پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آثار شناخت امام


آثار شناخت امام

هر کس که نفس خود را در عبودیت خدای متعال به زحمت و سختی اندازد, در حالی که امام از سوی خداوند ندارد, تلاشش مقبول نیست او گمراهی متحیر است, و خداوند اعمالش را مبغوض می دارد

شناخت امامان اطهار(ع) دارای فواید بزرگی در زندگانی دنیوی و اخروی است که در زیر بدان اشاره می‌کنیم.

۱) هدایت از گمراهی

انسانی که امام را نمی‌شناسد، هدایت‌گر و راهبر به سوی نور و کمال را نشناخته است. علاوه بر این، چنین شخصی در تاریکی‌های نادانی و گمراهی فرو می‌افتد، همچنان که در مورد بنی‌اسرائیل اتفاق افتاد، آن هنگام که از اطاعت هارون(ع) سرباز زدند و سامری را فرمان برده، گوساله را پرستیدند. از همین رو امام باقر(ع) مثالی دربارهٔ شناخت امام به محمد بن مسلم فرمودند:

هر کس که نفس خود را در عبودیت خدای متعال به زحمت و سختی اندازد، در حالی که امام از سوی خداوند ندارد، تلاشش مقبول نیست. او گمراهی متحیر است، و خداوند اعمالش را مبغوض می‌دارد. مثال او همانند گوسفندی است که از چوپان و گلهٔ خود گم شده و تمام روز، سرگردان می‌رود و برمی‌گردد، چون شب فرا رسد، گله‌ای با شبان به چشمش آید، به سوی آن رود و فریفته‌اش شود و شب را در خوابگاه آن گله به سر برده چون چوپان گله را حرکت دهد، گوسفند گمشده گله و چوپان را ناشناس ببیند، باز متحیر و سرگردان در جست و جوی شبان و گلهٔ خود باشد که گوسفندانی را با چوپانش ببیند. به سوی آن رود و به آن فریفته گردد. شبان او را صدا زند که بیا و به چوپان و گله خود بپیوند که تو سرگردانی و از چوپان و گله‌ات گم گشته‌ای. پس ترسان و سرگردان و گمراه حرکت کند اما چوپانی که او را به چرا‌گاه رهبری کند و یا به جایش برگرداند، نباشد. در همین میان گرگ، گم شدنش را غنیمت شمرده، او را بخورد. به خدا ای محمد، کسی که از این امت باشد اما امامی هویدا و عادل از سوی خدای عزوجل نداشته باشد، این چنین گم گشته و گمراه است. و اگر در این راه بمیرد، با کفر و نفاق از دنیا رفته است. ای محمد، آگاه باش که امامان ظالم و پیروانشان از دین خدا برکنارند. آنان خود گمراهند و مردم را گمراه می‌کنند. اعمالی را که انجام می‌دهند، چون خاکستری که تندبادی در روز طوفانی بر آن بتازد، از کردارشان چیزی دست‌گیرشان نشود. این است گمراهی دور.۱

همانا، ابعاد دلالت این مثال بسیار عمیق است و چه بسیار افرادی از انسان‌ها ـ میلیون‌ها نفر ـ که از گذشته تا به امروز، به راه آن گوسفند گم شده رفته، میان گله ها و صله‌های چوپان‌های دیگر متحیر مانده و سرانجام طعمهٔ گرگ‌های کمین گرفته شده‌اند.

۲) قبولی اعمال

از امام صادق(ع) روایت شده است که طی نامه‌ای به مفضل فرمودند: «خداوند فقط از بندگان، انجام فرایض را با حدود آن همراه با شناخت کسی که آنان را به سوی او فرا خوانده، می‌پذیرد.»۲ آن حضرت، در بیانی دیگر می‌فرمایند:

