جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
مجله ویستا

مذهب شیعه چرا مذهب جعفری نامیده شد


مذهب شیعه چرا مذهب جعفری نامیده شد

امام جعفرصادق ع در مسیرتكاملی حركت شیعه گام دوم را برداشته بودند پس از آنكه مردم بر اثر مجاهدت های امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشه های منبعث از آن و نیز حركت های سیاسی مبتنی برآن در سال های گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مكتب اهل بیت را دریافت كنند و امام صادق ع همان بزرگواری است كه با توجه به یك موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه كرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند

هیچ تاكنون به این نكته اندیشیده‏اید كه چرا ما شیعیان را پیروان مذهب جعفری می‏خوانند؟ در میان امامان دوازدگانه شیعه چرا مذهب ما به ایشان انتساب یافته است؟ با توجه به این كه امام جعفر صادق علیه‏السلام ششمین امام شیعه هستند مگر پیش از ایشان وضعیت شیعه چگونه بوده و به عبارت دیگر چرا مذهب شیعه علوی یا حسنی یا حسینی یا سجادی و یا باقری نامیده نشده است؟ آنچه در پی می‏آید توضیحی است بر راز این نام گذاری.

عرصه تئوری‏ها و دیدگاه‌های علمی و فرهنگی در میان دانشمندان و فرهیختگان همواره عرصه ابقای بهترین اندیشه‏ها بوده است. هر نظریه‏ای آن هنگام توانسته جایگزین نظریه پیشین شود كه محتوایی بهتر از آن را به بشریت هدیه كرده باشد و الاّ مورد استقبال قرار نخواهد گرفت. مكتب‏های فكری بزرگ نیز همواره باید دارای چنین ویژگی باشند تا بتوانند در دل بشر جایی باز كنند. نگاهی به دستاورد مكتب اسلام در مقایسه با آنچه جامعه جاهلی عرب بدان دلبسته بود و مبنای رفتار فردی و اجتماعی خود قرار داده بود می‏تواند راز موفقیت اسلام را در برابر اندیشه‏های جاهلانه نشان دهد.

پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در دعوت خود ضمن پذیرش سنت‏های پسندیده انسانی در میان اعراب آنگاه كه به نفی ضدّ ارزشها می‏پرداخت طرح‏های جایگزین نیز ارائه می‏كرد تا مخاطبان او احساس خلاء نكنند.

شاید راز بسیاری از شكست‏های فردی و اجتماعی مصلحان در طول تاریخ همین بوده كه طرح جایگزین نداشته‏اند به همین نمونه تاریخ معاصر ایران توجه كنید. حضور روحانیت در مشروطیت و انقلاب اسلامی و این كه چرا روحانیت در مشروطیت نتوانست تا پایان حضور داشته باشد اما انقلاب اسلامی به رهبری امام موفق به براندازی یك نظام شد؟

شاید مهمترین نكته در همین طرح جایگزین بوده است. امام خمینی قدس‏سره طرح جایگزین سلطنت را داشت اما روحانیت در مشروطیت به ابعاد این موضوع آن چنان كه بایسته است نیاندیشیده بود و این سرانجام هرحركت سیاسی و فكری است كه فقط طرح براندازی داشته باشد و نه طرح جایگزین!

امام جعفرصادق علیه‏السلام در مسیرتكاملی حركت شیعه گام دوم را برداشته بودند. یعنی پس از آنكه مردم بر اثر مجاهدت‏های امامان پیشین به ناصحیح بودن مذهب رسمی و دیگر اندیشه‏های منبعث از آن و نیز حركت‏های سیاسی مبتنی برآن در سالهای گذشته پی بردند آماده بودند تا طرح جایگزین مكتب اهل‏بیت را دریافت كنند و امام صادق علیه‏السلام همان بزرگواری است كه با توجه به یك موقعیت استثنایی تاریخی طرح جایگزین شیعه را به هنگام ارائه كرد و امامان دیگر به شرح و بسط بعضی از ابعاد آن پرداختند.

