بهاری و پاییزی, که به اندازه یکدیگرند, «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود

● مفهوم اعتدال

اعتدال از ریشه عدل، به معنی میانه گیری مابین دوحالت یک چیز از نظر کمی و کیفی و تناسب برقرار کردن میان آن دو است، چنان که به روزها و شب های بهاری و پاییزی، که به اندازه یکدیگرند، «اعتدال بهاری و پاییزی» گفته می شود. (۱)

برگردان فارسی اعتدال «میانه روی» است که بر پرهیز از افراط و تفریط در هر کاری اطلاق می شود و واژه معادل عربی آن «اقتصاد» است که در فرهنگ اسلامی کاربرد بیشتری دارد.

ضرورت اعتدال

نظام عالم براساس هندسه ای دقیق پی ریزی گشته است.

جهان چون چشم و گوش و خط ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست

همه پدیده های عالم از بزرگترین کهکشان گرفته تا کوچکترین ذرات اتم، از قانون عادلانه خلقت که «حقیقت» نامیده می شود- پیروی می کنند، به تعبیر امام علی(ع):

«... بالحق قامت السموات و الارض فیما بین العباد»(۲)

آسمان ها و زمین در میان بندگان، به حق برپا شده است. و در عین حال آفریننده حکیم «عالم تکوین» فرمانده توانای «عالم تشریع» نیز هست؛ «و هوالذی فی السماء اله و فی الارض اله و هو الحکیم العظیم»(۳)

و او کسی است که در آسمان خداست و در زمین نیز خداست و او بسیار با حکمت و دانش است. آفرینش انسان نیز از چنین قانونی پیروی می کند و هرگز نارسایی و نوسان در اصل خلقت او وجود ندارد از او نیز خواسته شده که هماهنگ با عالم آفرینش در صراط مستقیم «عدل و اعتدال» گام نهد و هیچ گاه به افراط و تفریط نگراید. امیرمومنان(ع) می فرماید: «علیک بالقصد فی الامور فمن عدل عن القصد جار و من اخذ به عدل»(۴)

بر تو باد به میانه روی در کارها؛ هر کس از میانه روی روی گرداند، ستم می کند و هرکس به آن چنگ زند، عدالت ورزد.

● نمونه های کاربردی

اصل اعتدال، باید به شکل کلی و فراگیر بر سراسر زندگی فردی و اجتماعی انسان حاکم باشد و همیشه و همه جا افکار، کردار و گفتار او را دربرگیرد. اکنون سه محور یادشده را توضیح می دهیم.

الف) افکار

منشأ همه تصمیمات آدمی، فکر و اندیشه اوست؛ اگر فکر معتدل و مستقیم باشد، رفتار فرد راه اعتدال می پوید و اگر اندیشه به بیماری عدم اعتدال گرفتار شود، اعمال انسان نیز به آفت افراط و تفریط دچار می شود. امیرمومنان(ع) - نقش کلی و حیاتی اندیشه را چنین بیان می کند:

ـ «من فکر قبل العمل کثر صوابه»(۵)

ـ هر کس پیش از اقدام اندیشه کند، درستی عملش افزون می گردد.

و در سخنی نغز و حکیمانه، به سنجش راستگرایی و چپگرایی با اعتدال اندیشه پرداخته، می فرماید: «الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده»(۶)

راست روی و چپ روی، گمراهی است و راه میانه، راه زندگی است.

این راه میانه، همان تفکر ناب توحیدی است که در میان کلاف های سردرگم، اندیشه های خرافی کفر، شرک، دوگانه پرستی، تثلیث، رهبانیت، جبر و تفویض، تناسخ، تجسم، مادیگری، گزافه پرستی و... با عنوان «صراط مستقیم» خودنمایی می کند و همه موحدان حقجو را در خویش جای می دهد و به سر منزل مقصود- یعنی قرب الهی- می رساند.

تندروهای افراطی، به کلی منکر آفریدگار جهان و نظم و حکمت حاکم بر آن می شوند، حتی واقعیت های محسوس را منکر می شوند و به تعبیر قرآن:

«و اذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالوا اساطیر الاولین»(۷)

و هنگامی که از آنان پرسش شود: پروردگارتان، چه فرو فرستاده؟ پاسخ دهند: اینها (افسانه گذشتگان است)!