رأس امور، نهایت و کلید آن‌ها، و راه رسیدن به خواسته‌ها، و رضایت پروردگار بخشاینده، اطاعت امام پس از شناخت اوست. چنانچه شخصی شب‌ها را به عبادت خدا ایستاده، روزها را روزه داشته، همهٔ اموالش را صدقه داده، همهٔ عمرش را مشغول حج باشد اما ولایت ولی‌الله ـ امام عصر خود ـ را نشناخته و او را سرپرست خویش قرار نداده و همهٔ کردارش را با اذن او انجام نداده باشد، وی هیچ حقی بر خدا در ثواب اعمالش ندارد و از اهل ایمان نیست.۳

امام خمینی(ره) نیز در این باره می‌فرمایند:

ولایت اهل‌بیت(ع) و شناخت ایمان، شرط پذیرش اعمال و از امور مسلم و غیر قابل تردید، بلکه از ضروریات مذهب مقدس تشیع است.۴

سرّ پذیرفته نشدن اعمال، بدون شناخت (امام) آن است که عباداتی که انسان بدون شناخت امام انجام می‌دهد، صرفاً به «صورت» عبادت است، نه حقیقت آن. زیرا «حقیقت» عبادت، عبارت از؛ تسلیم کامل، انقیاد و اطاعت مطلق است. ما این مطلب را در ماجرای ابلیس می‌بینیم، که خداوند متعال همهٔ اعمال او را به سبب آن‌که دارای حقیقت شناخت و اطاعت نسبت به حضرت آدم(ع) نبود، حبط و باطل ساخت.

۳) بالا رفتن مرتبه

از معصومین(ع) روایت شده که فرمودند:

بعضی از شما نمازشان از بعضی دیگر بیشتر، بعضی حج‌شان بیشتر، بعضی صدقات‌شان بیشتر است، اما برترین شما کسی است که شناخت و معرفتش بیشتر باشد.۵

امام صادق(ع) به نقل از پدر گرامی‌شان حضرت باقر(ع) فرمودند:

ای فرزندم، مراتب شیعیان را بر حسب میزان روایت و معرفتشان بسنج. همانا معرفت، همان درایت روایات است و به سبب آن، انسان مؤمن به بالاترین مراتب ایمان راه می‌یابد. من در کتاب علی(ع) نگریستم و در آن چنین یافتم، که ارزش و منزلت هر فردی، [به قدر] معرفت اوست.۶

تفاوت ثواب و اجر دعاکننده، زائر و عابد به تفاوت معرفت آنان باز می‌گردد. به همین سبب در بعضی از روایات، معرفت شرط وصول به آثار و نتایج زیارت دانسته شده است، مانند این روایات: «هر کس امامان(ع) را با معرفت به حق‌ّشان زیارت کند، برایش کذا و کذا ... خواهد بود.»۷

۴) وصول به مرتبه شهدا و اولیا

امام علی (ع) فرمودند:

هر کس از شما در رختخوابش از دنیا برود، در حالی که نسبت به حق پروردگارش، حق رسول خدا و اهل بیتش معرفت داشته باشد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر عهدهٔ خداست.۸

از رسول خدا نیز روایت شده که فرمودند:

هر کس که خداوند به واسطهٔ شناخت اهل‌بیتم و ولایت‌شان، بر او منت نهاده باشد، به تحقیق جملهٔ خیرات را برایش گرد آورده است.۹

و آن حضرت(ص) در جایی دیگر می‌فرمایند:

معرفت یافتن نسبت به آل محمد(ص)، برائت از آتش، محبت آل محمد(ص) [عبور از] صراط، و پذیرش ولایت آل محمد(ص) امان از عذاب است.۱۰

سلمان فارسی می‌گوید: روزی بر رسول خدا(ص) وارد شدم، همین که نگاه آن حضرت به من افتاد، فرمودند: «ای سلمان، همانا خداوند عزوجل هیچ پیامبر و رسولی را مبعوث نکرد، مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد...» عرض کردم: ای رسول خدا، پدر و مادرم به فدایتان، پاداش کسی که ایشان را بشناسد، چیست؟ آن حضرت(ص) فرمودند:

ای سلمان، کسی که ایشان را مطابق حق معرفت‌شان شناخته، به ایشان اقتدا کرده، نسبت به دوستان ایشان، دوستی ورزیده و نسبت به دشمنشان‌شان، بیزاری جوید، او به خدا از ماست. هر کجا وارد شویم، و در هر کجا سکنٰی گزینیم، ساکن خواهد شد.۱۱

۵) بنیان نظام اجتماع

معرفت پیدا کردن نسبت به امام زمان و موالات و اطاعت از او که بیان دیگری از التزام سیاسی نسبت به حکومت مشروع اسلامی است، از جمله اموری است که در صحت و دوام کلیت التزام [به دین] دخیل است.

