شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
فقیر
![فقیر](/web/imgs/21/151/752ku1.jpeg)
انسان موجودی اجتماعی است. در این اجتماع انسانی هر شخص دارای وظایف و به نحوی صاحب حقوق است.
تمام افعال ناشی از رابطه، از یک حق ناشی میشوند و ارتباطات انسانی را با ارزشهای اخلاقی درهم میآمیزد. در برابر این دیدگاه، منظری قرار دارد که به همان اندازه ژرف بوده و هرگونه منشا میانفردی وظیفه را رد میکند. از این منظر وظایف ما، وظایفی هستند فقط نسبت به خودمان ودیگران اصلا وجود ندارند. در تحلیل نهایی، ما خودمان تنها کسانی هستیم که مسئول اخلاقی بودن افعالمان هستیم، ما فقط نسبت به خود بهترمان یا نسبت به عزت نفسمان، مسئول آن افعال هستیم.
این دوگانگی بنیادی که حاکم بر سیر عمل اخلاقی هستند را میتوان در مورد مساعدت به فقرا مورد بررسی قرار داد. تعهداتی که ما نسبت به فقرا داریم ممکن است لازمهی صرف حقوق فقرا به نظر آید. مخصوصا در کشورهایی که گدایی حرفهای معمولی است، گدا به طرزی کمابیش ساده لوحانه معتقد است که صدقه حق اوست و تصور میکند دریغ داشتن او از آن به معنای مضایقه کردن سپاسی است که او شایستگی آن را دارد. خصوصیت دیگر و کاملا متفاوت در همین مقوله حاکی از این تصور است که حق مساعدت مبتنی بر عضویت گروهی نیازمندان است. یک دیدگاه که بر طبق آن فرد صرفا محصول محیط اجتماعیاش است، به آن فرد این حق را اعطا میکند که به هنگام نیاز و برای هر ضرری از گروه طلب خسارت کند. می توان از منظری اجتماعی تاکید کرد که حقوق نیازمندان اساس هر مساعدتی به فقراست. هرگاه در همبستگی میان حقوق و وظایفی که شالودهی آنها را میسازند، حق مقدمهی روش شناختی بحث باشد، قابلیت پیش بینی یا اعتبار کارکردها همه جا افزایش مییابد، زیرا انسان در کل راحتتر ترغیب میشود که حقی را طلب کند تا وظیفهای را انجام دهد.
به این مطلب میتوان انگیزهی انسان گرایانهی آسانتر کردن درخواست و پذیرش مساعدت را برای شخص فقیر، به این صورت که با این کار او فقط از حق مقررش استفاده میکند، اضافه کرد، زیرا از نظر او حقارت، شرمساری و دون پایگی که صدقه حاکی از آنهاست تا آن حد از میان برداشته میشوند که صدقه نه بر اثر دلسوزی یا حس وظیفه یا فایدهمندی بلکه به این علت داده میشود که او میتواند آن را مطالبه کند. از آنجا که این حق به طور طبیعی حدودی دارد، که در هر مورد مجزایی باید تعیین شود، حق مساعدت این انگیزهها را از حیث کمّی مادی نسبت به انگیزههای دیگر محدود نخواهد کرد. حق مساعدت در همان مقولهای جا دارد که حق کار و حق زندگی. ابهام مساعدت نقدی در اینجا زیاد است زیرا خصیصهی مطلقا کمّی و نسبی پول تعیین حد درخواستها را به لحاظ عینی بسیار دشوارتر از مساعدت جنسی میکند. همچنین روشن نیست که حقوق فقرا باید از چه کسی گرفته شود و راه حل این مسئله اختلافات بسیار عمیق جامعه شناختی را اعیان میکند. شخص فقیر که وضعیتاش را بیعدالتی نظم کیهانی میداند و از کل آفرینش طلب خسارت دارد، به آسانی هر فردی را که در شرایط بهتر از او باشد مسئول دعاویاش علیه جامعه میداند. فقیر درخواستهایش را از فرد میکند، نه به فرد خاصی، بلکه به فرد به مبنای وحدت نوع بشر. از طرف دیگر انوع جمعهای خاصی وجود دارند که دعاوی فقرا به آنها خطاب میشود. دولت، شهر، بخش، انجمن، حلقه دوستان و خانواده.
آنچه در بالا مطرح شد، حق و وظیفه را دو وجه از رابطهای مطلق در نظر گرفته است. هنگامی که بحث وظیفهی بخشنده و نه حق گیرنده باشد، فرمهای کاملا جدیدی نمایان میشود. در بالاترین حد افراط، فقرا به مثابه سوژههای محق و کانونهای اصلی علایق مربوط، کاملا محو میشوند. انگیزهی صدقه دادن سپس منحصرا در اهمیت بخشیدن برای بخشنده جای میگیرد. وقتی در ادیان به صدقه دادن و انفاق توصیه شده است، آنچه مهم است نه تنها فقرا بلکه روح ثروتمندان است که این فداکاری نمادین را لازم دارد.
