یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

تفکر انتقادی در آموزش حسابداری


تفکر انتقادی در آموزش حسابداری

در مورد علم حسابداری نیز, جوامع­حرفهای دست اندرکار همواره تاکید بر اجرای برنامه­های آموزش حرفهای مستمر و بهبود روشهای آموزش داشته­اند

آموزش علوم و پویایی روند آموزش در دوران فراگیری و همچنین استمرار این آموزش، همواره مشغولیت ذهنی متفکران بوده است. اینان با ارائه نظریه­های مختلف یادگیری و بحث و بررسی روی علل افت بازده درحیطه خاصی از علم و مطالعه روی ساختار و ماهیت انسان و فرایند تفکر، گامهای موثری در بهبود فرایند آموزش علوم برداشته­اند.

با بررسی تاریخ علم چنین استنباط می­شود که هر علمی در طول تاریخ، افت و خیزهایی در نحوه آموزش خود داشته و اگر در حال حاضر از وضعیت مطلوبی برخوردار است، مدیون تلا‌ش و بررسی علل ضعف و کاستیها و به­کارگیری روشهای موثر رفع آنها بوده است. کمتر اندیشمند و متفکری در تاریخ سراغ داریم که به این مهم نپرداخته باشد.

به گفته آلبرت اینشتن:" افراد انسانی را نباید همچون افزارهای بیجان در نظر گرفت. مدرسه باید در اصل این هدف را دنبال کند که جوانان را نه به صورت متخصص، بلکه به عنوان شخصیتهایی متعادل به جامعه تحویل دهد. به­اعتقاد من، این گفته از بعضی لحاظ حتی در مدارس فنی هم که جوانان را برای حرفه­های تقریباً مشخص پرورش می­دهند، صادق است. اهمیت مدرسه پیش از هر چیز درعرضه قابلیتهایی است که تفکر و داوری مستقل را تضمین کند، نه در ارائه بعضی معلومات تخصصی.

هرگاه شخصی برمبانی اساسی موضوع مورد نظرخود تسلط یابد و در عین حال اندیشیدن و کارکردن به استقلال را هم فراگیرد، مطمئناً راه خود را خواهد یافت و افزون بر این، بهتر خواهد توانست خود را با پیشرفتها و تحولات تطبیق دهد تا شخصی که آموخته­هایش به­طور عمده چیزی نیست جز بعضی معلومات درباره جزئیات تخصصی."

علوم مختلف در طی مراحل بهبود نحوه آموزش در طول تاریخ، مراحلی را پشت سر گذاشته­اند. در نگاهی کلی، قانونمندیهای مربوط به کار بهبود آموزش هر رشته علمی، مشترک بوده است. در اینجا به عنوان نمونه، از تاریخ ریاضیات و نقد روشهای آموزش آن در برههای از تاریخ مثال می­آوریم. "شیوه آموزش ریاضیات در این دوره (پیش از دوره شکوفایی یونان باستان) که تحت تاثیر شرایط اجتماعی و ماهیت کاربردی بودن ریاضیات، شکلی نسخه مانند و دستوری داشت. در نوشته­هایی که از این دوره باقیمانده است، کم و بیش هیچ استدلالی دیده نمی­شود و هیچ تلاشی در جهت قانع کردن شاگرد به درستی راه­حلها، انجام نمی­گیرد، همه جا دستور می­دهند: چنین کن! چنین خواهد شد.

تنها در برخی حالتها اشاره میکند و یا بهتر بگوئیم فرمان می­دهد: آزمایش کن! می­بینی که راه­حل درست است. این شیوه برخورد با راه­حلها ناشی از کاربردی بودن ریاضیات است که تنها به­نتیجه عمل و محاسبه کار دارد و می خواهد با ذکر مثالها و مسئله­های­مختلف، نوعی راه­حل کلی و به­گونهای الگوریتم ابتدایی را به شاگرد تلقین کند، تا در حالتهایی که ضمن عمل با آنها برخورد می­کند، مهارت لازم را کسب کرده باشد. بدون تردید، تنظیم کننده مثالها و مسئله­ها، خود از این راه­حلها آگاه بوده و به احتمال زیاد نوعی استدلال منطقی هم درباره آنها داشته است، ولی ضرورتی برای بیان آنها ندیده است و همه جا نسخه عمل را ارائه میدهد.

از سوی دیگر، نظام اجتماعی حاکم بر جامعه هم این شیوه برخورد با راه­حلها و این شیوه آموزش را تحمیل می­کرده است."