مسئلهٔ حکومت، در ترکیب شریعت اسلامی به طور کامل تأثیر‌گذار است. در صورت نبود دین التزام، خلل بزرگی ـ نه تنها در امر حکومت ـ بلکه در همهٔ وجوه حیات مسلمانان ایجاد می‌شود.

اگر چنین نیست، پس چرا اگر شخصی بدون شناخت امام زمانش بمیرد، به مرگ جاهلیت از دنیا رفته باشد؟ و هیچ عملی از او پذیرفته نشود؟ اگر مسئله حکومت، تنها جزئی در برابر اجزای دیگر شریعت، و یک باب از ابواب آن، و فصلی از فصول آن باشد، حتی چنانچه عمل فردی در خصوص این مسئله مقبول نیفتد، باید دیگر اعمالش مورد قبول قرار گیرد. زیرا بین ابواب و اجزای شریعت، رابطهٔ تقابلی یا تکاملی وجود ندارد. مانند این‌که شخصی روزه بگیرد ولی نماز نخواند، یا یک روز نماز بخواند ولی روز دیگر نخواند، یا یک نماز واجب را به جای آورد ولی دیگری را ترک کند و مانند این‌ها. در همهٔ این نمونه‌ها، معصیت بر طاعت اثر نمی‌گذارد و سیئه، حسنه را از بین نمی‌برد، بر همین اساس خداوند متعال فرموده است:

و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطوا عملاً صالحاً و آخر سیّئاً.۱۲

و دیگران هستند که به گناهان خود اعتراف کرده و کار شایسته را با [کاری] دیگر که بد است در آمیخته‌اند.

اما مسئلهٔ حکومت، بر خلاف این مثال‌ها هم جزء مسائل عقیدتی و هم شریعت است و به پوشش هر دو در می‌آید. به همین سبب، اخلال در آن، موجب می‌شود تا مسلمان مرده، به مرگ جاهلی از دنیا برود، و اعمالش را از جملهٔ پایه‌های شریعت و اعتقادات تهی سازد.۱۳

در پایان، باید دعای همیشگی‌مان، عباراتی باشد که امام صادق(ع) به زرارهٔ بن اعین تعلیم فرمودند و آن این است:

اللهمّ عر‌ّفنی نفسک فإنّک إن لم تعرّفنی نفسک لم أعرف نبیّک، اللهمّ عرّفنی رسولک فإنّک إن لم تعرّفنی رسولک لم أعرف حجّتک، اللهمّ عرّفنی حجّتک فإنّک إن لم تعرّفنی حجّتک ضللت عن دینی.

خداوندا، خودت را به من بشناسان، که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت؛ خداوندا، رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی، حجتت را نخواهم شناخت؛ خداوندا، حجتت را به من بشناسان، که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه خواهم شد.۱۴

● شناخت اعراف

اکنون لازم است «اَعراف» را که در قران کریم به آنان اشاره شده است، بشناسیم. خداوند متعال فرموده است:

و نادی أصحاب الجنّهٔ أصحاب النّار أن قد وجدنا ما وعدنا ربّنا حقّاً فهل وجدتم ما وعد ربّکم حقّاً قالوا نعم فأذّن مؤذّنٌ بینهم أن لعنهٔ الله علی الظّلٰمین ٭ الذّین یصدّون عن سبیل‌الله و یبغونها عوجاً و هم بالاخرهٔ کفٰرون٭ و بینهما حجابٌ و علی الأعراف رجالٌ یعرفون بسیمهٰم و نادوا أصحٰب الجنّهٔ أن سلمٌ علیکم لم یدخلوها و هم یطمعون٭ و إذا صرفت أبصٰرهم تلقاء أصحٰب النّار قالوا ربّنا لا تجعلنا مع ‌القوم الظّـٰـلمین ٭ و نادی أصحٰب الأعراف رجالاً یعرفونهم بسیمٰهم قالوا ما أغنی عنکم جمعکم و ما کنتم تستکبرون٭ أهؤٰلاء الذّین أقسمتم لاینالهم الله برحمهٍٔ ادخلوا الجنّهٔ لا خوفٌ علیکم و لا أنتم تحزنون.۱۵