ولی همین پرسش اگر از صاحبان اندیشه معتدل و مستقیم پرسیده شود، چنین پاسخ می دهند:

«و قیل للذین اتقوا ماذا انزل ربکم قالوا خیر للذین احسنوا فی هذه الدنیا حسنه والدار الاخره خیر...)(۸)

از متقیان می پرسند: پروردگار شما چه چیز نازل کرده؟ پاسخ دهند: خیر و خوبی؛ برای کسانی که نیکی کردند، در این دنیا نیکی است و سرای آخرت از آن هم بهتر است.

تفریط گرایان کندرو نیز هر موجود ناتوان و ناقصی را به خدایی می گیرند و از کهکشان گرفته تا سنگ و چوب را می پرستند و افراد بی سروپا را به جای خدا فرمان می برند و تا آنجا پیش می روند که مانند یهودیان نابکار معتقد می شوند که خدا در صحنه آفرینش بیکاره و دست بسته در گوشه ای نشسته ناظر کارکرد دیگران در ملک خویش است؛

«و قالت الیهود یدالله مغلوله غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا بل یداه مبسوطتان...»(۹)

یهودیان گفتند: دست خدا بسته است، دست های خودشان بسته باد و به سبب آنچه گفتند لعنت شدند! بلکه دست های خدا باز است.

امام صادق (ع)- درتفسیر این آیه فرمود:

یهود گفتند: خداوند (با آفرینش نخستین) دست از آفرینش کشید و فزونی و کاستی ایجاد نمی کند ولی خداوند با این آیه اظهارات آنان را تکذیب کرد.»(۰۱)

جمله نغز و گرانمایه

«لاجبر ولاتفویض بل امر بین امرین»(۱۱)

نیز نشان دهنده تفکر اصولی و مستقیم اعتدال در فرهنگ اسلام اصیل وناب است.

ب) کردار

رفتار عادلانه، نتیجه اندیشه معتدل است و مؤمنان با تصحیح افکار وعقاید خویش، به تعدیل کردار خود می پردازند ودر هیچ کاری به افراط وتفریط نمی گرایند. رهنمود کلی قرآن مجید در این مورد چنین است:

«ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فی الارض ولایصلحون»(۲۱)

فرمان مسرفان را اجرا نکنید، همانها که در زمین فسا د می کنند و اصلاح نمی کنند.

امیر مؤمنان علی(ع) نیز در این باره خطاب به مالک اشتر می فرماید:

«ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل»(۳۱)

باید دوست داشتنی ترین کارها نزد تو، میانه ترین آنها در حق و گسترده ترین آنها در عدالت باشد.

آیات و روایات و احکام و مقررات اسلامی نیز به طور گسترده و پیگیری درصدد تنظیم همه امور فردی و اجتماعی مسلمانان بر محور حق واعتدال و پیشگیری از نامیزانی و افراط و تفریط اند گاه نیز به خاطر اهمیت موضوع با شاخص بودن آن به تعیین مصداق می پردازد که چند نمونه را در زیر عنوان می کنیم:

۱) خواب وخوراک: خرد آدمی حکم می کند که هر موجود زنده ای باید به اندازه نیاز خویش از منابع غذایی بهره ببرد و درعین حال هرگونه افراط و تفریط در خورد و خوراک، زیان آور و نامعقول است.

قرآن مجید در این زمینه می فرماید:

«... کلوا و اشربوا و لاتسرفوا انه لایحب المسرفین»(۴۱)

بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید که خداوند اسرافکاران را دوست ندارد.

خوردن و آشامیدن بیش از حد و گنجایش، سبب ویرانی جسم و روح آدمی می شود. امام صادق(ع) درباره پرخوری می فرماید:

«لیس شیء اضر علی قلب المؤمن من کثره الاکل و هی مورثه لشیئین قسوه القلب و هیجان الشهوه»(۵۱) برای قلب مؤمن، چیزی زیان بارتر از پرخوری نیست، چنین کاری سبب سنگدلی و تحریک شهوت می شود.