در مورد علم حسابداری نیز، جوامع­حرفهای دست اندرکار همواره تاکید بر اجرای برنامه­های آموزش حرفهای مستمر و بهبود روشهای آموزش داشته­اند. برای مثال، تاکید بر استمرار آموزش حرفه­ای از سوی فدراسیون بین المللی حسابداران(IFAC) و یا ماده ۱۴ اساسنامه جامعه حسابداران رسمی ایران را ذکر می کنیم. در چند سال اخیر کمیسیون تغییر آموزش حسابداری(AECC) با نقد روشهای سنتی اقدام به تغییر روشهای آموزش حسابداری کرده است.

انجمن حسابداران رسمی امریکا (AICPA) در سده بیست و یکم دو هدف اساسی را در آموزش حسابداری مد نظر داشته است، نخست تغییر برنامه­های آموزشی حسابداری با هدف استمرار یادگیری در طول زندگی با استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی و حل مسئله و دوم الزام دانشجویان حسابداری برای آموزش در زمینه فناوری اطلا‌عات و آشنایی با آن.

با این حال، در آموزش حسابداری کمتر به کیفیت و نحوه آموزش تاکید شده و ضعفها و کاستیهای آن، متفکران حسابداری را بر آن داشته است تا به بررسی علل آن بپردازند و روشهای موثری را جهت بهبود فرایند آموزش حسابداری ارائه کنند. در راستای این بررسی، مهارتهای تفکر انتقادی و استفاده از آن دریافتن علل این ضعفها نقش عمدهای داشته است و به کاربرد علوم روانشناسی و فلسفه و تعریف تفکر انتقادی در شناساندن این مهارتها و به­کارگیری آنها کوشش شده است.

پژوهشهای دهه اخیر گویای این است که دانش­آموختگان حسابداری فاقد تفکر انتقادی­اند. پژوهندگان علت این امر را، ضعف در امتحانات (CPA) در آزمون جنبه تفکر انتقادی، تحلیل و ترکیب و قضاوت حرفه­ای دانسته و به این نتیجه رسیده­اند که استادان حسابداری بیشتر بر حفظ اصول حسابداری بدون پرداختن به مفاهیم نظری آنها تاکید دارند.

● نقش علت و معلولی تفکر انتقادی در آموزش حسابداری

نقش علت و معلولی تفکر انتقادی در مقام علت، انگیزه بررسیهای انتقادی در آموزش حسابداری و یافتن ضعفها و نارساییها در امر آموزش بوده است و به کارگیری و عملی ساختن راهکارهای پیشنهادی، تفکر انتقادی را در مقام معلول ظاهر می­سازد. ضعفهایی که در اثر آموزش حسابداری حاصل شده شامل این موارد است: تاکید صرف بر یادگیری دانش حسابداری به جای تاکید بر یادگیری و به کارگیری این دانش، تاکید بیش از حد بر روشها و عدم تاکید بر تئوری و دیدگاه آموزشی - علمی و تلقی گذراندن امتحانات (CPA) به عنوان هدف اصلی آموزش حسابداری.

این ارتباط علت و معلولی تفکر انتقادی با تعیین رابطه میان دانش حسابداری و تفکر انتقادی در زیر مورد بحث قرار می­گیرد.

پژوهندگان با بررسی نقادانه، فرایند یادگیری دانش حسابداری را مورد بررسی قرار داده و راهکارهای اساسی را در دو مرحله ارائه کرده اند:

۱) یادگیری دانش حسابداری

۲) به کارگیری دانش حسابداری.

● یادگیری دانش حسابداری

آموزش دانش حسابداری از دو جنبه کیفی و کمی مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه کیفی، وقایع­نگاران به این نتیجه رسیده­اند که آموزش حسابداری در ۶۵ سال نخست سده بیستم با تاکید بر آموزش روشهای حسابداری سپری شده و هدف اساسی آموزش، گذراندن امتحانات (CPA) بوده است. پس از پذیرش حسابداری در دانشگاهها به عنوان رشته آموزشی، هدفهای آموزش آن وسیعتر و گسترده­تر شده است، به طوری که به این باور رسیده­اند که نقش آموزش حسابداری، ایجاد توانایی تحلیل و تاکید بر تئوری و فلسفه بوده است با این باور که تسلط و یادگیری روشهای حسابداری و حسابرسی در فرصتهای پس از دانشگاه نیز امکانپذیر خواهد بود. به رغم این نتایج، چیزی که تاسف پژوهندگان را افزوده است، تاکید روزافزون بر آموزش روشهای حسابداری به عنوان یک شغل و به بهای از دست دادن نگرش آموزشی - علمی به دانش حسابداری بوده است.