و بهشتیان، دوزخیان را آواز می‌دهند که: «ما آن‌چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود، درست یافتیم، آیا شما [نیز] آن‌چه را پروردگارتان وعده کرده بود، راست و درست یافتید؟» می‌گویند: «آری». پس آواز دهنده‌ای میان آنان آواز درمی‌دهد که:

« لعنت خدا بر ستمکاران باد». ٭ همانان که [مردم را] از راه خدا باز می‌دارند و آن را کج می‌خواهند و آن‌ها آخرت را منکرند ٭ میان آن دو [گروه] حایلی است و بر اعراف، مردانی هستند که هر یک [از آن دو دسته] را از سیمایشان می‌شناسند، و بهشتیان را ـ که هنوز وارد آن نشده و [لی] امید دارند ـ آواز می‌دهند که : «سلام بر شما» ٭ و چون چشمانشان به سوی دوزخیان گردانیده شود، می‌گویند: «پروردگارا، ما را در زمرهٔ گروه ستمکاران قرار مده».٭ و اهل اعراف، مردانی را که آنان را از سیمایشان می‌شناسند، ندا می‌دهند [و] می‌گویند: «جمعیت شما و آن [همه] گردن‌کشی که می‌کردید، به حال شما سودی نداشت»٭ «آیا اینان همان کسان نبودند که سوگند یاد می‌کردند که خدا آنان را به رحمتی نخواهد رسانید؟» «[اینک] به بهشت درآیید. نه بیمی بر شماست و نه اندوهگین می‌شوید.»

اعراف، جمع «عُرف» به معنای «بالای هر چیز» است. به عنوان مثال گفته می‌شود: «عُرف الدیک؛ تاج خروس» در آیهٔ مذکور، مراد از اعراف، فراز مانع و پرده‌ای است که بین بهشت و جهنم کشیده می‌شود و مُشرف بر اهل بهشت و جهنم است. قرآن کریم خبر داده است که مردانی که بر اعراف قرار دارند، مُشرف بر اهل بهشت و جهنم هستند جز آن که نام ایشان را ذکر نکرده و تنها به بیان برخی از ویژگی‌هایشان که نشان‌دهندهٔ علوّ مرتبه و مدارج والای آنان می‌باشد، اکتفا کرده است؛ از جمله:

۱) آنان بر اعراف قرار گرفته و بر اهل نعیم (بهشت) و اهل جهنم مشرف‌اند، شرح کردار و ویژگی‌هایشان از خلال نورانیت ایشان که به واسطهٔ آن می‌نگرند، دانسته می‌شود. آنان با نور خداوند می‌نگرند.

۲) آنان با هر دو دسته ـ اهل بهشت و دوزخ ـ صحبت می‌کنند. بهشتیان را تحیت ورود به بهشت داده، دوزخیان را به محض رسیدن به دوزخ، به سوی آن در می‌افکنند. این در حالی است که در آن هنگام برای هیچ کس امکان تکلم نیست، جز کسی که او را خداوند بخشاینده اذن داده باشد، قرآن که خود فرموده است:

یوم یقوم الرّوح و الملٰئکهٔ صفّاً لا یتکلّمون إلاّ من أذن له الر‌ّحمٰن و قال صواباً. ۱۶

روزی که «روح» و فرشتگان به صف می‌ایستند و [مردم] سخن نگویند، مگر کسی که [خدای] رحمان به او رخصت دهد، و سخن راست گوید.

