سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

پرسش از آینده فرهنگستان هنر


پرسش از آینده فرهنگستان هنر

سرانجام علی معلم دامغانی شاعری که تنها یک مجموعه شعر چاپ کرده است بر صندلی ریاست فرهنگستان هنر نشست. این انتصاب با باز شدن نکاتی درباره عقیده او به فضای اجتماعی و فرهنگی هنر، …

سرانجام علی معلم دامغانی شاعری که تنها یک مجموعه شعر چاپ کرده است بر صندلی ریاست فرهنگستان هنر نشست. این انتصاب با باز شدن نکاتی درباره عقیده او به فضای اجتماعی و فرهنگی هنر، وجهه نگران کننده و ابهام آمیز خود را نشان خواهد داد،مخصوصا اگر پیش از آن سری به فرهنگستان هنر بزنیم و ببینیم که در این چند ساله زیر نظر مدیر شایسته اش چه دستاوردهای عظیمی داشته اعم از سمینارهای مهم، چاپ کتب ارزشمند و موثر در فضای تحلیلی-نظری هنر، ترویج پر قدرت تحقیق و پژوهش و همچنین ایجاد فضاهای گسترده هنری با پراکندگی منطقی در سطح کشور.

علی معلم منکر نقد ادبی است معتقد است امری به نام نقد ادبی وجود ندارد. طبیعی است که وقتی کسی معتقد به حتی وجود امری به نام نقد ادبی نیست، به نظریه پردازی درباره آن و گونههایش هم باور ندارد و این امر مستلزم عدم اعتقاد به تئوری پردازی و ایجاد گفتمان های نظری درباره هنر و ادبیات است چرا که بدیهی است که وقتی نظریه پردازان هنر و خود هنرمندان جریان هایی هنری را بازشناسی می کنند آنها را تئوریزه و صورت بندی می کنند و با بسترهای شکل گیریشان تطبیق می دهند و اینجاست که این تئوریها تبدیل به رویکرد می شود و وقتی این اتفاق افتاد دیگر محک زدن آثار هنری با این رویکردها اجتناب ناپذیر است و این چیزی جز نقد ادبی و هنری نیست. پس از این جهت بی اعتقادی به نقد ادبی و هنری عدم اعتقاد به نظریه پردازی در این حوزه ها را لازم می آورد.

حال تصور بکنید که چنین شخصی وارد فرهنگستان هنری می شود که دهها کتاب و چندین نشریه با محوریت بحث های نظری و فرهنگی درباره هنر چاپ کرده، نقدنامه چاپ کرده و یکی از نهادهای اصلی مروج پژوهش هنری در قامتی بسیار چشم گیر تر از وزارت ارشاد بوده است.

آنها که مخالف نقد هنری هستند می گویند خلق هنری تنها کاری اشراقی، الهامی و غیرقابل کسب است. اکثر آنها معتقدند که نوعی فرایند غیرفرهنگی، بدون تاثیر زمینههای اجتماعی و بیشتر با شهود فردی است که منجر به خلق می شود و لذا هنر با علم، آموزش، دانشگاه و کتاب و واقعیت سر و کار ندارد و عوالم هنری آنقدر شخصی است که دم زدن از آن به لحاظ تئوریک کاملا بی ربط و بی مورد است. چنین رویکردیپ در فضای رسمی مطالعات هنری یک کشور در حال توسعه چون سمی محلک و کشنده است.

در طول تاریخ مدیرانی که با رویکردهای شهودی نسبت به هنر در مراکز فرهنگی به مدیریت پرداخته اند به طور معمول فضای رسمی هنر را دچار محدودیت و منحصر در رویکردهای بسته خود کرده اند. ماهیت مدرن نگرش "فرهنگستانی" (آنگونه که در ریشه تمام فرهنگستان ها در طول تاریخ در تمام کشورها قابل پیگیری است) از اساس با چنین رویکردهایی در تضاد است و لذا بستن فضای گفتمان هنری و محدود کردن بستر مطالعاتی درباره آن به وسیله به رسمیت شناختن یک دیدگاه و از رسمیت انداختن رویکردهای متنوع در یک فضای رسمی مانند فرهنگستان هنر با توجه به نظرایات و همچنین عملکردهای مدیریتی-اجتماعی مدیر جدید این نهاد، اکثریت علاقمندان و پیگیران فضای نظری هنر را نسبت به آینده فرهنگستان هنر مشکوک و نگران می کند.

نویسنده : علیرضا نراقی