یکشنبه, ۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 26 May, 2024
مجله ویستا

کاروان عاشقان


کاروان عاشقان

چون که در محشر ببیند نور حق چشمان ما
نام او از دل برآید، نی بن دندان ما
بسته عشقش ندارد کار با سود و زیان
جنت و آتش یکی و هر دوشان از آن ما
آتش عشقش چوآید را ه گیرد در سرا
در سجود و …

چون که در محشر ببیند نور حق چشمان ما

نام او از دل برآید، نی بن دندان ما

بسته عشقش ندارد کار با سود و زیان

جنت و آتش یکی و هر دوشان از آن ما

آتش عشقش چوآید را ه گیرد در سرا

در سجود و در قیامش دم به دم ارکان ما

عشق را هجر نگارین این چنین افزون کند

درد هجری می کشیم و زخم ما درمان ما

کهنه بازار جهان سودی ندارد ای دریغ

در قفس گشتیم و قفل این قفس شد جان ما

در ازل با عشق جانان عهد و پیمان بسته ایم

هو زد اینک جسم و تن در عهد و در پیمان ما

کاروان عاشقان درسیر دنیا بی کسند

عشق را کن ساربان تا حق شود رهبان ما

بهر عشقت سوخت عقلم کاینچنین مجنون شدم

ما چنین مست توئیم و عالی حیران ما

این دل سودازده سوزد ولیکن سرخوش است

در گواهش جسم زرد و این لب خندان ما

نویسنده : محمد محبعلی