و خداوند به مردان اعراف اذن داده و فرموده است:

و بهشتیان، دوزخیان را آواز می‌دهند که: ما آن‌چه را پروردگارمان به ما وعده داده بود درست یافتیم. آیا شما [نیز] آن‌چه را پروردگارتان وعده کرده بود، راست و درست یافتید؟ می‌گویند: آری. پس آواز دهنده‌ای میان آنان آواز در می‌دهد که: لعنت خدا بر ستمکاران باد.۱۷

از این آیه به دست می‌آید که «آواز دهنده» یکی از آن‌ها نیست بلکه مسلط بر آن‌ها می‌باشد.۱۸

۳) آنان به تسلیم شدن بهشتیان نسبت به اعراف ایمان دارند، و بهشتیان را به ورود به آن فرمان می‌دهند.

۴) آنان از هر دو دسته بر کنار بوده، با ایشان آمیخته نمی‌شوند، خداوند متعال می‌فرماید:

فکذّبوه فإنّهم لمحضرون٭ إلا‌ّ عبادالله المخلصین.۱۹

پس او را دروغگو شمردند، و قطعاً آن‌ها [در آتش] احضار خواهند شد٭ مگر بندگان پاک دین خدا.

این ویژگی‌ها نشان می‌دهد که اعراف، مردانی در بالاترین سطوح و درجات هستند، حال، این انسان‌های بزرگ کیستند؟

در روایات شریف آمده است که اعراف، همان آل محمد(ص) هستند. امام باقر(ع) در این باره فرمودند:

آنان، آل محمد(ع) هستند. وارد بهشت نمی‌شود مگر کسی که ایشان را بشناسد و آنان او را بشناسند و وارد جهنم نمی‌شود مگر کسی که ایشان را انکار کند و آنان نیز وی را انکار کنند.۲۰

همچنین از آن حضرت(ع) روایت شده که در پاسخ فردی دربارهٔ این آیه، فرمودند: «آیا نمی‌دانستید که آگاهانی ‍‌[مطلع] بر شما و بر قبایل هستند که هر انسان شایسته و ناشایستی را درون آن می‌شناسند؟ آن فرد عرض کرد: آری، امام(ع) فرمودند: «ما آن مردان هستیم که از طریق سیمایشان شناخته می‌شوند».۲۱

آن حضرت(ع) در جایی دیگر فرمودند:

ما اعراف هستیم که وارد بهشت نمی‌شود، جز کسی که ما را بشناسد و ما را بشناسد و ما نیز او را بشناسیم و وارد دوزخ نمی‌شود، مگر کسی که ما را انکار کند و ما نیز او را انکار کنیم. این بدان سبب است که چنان‌چه خداوند می‌خواست که خود را به انسان‌ها بشناساند، می‌شناساند اما ما را وسیله، راه و باب آن قرار داد که جز از این طریق به آن راه یافته نمی‌شود.۲۲

از این روایات استفاده می‌شود که معرفت و شناخت آل محمد(ص) شرط ورود به بهشت بوده، ایشان صاحب امر و حاکم بر مردم در روز قیامت‌اند. جز کسی که ایشان را بشناسد و ایشان نیز وی را بشناسند، وارد بهشت نمی‌شود و جز کسانی که ایشان را انکار کند و ایشان نیز وی را انکار نمایند، وارد دوزخ نمی‌شود.

همچنین در برخی از روایات تفسیری دربارهٔ اعراف این گونه آمده که آنان «گروهی هستند که حسنات (اعمال نیک) و سیئات‌شان برابر است. پس اگر خداوند ایشان را وارد دوزخ کند، به سبب گناهانشان، و اگر وارد بهشت نماید، به سبب رحمتش می‌باشد»۲۳. حال پرسش این است که چگونه بین این دسته از روایات و روایات پیشین می‌توان جمع کرد؟

پاسخ: از مجموع روایات چنین استفاده می‌شود که اعراف دارای درجات و مراتب متفاوتی هستند که امامان(ع) در بالاترین درجهٔ آنان و شیعیانشان که دارای اعمال صالح آمیخته به صالح‌اند، در درجات پایین‌تر قرار دارند. کلام حضرت صادق(ع) نیز به همین معنا اشاره دارد که فرمودند:

اعراف بین بهشت و دوزخ است. امامان(ع) به همراه شیعیانشان بر اعراف می‌ایستند و از دیگر مؤمنان در ورود به بهشت بدون محاسبه پیشی می‌گیرند. امامان(ع) به شیعیانی که مرتکب گناه شده‌اند می‌فرمایند: به برادرانتان بنگرید که بدون محاسبه وارد بهشت شدند و این همان فرمودهٔ خداوند متعال است که:

هنوز وارد آن نشده و [لی] [بدان] امید دارند.۲۴

سپس می‌فرمایند: به دشمنانتان در دوزخ بنگرید و این همان کلام خدای متعال است: «و چون چشمانشان به سوی دوزخیان گردانیده شود، می‌گویند: «پروردگارا، ما را در زمرهٔ گروه ستمکاران قرار مده».۲۵

آن‌گاه خطاب به دشمنانشان در دوزخ می‌فرمایند: «اینان شیعیان و برادران ما هستند که شما در دنیا با ایشان مخالفت می‌کردید که رحمت خدا آنان را فرا نخواهد گرفت.» سپس امامان(ع) به شیعیانشان می‌فرمایند: «وارد بهشت شوید، هیچ بیمی بر شما نیست و اندوهناک نخواهید شد.»۲۶

سید حسین نجیب محمّد

مترجم: ابوذر یاسری

پی‌نوشت‌ها:

۱. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۸۳، با استفاده از ترجمهٔ سید جواد مصطفوی.

۲. حرّ عاملی، وسایل الشیعه، ج ۱، ص ۹۵.

۳. همان، ص ۹۱.

۴. امام خمینی، اربعین حدیث، ص ۵۱۲.

۵. محمدی، ری‌شهری، میزان الحکمهٔ، مادهٔ «معرفت».

۶. در این باره ر.ک: کامل‌الزیارات.

۷. همان، محمدی ری‌شهری، همان

۸. نهج‌البلاغه، خ ۱۸۸.

۹. اهل‌البیت، ص ۸۳.

۱۰. همان.

۱۱. همان.

۱۲. سورهٔ توبه (۹)، آیهٔ ۱۰۲.

۱۳. الإجتماع السیاسی الإسلامی، ص ۲۰.

۱۴. اهل‌البیت، ص ۸۵.

۱۵. سورهٔ اعراف (۷)، آیات ۴۹ ـ ۴۴.

۱۶. سورهٔ نبأ (۷۸)، آیهٔ ۳۸.

۱۷. سورهٔ اعراف (۷)، آیهٔ ۴۴.

۱۸. در تفسیر این آیه آمده است که «مؤذن» حضرت امام علی است. آن حضرت(ع) در خطبه‌ای فرمودند: «آگاه باشید؛ همانا نام‌های ویژه‌ای در قرآن به من اختصاص یافته است مبادا آن‌ها را تغییر داده، از دین‌تان گمراه شوید. من مؤذن در دنیا و آخرت هستم که خداوند متعال فرموده است: «مؤذنی در بین آن‌ها ندا داد که لعنت خدا شامل ستمکاران باد» من آن مؤذ‌ّن هستم و فرموده است: «و اذان (ندا)یی از جانب خدا و رسولش» و من اذان هستم. (تفسیر نورالثقلین، ج ۲، ص ۳۲).

۱۹. سورهٔ صافات (۳۷)، آیات ۱۲۸ ـ ۱۲۷.

۲۰. معرفهٔ المعاد، ج ۱۰، ص ۱۸.

۲۱. همان.

۲۲. الامام الحسین فی عرش‌الله، ص ۱۶؛ الدرّالثمین فی عظمهٔ امیرالمؤمنین(ع)، ص ۶.

۲۳. الأمثال، ج ۵، ص ۵۷.

۲۴. سورهٔ اعراف (۷)، آیهٔ ۴۶.

۲۵. سورهٔ اعراف (۷)، آیهٔ ۴۷.

۲۶. سورهٔ اعراف (۷)، آیهٔ ۴۹.