این دو پدیده شوم سنگدلی و شهوت رانی منشأ بسیاری از مفاسد فردی و اجتماعی می شود که به طور یقین قابل مهار و کنترل نیستند. همین طور خواب بیش از اندازه و یا کم خوابی مذموم و زیان آور است.

۲) کار و عبادت: انسان، موجود دوبعدی است و بایستی نیازمندی های جسمی و روحی خود را از راه های مشروع و معقول تأمین کند؛ هم به جسم و نیازهای مادی آن توجه کند و هم در پرورش روح و تهذیب آن بکوشد هم آخرت خود را مدنظر داشته باشد و هم دنیای خویش را ضایع نسازد.

برای تأمین نیامندیهای زندگی و مشارکت در رفع نیازهای اجتماعی باید به کار و تلاش بپردازد و برای خودسازی و تأمین سعادت اخروی به دریافت معارف دینی و پرستش و نیایش با پروردگار همت گمارد.

قرآن مجید، در این باره می فرماید:

«و ابتغ فیما اتیک الله الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا..»(۶۱)

در آنچه که خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب و بهره دنیایت را فراموش نکن.

مؤمنان واقعی، عمر خود را میان دنیا و آخرت تقسیم می کنند و برای هریک به اندازه لازم وقت می گذارند، هم زندگی دنیایی خود را به شکلی ساده و آبرومند اداره می کنند و هم با عشق و علاقه، به عبادت و آمادگی برای سرای آخرت می پردازند و هیچ یک را فدای دیگری نمی کنند، چنان که امام کاظم(ع) فرمود: «لیس منا من ترک دنیاه لدینه و دینه لدنیاه»(۷۱)

کسی که دنیایش را برای دینش و دینش را برای دنیایش ترک کند، از ما نیست.

۳) مصرف و هزینه: مؤمن موظف است در حد توان و نیروی خویش به گردش چرخ اقتصادی جامعه کمک نماید و علاوه بر تأمین هزینه های زندگی در رونق و سازندگی میهن اسلامی نیز سهیم شود. در اسلام، راههای درآمد حلال و مجاز، از راههای حرام و ممنوع مشخص شده و هر کس درآمد مشروعی به دست آورد، مالک آن می شود و مجاز است طبق نظر عقل و شرع آن را به مصرف برساند در این میان افراط و تفریط در مصرف و هزینه، امری نامعقول است، قرآن مجید در این باره چنین رهنمود می دهد:

«ولا تجعل یدک مغلوله الی عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوما محسورا» (۸۱)

دستت را به گردنت زنجیر نکن (انفاق و بخشش را ترک نکن) و به طور کامل آن را نگشا (بی حساب بخشش نکن تا سرزنش شده و حسرت زده، در گوشه ای بنشینی!

سیاست اقتصادی فردی و اجتماعی مسلمانان باید براساس این آیه تنظیم گردد و در هر برنامه ای از خست و تنگ نظری از یک سو و تبذیر و زیاده روی از سوی دیگر، اجتناب کنند و با برنامه ریزی دقیق و حساب شده، حد اعتدال و میانه را برگزینند که به طور قطع موفق تر خواهند بود.

علی اصغر الهامی نیا

پی نو شت ها :

۱- اقرب الموارد، ج ۲، ص ۳۵.۷

۲- بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۳۹.۴

۳- زخرف (۳۴)، آیه ۳.۸

۴- شرح غرر الحکم، ج ۴، ص ۱۹.۲

۵- همان، ج ۵، ص ۶۷.۲

۶- نهج البلاغه، خطبه ۶۱، ص ۹.۶

۷- نحل (۶۱)، آیه ۴.۲

۸- همان، آیه ۰.۳

۹- مائده (۵)، آیه ۴.۶

۰۱- البرهان، ج ۱، ص ۶۸۲

۱۱- بحارالانوار، ج ۴، ص ۷۹.۱

۲۱- شعرا (۶۱)، آیات ۱۱۵- ۲۵.۱

۳۱- نهج البلاغه، نامه ۳۵، ص ۶۹.۹

۴۱- اعراف (۷)، آیه ۱.۳

۵۱- مصباح الشریعه، باب ۴.۳

۶۱- قصص (۸۲)، آیه ۷.۷

۷۱- تحف العقول، ص ۳۳۴، اسلامیه.

۸۱- اسراء/ ۹۲.