دوره امامت حضرت كه از سال ۱۱۴ هجری آغاز شده تا سال ۱۴۸ هجری ادامه یافت.(۱) یكی از شرایط بحرانی تاریخی در اسلام بود زیرا كه بنیان حكومتی یكصدساله فرو ریخته بود و بنیان حكومت پانصدساله‏ای پی‏ریزی می‏شد و همت اصلی سران حكومت تازه، كوبیدن مخالفان بود. مثلاً توجه كنید كه از سال ۱۳۲ كه رسماً حكومت عباسیان آغاز شد تا سال ۱۳۷ هجری سردمداران آن از هیبت و عظمت یكی از بزرگترین سرداران خود یعنی ابومسلم خراسانی هراس داشتند و تا او را با حیله و فریب نكشتند(۲) احساس آرامش نكردند و امام صادق علیه‏السلام با توجه به این فضا، پایه‏های فكری نظام تشیع یا طرح جایگزین را بنانهاد.

سالها پیش از امامت حضرت صادق علیه‏السلام تقریباً یكصدو سیزده سال پیش، جدّایشان پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در روزی گرم و سوزان و به هنگام بازگشت از آخرین حجّ خود در غدیر خم جانشینی خویش را به فرمان خدای به امام علی علیه‏السلام واگذار كرد و بر اساس منابع شیعی و بعضی از منابع اهل سنّت از مردم دراین باره بیعت گرفت.(۳)

اما صلاحدید پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به دلایلی مورد پذیرش بعضی از صحابه قرار نگرفت و با رحلت حضرت، خلافت در سقیفه بنی‏ساعده

امام صادق علیه‏السلام كه به دقّت همه این تحولات اجتماعی را زیر نظر داشت فضای سیاست را هرگز آماده یك قیام علنی سیاسی ندید. آنچه كه جامعه اسلامی از آن رنج می‏برد زیر ساخت فكری بود.

مسیری تازه یافت. چندتن از صحابیان مهاجر در برابر انصار كه خود دچار دو دستگی شده بودند با استناد به حق خویشاوندی با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله خلافت را حق خود دانستند(۴) نه حق انصار. و با آن كه امام علی علیه‏السلام خویشاوندی روشنتری با پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داشت به این بهانه كه عرب نمی تواند امتیازات بیش از اندازه‏ای را برای بنی‏هاشم بپذیرد و قبلاً نبوت به بنی‏هاشم رسیده بود و اینك خلافت باید به دیگر تیره‏های قریش برسد خود را شایسته خلافت دیدند.(۵)

از پس این تدبیر، مسیر قدرت سیاسی درامت اسلامی دگرگون شد و به تدریج هرچه بر سالها افزوده می‏شد این دگر گونی نیز بیشتر خود رانشان می‏داد به گونه‏ای كه در سال ۳۵ قمری كه اندكی از انحرافات خود را نشان داده بود و امت اسلامی به چشم خویش بعضی از آن را می‏دید شورشی رخ داد كه خلیفه سوم در طی آن كشته شد.(۶)

به گواهی جنگهای سه گانه‏ای كه امام علی علیه‏السلام با ناكثین، قاسطین و مارقین انجام داد(۷)، می‏توان پذیرفت كه جامعه اسلامی دچار بحرانی عمیق شده بود؛ بحرانی كه در تبدیل خلافت به ملوكیت خود رانشان داد و خاندان بنی‏امیه كه بیش از این در میان مسلمانان جایگاهی نداشتند و طُلَقای(آزادشدگان) پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در فتح مكه بودند،(۸) با موقعیت سنجی سیاسی به اقتدار رسیدند و حكومتی ۹۰ ساله را بنیان نهادند. سیاست عرب‏گرایی امویان موجب شد تا مخالفت‏هایی با آنان در جهان اسلام رخ دهد و تحلیل‏گران یكی از علل سقوط این سلسله را همین سیاست می‏دانند.(۹)

امویان با توجه به سابقه ناشایست خود در میان امت اسلامی جدی‏ترین رقیب خویش را بنی‏هاشم و علویان می‏دانستند و برای بی‏مقدار نشان دادن رقیب به هر حربه‏ای متوسل می‏شدند. از جمله به ساختن احادیث و روایاتی دست یازیدند تا حسن سابقه بنی‏هاشم و علویان را كه بویژه در سایه فداكاری‏های حضرت علی علیه‏السلام به اعتباری فوق تصوّر دست یافته بودند بیالایند.