میتوان در اینجا به قدرتی اشاره کرد که پول از خود نشان میدهد. صدقه دادن میتواند راهی برای خریدن نفوذ و احترام باشد، گرچه این اغلب با اعمالی همراه است که شالودهی مذهبی، آموزشی یا فرهنگی دارند و نه با دستگیری ساده از مستمندان عادی. صدقه دادن به طور خصوصی از طرف دیگر میتواند رذایل دیگری را دامن بزند: بیارادگی و نوکرمآبی از یک سو و خود بزرگبینی و خودپسندی از سوی دیگر. می توان به جای آن صدقه دادن عمومی را جایگزین صدقه خصوصی کرد، زیرا اجتماع به احتمال قوی برنامه ای پایدار و استوار و غیرشخصی برای کمک به مستمندان پیش میگیرد و بدین سان به ایشان به تناسب نیازهایشان یاری میکند.
به مجرد آنکه رفاه جامعه مقتضی مساعدت به فقرا میشود، انگیزه از این تمرکز بر بخشنده روی میگرداند بدون آنکه، از این رهگذر، به دریافت کننده روی کند. این مساعدت داوطلبانه یه به حکم قانونی انجام میشود، تا آن که فقرا دشمنان فعال و خطرناک جامعه نشوند، تا انرژیهای کاهش یافتهی آنها سازندهتر شود و مانع انحطاط فرزندانشان شود. شخص فقیر به مثابه شخص، و درک جایگاهاش در ذهن خودش در این مورد همانقدر علی السویه است که برای بخشندهای که صدقه را برای رستگاری روح خودش میدهد. این واقعیت که فقرا صدقه میگیرند غایتی فی نفسه نیست بلکه صرفا وسیلهای برای هدفی است، همانطور که در مورد انسانی که به خاطر رستگاریاش صدقه میدهد چنین است. هدف مساعدت دقیقا تخفیف دادن نمودهای مفرط معین تمایزگذاری اجتماعی است، تا آن که ساختار اجتماعی بتواند بر اساس این تمایز گذاری تداوم یابد.
باید این موضوع را هم لحاظ کرد که فقرا فقط فقیر نیستند، آنها شهروند نیز هستند. به معنای دقیق کلمه، آنها در حقوقی که قانون به کل شهروندان، به موجب وظیفهی دولت در دستگیری از فقرا، اعطا میکند مشارکت دارند. به همان معنا که غنیترین شهروند نیز چنین است. فقیر به واقعیت تاریخی جامعهای تعلق دارد که در آنها و فراسوی آنها زیست میکند، و عنصر جامعهشناختی فرمگونهای را، مانند کارمند دولت یا مالیات دهنده، معلم و یا دیگران تشکیل میدهد. فقرا نسبت به گروه در موقعیت غریبهای هستند که خود را به لحاظ مادی بیرون از گروهی مییابد که در آن سکنی دارد.
منابع:
زیمل، گئورگ (1392)، درباره فردیت و فرمهای اجتماعی، ترجمه شهناز مسمیپرست، نشر ثالث
والزر، مایکل (1389)، حوزههای عدالت، ترجمه صالح نجفی، نشر ثالث
انتخابات ریاست جمهوری انتخابات انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم انتخابات 1403 انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ ایران مسعود پزشکیان ریاست جمهوری ستاد انتخابات کشور انتخابات ریاست جمهوری 1403 سعید جلیلی قالیباف
پلیس بارش باران سیل هواشناسی زلزله سازمان هواشناسی قتل سوادکوه آموزش و پرورش فضای مجازی سیلاب محیط زیست
قیمت خودرو ارز دیجیتال بازار خودرو خودرو قیمت دلار قیمت طلا دولت سیزدهم دلار قیمت سکه بازنشستگان نهضت ملی مسکن مسکن
رامبد جوان تلویزیون جوکر فیلم سینمای ایران رسانه ملی دفاع مقدس
آلزایمر ماهواره
روسیه جو بایدن دونالد ترامپ رژیم صهیونیستی آمریکا ترامپ فلسطین غزه لبنان جنگ غزه چین ترکیه
پرسپولیس فوتبال استقلال یورو 2024 باشگاه پرسپولیس لیگ برتر تیم ملی فوتبال ایران جواد نکونام بازی جام ملت های اروپا باشگاه استقلال سپاهان
اینترنت هوش مصنوعی فیبر نوری بوگاتی عیسی زارع پور فناوری همراه اول
فشار خون ویتامین کاهش وزن سازمان غذا و دارو دیابت گرمازدگی سازمان بهداشت جهانی