پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

سیاست خارجی انگلیس بعد از بلر


سیاست خارجی انگلیس بعد از بلر

از زمانی كه در سپتامبر بلر رسما اعلام كرد كه قصد دارد به زودی از قدرت كناره گیرد, همواره به كنایه و صراحت نام براون به عنوان جانشین تقریبا قطعی وی مطرح بوده و این مساله تلویحا به تایید خود بلر نیز رسیده است

«تونی بلر» نخست وزیر بریتانیا در شرایطی در هفته های آینده صندلی نخست وزیری را به سود «گوردون براون» وزیر خزانه داری خود ترك خواهد كرد كه یكی از پرسش های جدی در این تغییر، گزینه های مطرح در تغییرات احتمالی سیاست خارجی این كشور است.

از زمانی كه در سپتامبر بلر رسما اعلام كرد كه قصد دارد به زودی از قدرت كناره گیرد، همواره به كنایه و صراحت نام براون به عنوان جانشین تقریبا قطعی وی مطرح بوده و این مساله تلویحا به تایید خود بلر نیز رسیده است.

مقوله سیاست خارجی از زمینه هایی است كه براون تاكنون به ندرت درباره آن اظهار نظر كرده است. به اعتقاد «مارك لئونارد» مدیر سیاست خارجی مركز اصلاح اروپایی، سكوت نسبی براون در مساله سیاست خارجی بریتانیا بخشی از پروتكل شفاهی و پنهانی است كه بین او و بلر منعقد و تاكنون نیز تقریبا رعایت شده است.

«مارك رایس اوكسلی» گزارشگر بریتانیایی روزنامه آمریكایی كریستین ساینس مانیتور در لندن معتقد است كه سیاستمداران و كارشناسانی كه براون را از نزدیك می شناسند به خوبی می دانند كه در زمینه سیاست خارجی اختلاف نظرات بسیاری بین او و بلر وجود دارد.

برای نمونه، به نظر می رسد كه براون بر خلاف بلر، به جای مسایل پیچیده خاورمیانه همواره مشتاق توجه به حل و فصل مشكلات اقتصادی و اجتماعی آفریقا بوده و از ابتدا نیز توجه چندانی به مساله عراق نداشته است.

این نوشته مروری خواهد داشت به گزینه های فراروی گوردون براون در سمت نخست وزیر، در موضوع تغییرات احتمالی در سیاست خارجی بریتانیا به ویژه در سه جبهه مختلف و در عین حال مرتبط اتحادیه اروپا، آمریكا و خاورمیانه.

الف) اتحادیه اروپا:

با یك نگاه گذرا و اجمالی می توان پذیرفت كه در دوره ده ساله نخست وزیری بلر و حزب كارگر - با تمام فراز و نشیب های آن - از ابتدای پیوستن بریتانیا به بازار مشترك اروپا و به خصوص در مقایسه با دوره هجده ساله حكومت محافظه كاران در فاصله ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۷ به رهبری مارگارت تاچر و جان میجر روابط بهتر و دوستانه تری بین بریتانیا و اتحادیه اروپا وجود داشته است.

در این دوره بریتانیا پس از یك دوره سرد و بدون تحرك، نه تنها از یك عضو دایمی و ناگزیر اتحادیه اروپا به عضوی نسبتا فعال و تاثیرگذار تبدیل شد، بلكه توانست خود را در كنار آلمان و فرانسه به یكی از سه قطب رهبری این اتحادیه ارتقاء دهد.

با این همه بلر تاكنون موفق به انجام كامل هدف دیرین خود برای قرار دادن كشورش در قلب تحولات و برنامه ریزی های محوری و راهبردی اتحادیه اروپا نشده است.

باید توجه داشت كه از ابتدای به قدرت رسیدن حزب كارگر در سال ۱۹۹۷ تاكنون، براون بیش از اكثر همكاران گذشته و كنونی خود در كابینه و حتی شخص بلر، به سیاست های همگرایی با اتحادیه اروپا تمایل داشته است.

با این همه، از زمانی كه جانشینی براون در راس هرم قدرت سیاسی بریتانیا تقریبا تثبیت شده، وی كمتر مجال یافته تا درباره برنامه های خاص خود درباره اتحادیه اروپا سخن بگوید.

با توجه به مقام كنونی وی به عنوان وزیر خزانه داری كشورش، براون طی یك دهه اخیر بارها در برخی موارد از جمله روابط اقتصادی بریتانیا و اتحادیه اروپا به تفصیل سخن گفته است.

به نظر می رسد كه در دوران نخست وزیری براون نیز مانند حكومت ده ساله بلر چالش بریتانیا با اتحادیه اروپا برای انتخاب یكی از سه گزینه احتمالی زیر كماكان ادامه یابد:

۱) بریتانیا به عنوان همكار دایمی و در عین حال ناگزیر اروپا (مانند سال های قبل از۱۹۹۷)،

۲) بریتانیا بازیگری عمل گرا در اتحادیه اروپا (مانند دوره حكومت بلر)،

۳) بریتانیا به عنوان قلب و محور اتحادیه اروپا (مطابق و حتی بالاتر از هدف دست نیافته دولت بلر).

