چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

در باب ادورد سعید روشنفکر متهم میکند


در باب ادورد سعید روشنفکر متهم میکند

«یکی از عمده فعالیت‌های روشنفکران قرن‌ها، زیر سوال بردن آمریت، اگر نگوییم ویرانگری آن بوده است».
ادوارد سعید
اندیشیدن در باب ادوارد سعید، یعنی تامل درباره مقوله‌ای به نام …

«یکی از عمده فعالیت‌های روشنفکران قرن‌ها، زیر سوال بردن آمریت، اگر نگوییم ویرانگری آن بوده است».

ادوارد سعید

اندیشیدن در باب ادوارد سعید، یعنی تامل درباره مقوله‌ای به نام روشنفکر، عنصری چون انتقاد و تاریخی تحت عنوان روشنفکری. جالب اینجاست که یکی از دردهای بی‌شمار ما که شاید جزو اساسی‌ترین و بدیهی‌ترین آنها نیز هست همین درد روشنفکری ماست، چیزی که ریشه‌اش را می‌توان در تاریخ روشنفکری ابتر و منفعلمان جست. می‌توانیم داستان نوستالژیک روشنفکری را تا زمان امیل زولا به عقب ببریم. آن هنگام که روشنفکری همچون او در راس هرم اندیشمندان و روشنفکران منتقدی که در صف طویلشان اساس کسانی چون آناتول فرانس به چشم می‌خورد در برابر بی‌عدالتی بزرگی که در حق یک افسر یهودی ارتش فرانسه یعنی کاپیتان دریفوس روا داشته شده بود، به پا خاستند و نقش ناجی او را بر دوش کشیدند. شاید زولا در آن زمانی که «من متهم می‌کنم» خود را می‌نوشت، تصور نمی‌کرد که در گذرگاه یک قرن به مانیفست روشنفکران و اندیشمندان منتقد تبدیل شود. اما در گذر تاریخ «من متهم می‌کنم» برجسته‌ترین و معروف‌ترین تیتر مطبوعاتی جهان شد و اندیشه نهفته در بطن آن یعنی انتقاد و اعتراض و گفتن حقیقت در برابر قدرت به بیرق پایدار و همیشه برفراز روشنفکران اصیل و آزادی خواه مبدل شد. ادوارد سعید همچون فوکو و چامسکی یکی از آنان بود. کسی که گویا در جست‌وجوی حقیقت بی‌پرده و صریح دنیای امروز، آن را از ورای حائل‌ها و دیوارهای آهنین سیاستمداران می‌جست و هم او بود که در سخنرانی‌ها، همایش‌ها و کنفرانس‌های عظیم، سخنان صریح و آتشین خود را نثار نگاه استثمارگرایانه غربی و به‌خصوص سیاست‌های توسعه طلبانه دست پنهان سیاست جهان یعنی اسراییل می‌کرد. تلاش گسترده و پیگیر سعید که در حوزه‌های بس متنوعی تدوین شده بود، گویا همگی ختم به یک مفهوم می‌شد، تلاش برای تعریف رسالت و نقش روشنفکر و همین تلاش ستودنی بود که او را به یکی از ناجیان جهانی نظیر سارتر بدل کرده بود، کسی که هرجا بویی از بی‌عدالتی و نقش زورگویی و سیطره‌طلبی را لمس می‌کرد به ندایی رسا فریاد اعتراض سر می‌داد. ادوارد سعید ندا دهنده بیداری روشنفکران این جهان بود.

چکیده سخن او در این بود که روشنفکر باید نقش منتقدانه، رسالت آزادی‌خواهانه و نگاه اعتراض آمیزش را به پدیده‌های سیاسی و اجتماعی که کل زندگی بشر را در چنبره خود گرفته‌اند، تحت هر شرایطی حفظ کند و دراین راستا حساس‌ترین نقطه بازگویی حقیقت در برابر قدرت است، قدرتی که چون پدیده‌ای نامرئی حتی در زوایای مشخص ذهن انسان‌ها نیز رسوخ کرده بود. به طور عمده روشنفکران در برابر پدیده‌ای به نام قدرت همواره دو راه در پیش رو داشته‌اند. یکی سرسپردگی به این قدرت و بهره‌مندی از مواهب تقدیمی آن است و دیگری نگاهی نقادانه به آن، بازگویی نقاط تاریکش، یادآوری کجروی‌هایش و به چالش گرفتن سیطره‌اش. به واقع در همین ایستگاه است که به تعبیر چسلاومیلوش روشنفکر به حاشیه رانده و به خارج از دایره هدایت می‌شود. در عصر قطور شدن هرچه بیشتر پایه‌های قدرت، روشنفکر منتقد قدرت، صدایش به گوش کسی نمی‌رسد. این صدا را شاید بتوان در اعماق سیاه چاله‌های زندان‌ها و در جزایر تبعیدیان یافت و شاید هم از گور آنان که رسالت خویش را تا به آخر به انجام رساندند و مرگ جاودانه را بر لحظه‌ای زندگی دروغین ترجیح دادند.

به راستی که سرشت روشنفکری، سرشت سوزناک و نوستالژیک بوده است. آن زمان که روشنفکر به قدرت سر می‌سپرد، او را به باد انتقاد می‌گیرند که فاشیست و ابزار سلطه بوده است و آن هنگام که منتقد قدرت می‌شود از دایره بیرون رانده می‌شود و ره به تبعید می‌سپرد. اما چرخ آهنین ارابه تاریخ ثابت کرده آنان که متهم می‌کنند. در برابر بی‌عدالتی و ناحقی طغیان می‌کنند، قدرت را به چالش می‌گیرند و سعادت همگان را می‌طلبند، روشنفکرانی از جنس امیل زولا و ادوارد سعید، جاودانه‌های تاریخ‌اند.