جاعلان حدیث نخست به جعل روایاتی در مذمت حضرت علی علیه‏السلام پرداختند.(۱۰) و در مرحله دوم از اختلاف میان خلفا و امام علی علیه‏السلام هر آنچه نیكی و سجایای اخلاقی بود به رقیبان آن حضرت نسبت دادند و در برابر هر فضیلتی كه برای امام وجود داشت احادیثی را درباره فضیلتی مشابه برای رقیبان نیز جعل كردند(۱۱) تا آنچه امام علی علیه‏السلام بدان‏ها ممتاز بود عادی جلوه كند و در نهایت همانند یكی از اصحاب پیامبر علیه‏السلام تلقی شود نه بالاتر و در مقام خلافت هم خلیفه‏ای چونان دیگران معرفی شود كه حتی به سیاست‏های زیركانه روزگار نیز كه عبارت از حیله و مكر و فریب باشد آگاه نیست.(۱۲)

امویان به این نیز اكتفا نكردند و فرمان سبّ امام علی علیه‏السلام را بر منابر و در خطبه‏ها و پس از هر نماز اعلام كردند(۱۳) كه تا پایان حكومت آنها به جز مقطع كوتاه خلافت عمربن عبدالعزیز(۱۴) (۹۹ تا ۱۰۱ هجری) باقی بود.

شایان توجه است كه پرداختن به موضوعاتی چون ایمان ابوطالب، پدر حضرت علی علیه‏السلام در هنگام مرگ كه همواره یكی از نقاط اختلاف میان شیعه و سنی بوده است و طرفین در این باره كتابهایی نوشته‏اند.(۱۵) باتوجه به كفر ابوسفیان كه تا حمله مسلمانان به مكه و ایمان اجباری او، حمله به ابوطالب و طرح ایمان او با همین انگیزه بود و به گفته یكی از محققان، اگر ابوطالب، پدر حضرت علی علیه‏السلام نبود هرگز مورد تهاجم قرار نمی‏گرفت.(۱۶) علاوه براین در عرصه اجتماعی بسیاری از هواداران امام علی علیه‏السلام به كمترین گمانی از سوی امویان دستگیر و كشته می‏شدند.(۱۷) صلح اجباری امام حسن علیه‏السلام (۱۸) علویان را ظاهراً از صحنه سیاسی جامعه حذف كرد. هرچند امام بازیركی موادّی را در صلحنامه گنجانده بود كه فقط از آن طریق می‏شد ماهیّت بسیار متظاهر معاویه را به جامعه نشان دهد. موادّی چون عدم اذیت و آزار شیعیان علی و عدم تعیین جانشین از سوی معاویه دوماده مهم این قطعنامه بودند كه با زیر پاگذاشته شدن از سوی معاویه چهره واقعی او را نشان دادند. هنگامی كه حُجربن عدی یكی از شیعیان امام علی علیه‏السلام توسط مأموران معاویه به شهادت رسید موجی از مخالفت با سیاست‏های معاویه به وجود آمد كه از آن میان می‏توان پاسخ تند امام حسین علیه‏السلام به نامه معاویه اشاره كرد.(۱۹)

همچنین انتصاب یزید به جانشینی نیز پیامدهای جدّی به همراه داشت و معاویه فقط با زور و شمشیر و تهدید توانست بیعت برای یزید بگیرد.(۲۰) باوجود شخصیت‏های مطرحی چون امام حسین علیه‏السلام در میان امت اسلامی معاویه پسرش یزید را به مدارا با ایشان ترغیب كرد.(۲۱)

تا این زمان كه سال ۶۰ هجری بود به نظر می‏رسید اندیشه امامت شیعی در محاق قرار گرفته بود اینك امام حسین علیه‏السلام در شرایطی متفاوت قرار داشت كه از یك سو همراه پیروزی‏های مسلمانان در خارج از شبه جزیره عربستان و آوازه داخلی آن بود(۲۲) و از سوی دیگر یزید بن معاویه خلیفه تازه، شخصیت اجتماعی مورد قبولی نداشت و بسیاری از مسلمانان و صحابه و تابعین او را به دیانت نمی‏پذیرفتند. كسی چون ابوایوب انصاری كه خود را موظف به شركت درهمه نبردهای مسلمانان با كفّار می‏دانست یكبار با شنیدن امارت و فرماندهی یزید از شركت در نبرد سرباز زده بود.(۲۳)