با وجود دلبستگی براون به اتحادیه اروپا و همگرایی بیشتر بریتانیا با آن، به نظر می رسد او نیز مانند پیشینیان خود در داونینگ استریت مخالف ساختار كنونی اداری، اجرایی و اقتصادی این اتحادیه بوده و مصرانه در پی ایجاد تغییراتی در آن باشد.

اگرچه لندن همواره از این پیشنهاد تغییرات با عنوان ضرورت های ارتقای كیفی اتحادیه اروپا یاد كرده، ولی برخی منتقدان سیاست های بریتانیا این انتقادها را دارای انگیزه هایی ورای خیرخواهی محض دانسته و آن را با تلاش بریتانیا برای محور شدن در اروپا و یا كاهش استقلال و افزایش وابستگی و مشاركت آن با آمریكا مرتبط دانسته اند.

براساس بیانیه رسمی ارایه شده در جولای سال ۲۰۰۵ از سوی براون به پارلمان اروپا، مهمترین محورهای پیشنهادی وی برای ایجاد تغییرات در اتحادیه اروپا عبارتند از:

▪ تغییرات ساختاری،

▪ تغییرات در تنظیمات و همگون سازی اقتصادی،

▪ اصلاح سیاست های تجاری،

▪ تغییر در سیاست های بودجه بندی اتحادیه اروپا.

در زمینه تغییرات ساختاری، براون ضمن تاكید بر گسترش و عمیق كردن مفهوم بازار مشترك در اروپا، مخالف سیاست نظام مالیاتی واحد در این قاره بوده و معتقد است كه نظام مالیاتی واحد برای همه كشورهای عضو اتحادیه اروپا با اقتصاد شناور و انعطاف پذیر نوین جهانی مغایرت دارد.

در زمینه تغییرات در تنظیمات و یكنواخت سازیهای اقتصادی، براون بر خلاف شماری از اقتصاد دانان و سیاستمداران اروپای شمالی معتقد است كه نه تنها هیچ الگوی اجتماعی واحد و مشترك اروپایی بلكه یك الگوی واحد اقتصادی برای پیشبرد اهداف توسعه در اروپا وجود ندارد و هر كشوری باید با تعامل و همكاری با دیگر كشورها از تجربه و دانش كارشناسان خود برای اجرای برنامه های اقتصادی هماهنگ با سیاست های اروپایی بهره گیرد.

در زمینه تجاری نیز براون به شدت موافق آزادسازی بیش از پیش سیاست های تجاری و گسترش هر چه بیشتر مناسبات تجاری اروپا با بقیه جهان در راستای سیاست های سازمان تجارت جهانی و نشست دوحه به خصوص با آسیا و كشورهای چین و هند است.

وزیر دارایی كنونی بریتانیا یكی از مشكلات عمده تجارت جهانی را وجود موانع آشكار و نهان بین اروپا و آمریكا در مبادلات تجاری با یكدیگر می داند كه در عمل منجر به رشد سریع اقتصادی كشورهای غیر اروپایی و غیر آمریكایی چون هند و چین شده است.

با وجود انتقادهای بسیاری كه براون به سیاست ها و برنامه های اتحادیه اروپا دارد، در مجموع و به طور نسبی می توان او را یك سیاستمدار طرفدار وحدت اروپا دانست كه كلیت اتحادیه اروپا را به منزله هویت تاریخی و به قول خود او «دی. ان. ای» كشورهای اروپایی می داند كه قصد دارد به نقش واقع بینانه كشورش در اروپا ادامه دهد.

با این وجود موانعی از قبیل اتحاد راهبردی با آمریكا و حساسیت ها و مخالفت های داخلی در بریتانیا با اتحادیه اروپا احتمالا و كماكان همچنان مانع نیت براون به تبدیل لندن به قلب این اتحادیه و مهمتر از آن پیوستن بریتانیا به پول واحد اروپایی خواهد شد.

براون در زمینه سیاست بزرگ سازی اتحادیه اروپا و پذیرش اعضای جدید به خصوص از منطقه بالكان و اروپای شرقی هنوز موضع قاطعی نگرفته و احتمالا سیاست موافقت مشروط كنونی دولت بلر را ادامه خواهد داد.

ب) آمریكا:

در یك نگاه كلی و اولیه چنین به نظر می رسد كه براون چندان علایق و دلبستگی های مشتركی با دولت آمریكا و جورج بوش رییس جمهوری كنونی آن كشور به خصوص در سیاست های جنگ طلبانه وی نداشته و طبیعتا بیشتر خواهان وجود یك رییس جمهوری دمكرات در كاخ سفید باشد.

با این همه «استیون توئیگ» نماینده سابق پارلمان و رییس كنونی موسسه اتاق فكر مركز سیاست خارجی بر خلاف برخی دیدگاه ها، به صورت كلی معتقد است: گوردون به شدت طرفدار آمریكاست و در برخی زمینه ها در این مورد از بلر هم شدیدتر است. از این رو، تعجبی ندارد كه براون همیشه تعطیلاتش را در آمریكا می گذراند و بلر در اروپا.

به نظر می رسد كه براون قصد داشته باشد در دوران صدارت خود، به مراتب بیش از بلر، احتیاط را كنار گذارده و در زمینه های دارای اختلاف نظر، از ارتباط ویژه و راهبردی كشورش برای تاثیرگذاری بر تصمیمات، برنامه ها و تصمیمات دولتمردان واشنگتن استفاده كند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.