پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پوستین دوزی برای پادشاه لخت


پوستین دوزی برای پادشاه لخت

هر چند که مشکلات سینمای ایران معمولا در فیلم های روی پرده پدیدار می شود, اما بسیاری از این کاستی ها برآیند موقعیت ها و مناسبات پشت پرده هستند

هر چند که مشکلات سینمای ایران معمولا در فیلم های روی پرده پدیدار می شود، اما بسیاری از این کاستی ها برآیند موقعیت ها و مناسبات پشت پرده هستند. یعنی ماحصل برخی مسائل و حواشی را می توان در قالب ضعف ساختاری و پایین بودن کیفیت اغلب فیلم ها، کلیشه ای و کپی برداری بودن خیلی از آثار، فقدان ایده های جدید، محتوای بی ارزش خیلی از فیلم ها و ابتذال شایع در بخش حجیمی از فیلم ها دید!

یکی از مزیت های برگزاری جشنواره فیلم فجر در هر سال این است که می تواند بخشی از این مسئله ها را رو کند؛ نه فقط در متن، بلکه در حاشیه ها، بازتاب ها و تبعات هر دوره از جشنواره نیز نموداری از مشکلات ترسیم می شود. بطوری که طی روزهای پس از جشنواره اخیر، شاهد ترکیدن غده چرکینی هستیم که آلودگی آن از برخی آثار جشنواره نیز عذاب آورتر است.

ماجرا از این قرار است که دو هفته پیش مراسم اختتامیه سی امین جشنواره بین المللی فیلم فجر برگزار و جوایز به برندگان اعطا شد. اتفاقاً این بار نسبت به دوره های قبل، سیمرغ ها منطقی تر تقسیم شدند. برخلاف دوره های اخیر که اعلام نتایج در مراسم اختتامیه تعجب آور و سؤال برانگیز می شد، در این دوره قضاوت عادلانه تری از سوی هیئت داوران جشنواره صورت گرفت.

اما در حالی که تصور می شد پرونده جشنواره فجر سی ام به خیر و خوشی بسته شده است، باز هم برخی فیلمسازها و رسانه ها شروع به حاشیه سازی کردند. اما مسئله اینجاست که اگر انتقادات سال های قبل به نحوه تقسیم سیمرغ ها بیشتر جنبه تخصصی داشت، این بار اعتراض ها رویکردی قبیله گرایانه دارند.

درست از فردای مراسم اختتامیه، یک جو اختناق آمیز و ریاکارانه در حمایت از آثاری بوجود آمد که اصلا ورودشان به جشنواره فیلم فجر با اما و اگر روبرو بود، چه رسد به اینکه جایزه هم بگیرند!

در این میان، برخی رسانه ها دست به انتحار زدند و حاضر شدند آبرو، اعتبار و اخلاق حرفه ای خود را فدای «منافع قبیله ای» کنند. این طیف از رسانه های کاغذی و اینترنتی که همه آن ها وابسته به جریان های سیاسی ورشکسته هستند، به شکلی هماهنگ و زنجیره ای سعی کردند نمای جشنواره را وارونه جلوه دهند؛ موفقیت عده ای را کمرنگ نشان دادند و شکست خورده ها را پیروز معرفی کردند. واقعیتی که در جشنواره فیلم فجر امسال رخ داد این است که دو جریان سینمایی «جشنواره ای» و «تجارتی» مسیر رو به قهقرای خود را آشکارتر از گذشته نشان دادند. در مقابل، جریان مستقل سینمای ایران که تجلی فرهنگ و ارزش های مردمی و زائیده انقلاب اسلامی است اوج گرفت؛ به جد باید گفت که فیلم های دفاع مقدس و انقلابی و در صدر آن ها سه اثر «قلاده های طلا»، «روزهای زندگی» و «ملکه» آبرو و حیثیت جشنواره سی ام فیلم فجر را حفظ کردند. اما معترضان و منتقدان رسیدن حق به حقدار در این دوره از جشنواره چشم خود را براین واقعیت بسته اند و به شکلی خام دستانه و از سربیچارگی تلاش می کنند برای پادشاه لخت خود پوستین بدوزند!

به چند مصداق توجه کنید؛

کارگردان یکی از آثار سطح پایین جشنواره می گوید فیلم انتخاب شده به عنوان بهترین اثر و برترین کارگردانی را ندیده، اما می داند که سیمرغ حقش نیست! یک سایت دیگر می نویسد این فیلم ها به این دلیل برنده شدند که جنگی هستند! نشریه دیگری با نادیده گرفتن آثار درخشان این دوره از جشنواره، عکس سه کارگردان سازنده فیلم های کلیشه ای پایین تر از شأن سینمای ایران را روی جلد خود چاپ می کند! نشریه پرمدعای دیگری، فیلم پوچ و ضعیفی را که مضمون ضددینی و توهین آمیز نسبت به مردم کشورمان را دارد را بعنوان فیلم برگزیده خود معرفی می کند! فیلمساز دیگری، بجای عذرخواهی از مردم بخاطر توهین به ارزش ها، به زمین و زمان فحش می دهد که چرا سیمرغ نگرفته است!

