سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

وقتی قدرت عشق جای خود را به عشق قدرت می دهد


وقتی قدرت عشق جای خود را به عشق قدرت می دهد

ازدواج به طور قطع یک پدیده چند بعدی است رخدادی که تمامی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و او را به کمال نزدیک تر می کند

ازدواج به طور قطع یک پدیده چند بعدی است. رخدادی که تمامی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد و او را به کمال نزدیک تر می کند. واقعیت این است که زن و مرد همانند ۲ بال یک پرنده می توانند در یک ازدواج شاد و موفق به اهداف خود برسند و خوش بختی را تجربه کنند. دورنمای چنین خانواده ای گاه بسیار بعید به نظر می رسد اما با نگاهی به مدل هایی از زندگی مشترک موفق می توان آن ها را یافت. همدلی و یکرنگی، صمیمت و صداقت، تلاش و پشتکار و عشق و محبت مشخصه اصلی چنین خانواده هایی است. این واژه ها نه فقط در کتاب ها و مجلات بلکه در متن زندگی قابل لمس هستند و می توانند افکار و ایده ها، زندگی و حیات و روزها و ماه های ما را تغییر دهند و به شادتر بودن ما کمک کنند.

متاسفانه یکی از اشتباهات رایجی که در نسل امروز به هنگام ازدواج رواج دارد، کسب قدرت پس از ازدواج است. زوج جوان تصور می کنند ازدواج با فرد دیگری این قدرت را به آن ها می دهد تا خواسته های خود را به او دیکته کنند و به این ترتیب مجال قدرت نمایی پیدا خواهند کرد. یکی از مهم ترین مباحثی که هم اکنون در میان کارشناسان و مشاوران خانواده مطرح شده همین موضوع است یعنی روشن کردن مفهوم قدرت، چگونگی دستیابی به آن و تبیین جایگاه زن و مرد در خانواده به نحوی که به ساختار خانواده لطمه وارد نیاید. سهیلا امیدنیا کارشناس اداره سلامت روان وزارت بهداشت با تایید این مطلب به خراسان می گوید: متاسفانه اکثر جوانان قبل از ازدواج درگیر باورهای غلطی هستند که باید ریشه یابی کرد و آن را از بین برد.

گاه رسیدن به قدرت و ثروت تبدیل به اهداف جوانان از ازدواج می شود و ازدواج را ناکارآمد می کند. زمانی که کسب قدرت از هر طریقی چه پول چه تسلط بر همسر، چه اطاعت مطلق و... هدف شود، از همان ابتدا تعادل به هم خورده است. ضرب المثل قدیمی «گربه را دم حجله بکش» از همین دیدگاه غلط برای کسب قدرت ناشی می شود. کافی است بدانید کارشناسان و متخصصان معتقدند که ازدواج مانند یک ورزش ۲ نفره است که جز با همکاری و هماهنگی ۲ نفر در آن، امکان موفقیت وجود ندارد. وقتی یک نفر ضعیف باشد و یک نفر قوی، نتیجه موثر و موفقیت آمیز نخواهد بود و فقط در صورت قدرت داشتن هر ۲ نفر است که موفقیت حتمی است.هم چنین بهتر است نگاهمان را به ازدواج به صورت یک امر مطلق تغییر دهیم.

ازدواج در بهترین شرایط یک پدیده بین فرهنگی است. یعنی ۲ نفر از ۲ فرهنگ متفاوت بازی را شروع می کنند تا پس از مدتی بتوانند فرهنگ و زبان مشترک خود را بیابند. در این بازی برخلاف سایر بازی ها، رقابت و قدرت جایی ندارد بلکه همکاری و هماهنگی است که حرف اول را می زند، اما جالب این جاست که بسیاری از زوج های جوان بازی را اشتباه شروع می کنند و یکی از رایج ترین اشتباهات آن ها این است که می گویند همسری را می خواهند که هرچه بیشتر شبیه آن ها باشد و متعلق به یک فرهنگ باشند غافل از این که خرده فرهنگ ها نقش اصلی را در ازدواج ایفا می کنند.