طی سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۶۰ تاکید بر آماده ساختن دانشجویان برای گذراندن امتحانات (CPA) قرار داشته و یکی از شاخصه­های آموزش حسابداری به شمار می­آمده است. به دلیل پیامدهای این نوع آموزش، تعدادی از پژوهندگان خواهان تفکیک امتحانات (CPA) از برنامه آموزش حسابداری شده­اند و تنزل آموزش حسابداری را که صرفاً به آموزش مجموعه­ای از قواعد بدون بررسی نقادانه و اغلب بدون تفکر صورت می­گیرد مورد انتقاد قرار دادهاند. این وضعیت آموزش حسابداری باعث شده­است تا دانشجویان خلا‌ق، تمایل به انصراف از آموزش در رشته حسابداری داشته و به رشته­ای روی بیاورند که بتواند خلا‌قیت ایشان را پاسخگو باشد.

از دیدگاه کمی، پژوهندگان سه عامل مهم و اساسی را در ایجاد کاستیهای آموزش حسابداری، مورد نقد و بررسی قرار داده­اند:

۱) حجم زیاد بیانیه­های رسمی منتشر شده از سوی هیئتهای مختلف حسابداری،

۲) ساعات مشخص و محدود آموزش،

۳) تاکید و باور به یاد دادن تمام جنبه­های فنی حسابداری.

در نهایت، بررسیها بیانگر این است که در حیطه آموزش دانش حسابداری، هر قدر برنامه­های درسی به­طور کمی گسترش پیدا میکند، این توسعه به بهای از دست دادن توسعه عمقی (محتوایی) بوده و دوره­های آموزشی به بمباران اطلا‌عاتی دانشجو تبدیل شده است.

● به کارگیری دانش حسابداری

اغلب استادان حسابداری و نیز حسابداران در حال حاضر ضرورت به کارگیری مهارتهای تفکر انتقادی در برنامه­های آموزش حسابداری را پذیرفتهاند. این تغییر نگرش، گویای تغییر اساسی از تاکید صرف بر یادگیری دانش حسابداری به سوی یادگیری و به کارگیری دانش حسابداری است. به کارگیری دانش حسابداری، تاکید بر هدف یادگیری برای کاربرد آن دارد.

در ایران نیز به اهمیت این جنبه از آموزش حسابداری توجه شده و نتایج بررسی انجام شده در مورد رابطه بین کیفیت گزارشگری مالی و تعداد حسابداران آموزش دیده در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران نیز نشان می­دهد که شواهدی دال بر کیفیت برتر سیستم گزارشگری مالی در شرکتهایی که از حسابداران آموزش دیده بیشتری استفاده می­کنند، نسبت به سایر شرکتها وجود ندارد.

به نظر پژوهنده، برنامه آموزشی نامناسب و ضعف سایر عوامل نظام آموزشی یکی از مهمترین علل پایین بودن دانش و مهارت حسابداران و در نتیجه کیفیت اطلا‌عات مالی بوده و آموزش مکانیکی و ناقص حسابداری بهشیوه حل مسئله در سطح دانشگاهها بدون تاکید بر بینش فلسفی و انتقال مفاهیم و نیز توسعه کمی این رشته در دانشگاهها در کنار کاستیهای موجود عوامل نظام آموزشی نظیر کمبود شدید مدرسان خبره و واجد شرایط، کمبود منابع درسی به زبان فارسی، برنامه درسی متناسب با نیازهای اجتماعی - اقتصادی امروز کشور و ... از علل این ضعفها برشمرده شده­است.

با وجود ضرورت به کارگیری تفکر انتقادی و نتیجه­گیریهای لازم، باید تعریفی از تفکر انتقادی به دست دهیم. برای دستیابی به مفهوم «مهارتهای تفکر انتقادی» این بحث را تحت عنوانهای، ضرورت تفکر و ماهیت آن، ویژگیها و مهارتهای تفکر انتقادی ادامه میدهیم.

● ضرورت تفکر و ماهیت آن

به گفته امانوئل کانت: "هرگونه معرفت انسانی،‌از تفکر و تامل آغاز می شود، از آنها به مفهومها می­رسند و ، سرانجام، به اندیشه­ها ختم می­شود." اندیشه، عبارت است از درخششی ناگهانی، که نظم و ارتباط موجود بین اجزاء را روشن می­کند، مناسب و درست بودن آنها را نشان میدهد و به صحنه­ای که تا آن زمان، ابهام، پراکندگی و سردرگمی حکومت می­کرد، روشنی می­بخشد. از ویژگیهای یک اندیشه مفید، ناگهانی بودن آن است، اندیشه مفید عنصر مهم تازهای را با خود دارد و دیدگاهها را تغییر میدهد. بعد از ظهور اندیشه، می­توانیم بیشتر ببینیم: مفهومهایی بیشتر، چشم­اندازی گسترده­تر و رابطه­هایی در جلو چشم ما قرار می­گیرد.

اندیشه، خیالی واهی و بیهوده نیست، بلکه «تفکر هدایت شده» یا «تفکر ارادی» یا تفکر بارآور است.

یعقوب به آیین


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.