این فیلمسازها و رسانه ها به قدری دچار آشفتگی شده اند که حتی شعار خود را نیز زیرپا گذاشتند. آنها همواره مروج تفکر جعلی «هنر برای هنر» هستند و مدعی بودند که فیلم را برای جذابیت و هنرنمایی می خواهند. اما حالا درست برعکس ادعای خود، آثاری ضعیف و کوچک را صرفا به این دلیل که با دنیای ذهنی شان نزدیک است، در بوق و کرنا کرده و گاه به قدری از کوره درمی روند که این فیلم ها را شایسته سیمرغ می دانند!

این جوسازی ها، هم مثبت است و هم منفی. مثبت از این نظر که همیشه، توسل به فرافکنی و انکار واقعیات برای توجیه شکست به بازتولید شکست منجر می شود. در یک کارزار، بهترین رقیب، حریفی است که حاضر به پذیرش ناکامی نیست و به جای آسیب شناسی خود، سعی می کند شکستش را لاپوشانی کند. اینک که جریان های سینمایی در گل مانده، بخصوص فیلمسازهای جشنواره ای و هواداران رسانه ای آن ها، تا این حد مبتلا به تکبر و خودشیفتگی شده اند از همین حالا می توان نتایج جشنواره سال آینده را نیز پیش بینی کرد!

بدون شک، پنهان کردن ضعف ها و غفلت ها باعث عقب گرد بیش از پیش می شود. اما جنبه منفی این حیلت ها، تهدید فیلمسازهای مستقل و متعهد است. یکی از اهداف این گونه فضاسازی ها، سوق دادن هنرمندان انقلابی به طرف تجدید نظر در نگاهشان است. به این معنی که جریان های مذکور با برجسته ساختن فیلم های ضعیف مورد علاقه خود از یک طرف و بایکوت فیلم های موفق متعهد سعی در تحمیل این پندار هستند که یک هنرمند تا زمانی که وارد قبیله آن ها نشود، هنرمند نیست!

طی سال های گذشته مرعوب شدن برخی کارگردان های مترقی در مقابل این هجمه ها، باعث عقب گرد آن ها شد. بدون شک اگر کارگردان هایی چون حاتمی کیا، راعی، درویش، تبریزی و... تحت تاثیر این گونه جوسازی ها قرار نمی گرفتند و طراوت اولیه خود را حفظ می کردند، امروز نبض سینمای ایران را در دست داشتند.

تجدید نظر در نگاه همانا و پس رفت تدریجی همان!

امروز هم این خطر سایرکارگردان های سینمای نجیب ایران را تهدید می کند. این درحالی است که طی سال های اخیر، فیلمسازهای متعهد جهش چشمگیری داشته و درهر فیلمی نسبت به فیلم قبلی خود پیشرفت واضحی را نشان داده اند.

اما اگر مرعوب اباطیل منتشر شده از سوی افراد و رسانه های قبیله گرا شوند، روندی معکوس در انتظار آنهاست.

دوره گذار سینمای ایران روبه اتمام است؛ ارتقای سطح کیفی آثار فیلمسازان مستقل از مافیاهای تبهکار و در مقابل، سقوط آشکار فیلم های فیلمسازان وابسته به جریانات غرب گرا در جشنواره فجر اخیر، نوید خروج سینمای ایران از دوران برزخی خودش را می دهد. بویژه اینکه نسل جدیدی از هنرمندان انقلابی بزودی وارد گود سینمای حرفه ای خواهند شد و بر انحطاط طلبان غلبه خواهند کرد.

علاوه براین، عرصه نقد سینما نیز در آستانه تحول و تطور قرار دارد. متأسفانه همان طور که تشریح شد، بخشی از مصائب هنر هفتم در ایران ناشی از فضاسازی های مافیای منتقدان سینماست، افراد بی سوادی که با باند بازی و رفاقت و بوقچی گری برای فلان کارگردان ارتزاق می کنند.

همان طور که امروز اعتبار سینمای کشورمان در گرو آبروداری هنرمندان متعهد است، درسال های آینده نیز طیف جدیدی از منتقدان قد علم خواهند کرد که متکی به دانش و سواد خویش هستند و هراسی ندارند از اینکه بگویند «پادشاه لخت است»!

آرش فهیم