امام حسین علیه‏السلام با درك صحیح این موقعیت در شرایطی كه به نظر می‏رسید خلافت در دست امویان به سلطنت تبدیل شده و آنان از هر وسیله‏ای از جمله دین برای نشان دادن مشروعیت خود سودی بردند امام با مشروعیت ذاتی خود به عنوان نواده بنیان گذار دین اسلام می‏توانست رویاروی مشروعیت خود ساخته امویان بایستد و با سخن و نهضت خود به اصلاح امت بپرازد. همان كه هدف امام علیه‏السلام بود.(۲۴)

ایشان می‏توانست نَسَب خویش به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را به مردم یادآور سازد و بدان استناد جوید چنان كه در هنگام درخواست بیعت یزید فرمود: «مثلی لایبایع مثله» همچو منی (با این شرافت نسبی) با چون اویی بیعت نخواهد كرد.(۲۵)

مهمترین بازتاب قیام و شهادت امام حسین علیه‏السلام ازبین بردن باقی مانده آبروی اجتماعی و جایگاه دینی امویان درمیان مردم بود. امام نشان داد كه امویان چگونه پسر دختر پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را كه آن همه حدیث از رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در فضیلت او رسیده بود به قتل رسانند.(۲۶)

امام نه‏یِ بزرگ را گفت و ماهیت نفاق بنیاد امویان را برملا كرد كه چگونه به تنها چیزی كه نمی‏اندیشند دین الهی است. و حاضرند احكام مسلم اسلامی را به خاطر حفظ قدرت زیر پا بگذارند. شرح رفتاری كه سپاهیان اموی با خاندان امام حسین علیه‏السلام كردند این مهم را به نمایش گذاشت.(۲۷) و این چهره پنهان شده در سركوب خونین و هتك حرمت از مردم مدینه در قیام حرّه بیشتر آشكار شد(۲۸) و این فضاحت با تخریب خانه خدا تكمیل گردید.(۲۹) تأثیر قیام امام حسین علیه‏السلام بدون تردید آن قدر سریع بود كه با مرگ زودهنگام یزید در سال ۶۴ هجری پسرش معاویه دوم تنها چهل روز حكومت كرد و درخطبه‏ای اعلام نمود كه پدر و جدّ او غاصب خلافت بودند و خود استعفا كرد.(۳۰)

اما این تازه آغاز كار بود. جامعه اسلامی به تدریج متوجه ظلم و ستم بنی‏امیه می‏شد و شورش‏ها دوباره به راه افتادند. شورش‏های توابین در سال ۶۵ ـ ۶۶ هجری به خونخواهی امام حسین علیه‏السلام (۳۱)، مختار ثقفی در ۶۷ هجری و پیروزی او و قصاص قاتلان امام حسین علیه‏السلام و یارانش(۳۲) و نیز شورش‏های دوباند خوارج در نقاط گوناگون جهان اسلام(۳۳) معادله را به نفع بنی‏هاشم تغییر داد.

درواپسین سال نخستین سده اسلامی خلیفه نجیب اموی عمربن عبدالعزیز برای نخستین بار دستور داد تا سبّ امام علی علیه‏السلام برمنابر و در خطبه‏ها حذف شود و فدك دوباره به بنی‏هاشم و علویان بازگردانده شود.(۳۴)

اما به نظر می‏رسید نهالی كه امام حسین علیه‏السلام با خون خود آبیاری كرده بود اینك به ثمر نشسته و زمان بهره برداری از آن فرا می‏رسید.

پاورقیها:

۱۲ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۸.

۱۹ ـ انساب الاشراف، بلاذری، ج ۲، ص ۷۴۴، حدیث ۳۰۳.

۱۷ ـ الاغانی، اصفهانی، ج ۱۶، ص ۷ ـ ۲۶۶.