گاه تلاش برای دستیابی به قدرت در زندگی مشترک در تضاد با خرده فرهنگ های رایج در جامعه قرار می گیرد و پایه های اصلی زندگی را متزلزل می کند. بنابراین دستیابی به ایده آل ها در زندگی مشترک نه با همسری عین خودمان و نه با ضعیف کردن او میسر نیست. تنها راه پس از انتخاب صحیح همسر، پیدا کردن زبان مشترک و فرهنگ مشترک است. به همین دلیل است که گفته می شود ازدواج در بهترین شرایط یک پدیده بین فرهنگی است. یعنی فقط تعامل فرهنگی، کنار آمدن با فرهنگ طرف مقابل و نه کسب قدرت مطلقه و ضعیف کردن طرف مقابل است که ازدواج را به موفقیت می رساند.اشتباه فهمیدن ازدواج و پایه های اصلی آن باعث می شود محور و اساس ازدواج که عشق و علاقه است زیر سوال برود و قدرت عشق جای خود را به عشق قدرت بدهد.

امیدنیا درباره برخورد صحیح زوج در حل مسائل و مشکلات توضیح می دهد: مدیریت و مشارکت زوج می تواند در حل مشکلات بسیار راهگشا باشد و قطعا قدرت دو نفر بیش از یک نفر است بنابراین بهتر است زوج های جوان به جای تلاش برای کسب قدرت بیشتر و کسب مزیت بیشتر در زندگی با تکیه بر توانایی های یکدیگر سعی کنند مشکلاتی را که به تنهایی از پس آن برنمی آمده اند، حل کنند. این تصور که با تشکیل خانواده می توان به ثروت رسید یا همسر مطیع و دلخواهی داشت و فرزندانی فرمان بردار تربیت کرد بسیار غلط و به دور از دنیای واقعی است. واقعیت این است که در یک ازدواج خوب به طور طبیعی زن و شوهر از وجود یکدیگر قدرت می گیرند و آدم های متفاوتی می شوند.همواره اختلاف عقیده و سلیقه وجود دارد. از این رو تبادل فرهنگی در ازدواج امری گریز ناپذیر است. به ویژه در ۲ سال اول زندگی زن و شوهر تلاش می کنند فرهنگ مشترکی را بین خود ایجاد کنند و درست به همین دلیل است که این دوران بسیار حساس و پرخطر است و بیشترین میزان طلاق در این دوران رخ می دهد. این جاست که اگر مهارت ها و تکنیک های لازم برای حل مشکلات در اختیار زوج جوان نباشد، به سرعت دلسردی و فاصله ایجاد می شود و بدترین دلیل برای ایجاد فاصله بین یکدیگر این است که: «ما به ۲ فرهنگ مختلف تعلق داریم و به درد هم نمی خوریم.» این جمله نشان می دهد که این زوج مهارت های نزدیک شدن به فرهنگ های یکدیگر را نداشته اند و نتوانسته اند زبان مشترک یکدیگر را پیدا کنند.

هم چنین دکتر مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران با اشاره به رسوم ایرانیان در ازدواج و انتخاب همسر می گوید: همه ما از والدین خود شنیده ایم که به هنگام ازدواج اشتراکات در فرهنگ، سنت و رسوم و طبقه اجتماعی را مدنظر قرار داده اند درست است که هماهنگی در تمامی این موارد به انتخاب صحیح همسر و موفقیت در زندگی مشترک کمک شایانی می کند، اما هنوز بسیاری از جوانان از حق و حقوق خود در زندگی مشترک آگاهی ندارند. بسیاری از جوانان درگیر باورهای غلطی درباره ازدواج هستند و آن قدر روی آن ها پافشاری می کنند که اشتراکات فرهنگی، خانوادگی و طبقه اجتماعی هم نمی تواند زندگی آن ها را نجات دهد. ما در مراجعه بسیاری از جوانانی که در زندگی مشترک به بن بست رسیده اند و در آستانه جدایی قرار دارند می فهمیم مشکل آن ها نه فرهنگ و نه طبقه اجتماعی بلکه ندانستن حد و حدود خود است.

در بسیاری از موارد، پسر پس از ازدواج تصور می کند به خاطر قدرتی که دارد هر کاری می تواند انجام دهد و همسرش را از همه چیز محروم کند. در مقابل دختر تصور می کند می تواند به خاطر درآمد احتمالی که دارد از زیر بار مسئولیت زندگی شانه خالی کند و تربیت بچه ها را گردن نمی گیرد. جوانان باید بدانند ازدواج شرایطی دارد. همه فقها و کارشناسان شروط خاصی را برای تشکیل خانواده برای پسر و دختر آورده اند. استقلال مالی و پذیرش تعهدات ازدواج اولین قدم است اما بسیاری از جوانان با حداقل ها شروع نمی کنند و در عوض پس از ازدواج می خواهند به آرزوهای خود برسند و با محدود کردن همسر و کسب قدرت شروع می کنند، غافل از این که با این کارها فقط زندگی خود را به بن بست می کشانند.