۱ ـ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۶.

۱۱ ـ همان، ص ۹۲ و ۹۱.

۱۰ ـ تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص ۹۰ و ۸۹.

۱۴ ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‏الحدید، ج ۴، ص ۵۶.

۱۵ ـ مانند كتاب ایمان ابوطالب شیخ مفید كه علامه امینی درمقدمه الغدیر، ج ۱، ص ۲۳ و ۲۴ در این باره سخنانی دارد.

۱۸ ـ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰، حوادث سال ۴۰ هجری؛ ارشاد شیخ مفید، ص ۱۷۰.

۱۳ ـ بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۱۲۵.

۱۶ ـ همان، ج ۱ تا ۱۰ در صفحه ۴۸ فهرست موضوعی الغدیر، آدرس مفصّل همه موارد آمده است.

۲۱ ـ تاریخ سیاسی اسلام، ص ۱۲۷.

۲۵ ـ تاریخ سیاسی اسلام، ج ۲، ص ۲۶ ـ تاریخ طبری، ج ۴، ص ۳۰۱ ـ ۲۵۷.

۲۴ ـ حماسه حسینی، شهید مطهری، ج ۳، ص ۳۸۰، انتشارات صدرا.

۲۸ ـ همان، ص ۳۸۳.

۲۹ ـ همان، ص ۴۲۶.

۲ ـ تاریخ طبری، ج ۶، ص ۱۲۳؛ منشورات مكتبه اورمیه.

۲۳ ـ طبقات، ابن سعد، ج ۳، ص ۴۸۵، چاپ دارصادر بیروت.

۲۲ ـ تاریخ طبری، ج ۴، حوادث سالهای ۵۰ تا ۶۰ هجری.

۲۷ ـ همان، ص ۷۰ـ۳۶۸.

۲۰ ـ الامامهٔ و السیاسهٔ، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۷۵؛ ابن اعثم، الفتوح، ج ۴، ص ۲۲۵ ـ ۲۲۶.

۳۳ ـ تاریخ سیاسی اسلام، ص ۲۶۰.

۳۶ ـ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۵۰ ـ ۲۴۸؛ انساب الاشراف، ج ۴، ص ۱۸.

۳۹ ـ همان، ص ۱۱۵ و ۱۱۴.

۳ ـ الغدیر،امینی، ج ۱، ص ۱۵۲ تا ۱۵۸، چاپ دارالكتب العربی لبنان.

۳۱ ـ همان، ص ۵۷۹.

۳۵ ـ تاریخ سیاسی اسلام، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۶.

۳۲ ـ كامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۲۲۵؛ تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۳۰۵.

۳۸ ـ همان، ص ۴۶.c

۳۰ ـ همان، ص ۴۸۷.

۳۴ ـ الفتوح، ج ۶، ص ۹۵؛ انساب الاشراف، ج ۵، ص ۲۲۱.

۳۷ ـ تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حكومت عباسیان، التون، ل، دنیل، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ص ۲۸.

۴۲ ـ تاریخ طبری، ج ۴، حوادث سال ۱۴۵.

۴۱ ـ تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان در زمان حكومت عباسیان، ص ۳۸.

۴۴ ـ تحف العقول، ابن شعبه حرانی،ص ۶۰ ـ ۲۵۶.

۴۳ ـ بحارالانوار، ج ۴۷، ص ۲۰۰.

۴ ـ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۴۵۵.

۴۰ ـ شخصیت و قیام زید بن علی، رضوی اردكانی، ص ۵۰۴ ـ ۴۸۹، انتشارات علمی فرهنگی.

۵ ـ تاریخ خلفا، رسول جعفریان، ص ۳۰.

۶ ـ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۳۹۹.

۷ ـ همان، ج ۳، ص.

۸ ـ همان، ج ۲، ص ۵۲۰؛ ج ۳، ص ۱ تا ۱۰.

۹ ـ تاریخ تحلیلی اسلام، شهیدی، چاپ نشر دانشگاهی سال ۱۳۷۴، ص ۲۰۰.

منبع:نشریه فرهنگ كوثر ، شماره ۴۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.