چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
احساس سرمای پاییز
![احساس سرمای پاییز](/web/imgs/16/96/05jgf1.jpeg)
الان که دارم این یادداشت را می نویسم چند شاخه گل رز، سفید و صورتی با آن عطر خوبشان روبه رویم هستند.همین چند روز که هوا چند درجه سرد شد و زمستان شال و کلاه و پالتو و بخاری ها را به ما یادآور شد کلی ترسیدیم و دلمان هوای روزهایی را کرد که هوا گرم تر بود.هوای سرد پاییز نوعی احساس تنهایی و افسردگی به آدم می دهد و شاید برای همین باشد که این قدر دوست داریم کنار بخاری بنشینیم و یا به شعله های آتش شومینه خیره شویم و یا مثل خیلی ها روی کاناپه روبه روی تلویزیون بنشینیم و یک پتو روی پاهامون بکشیم و تا ساعت های متمادی تلویزیون نگاه کنیم!اما احساس سرمای پاییزی نه با تماشای چند ساعته تلویزیون و نه با شعله های شومینه و نه هیچ چیز دیگری از بین نمی رود اما هر وقت به این روزهای سفید و صورتی نگاه می کنم می توانم قدری از این احساس خلاص شوم و برای چند لحظه به بهار فکر کنم.بهاری که از پشت پنجره بخار بسته آشپزخانه سرک می کشد و من اگر پنجره را باز کنم می آید و توی خانه و می نشیند روبه رویم روی سرم دست می کشد، برایم دست تکان می دهد و لبخند می زند و من از دیدنش و احساس خوبی که به من داده دلم باز می شود.
سرفه هایم و تب سی و چند درجه ام قطع می شود! خوشحال می شوم و می روم توی خیابان و به آسمان نگاه می کنم، آسمان به درخت ها نزدیک و درخت به من نزدیک است، ولی نمی دانم چرا من این قدر از خودم دورم!آسمان با برگ ها و شاخه های درخت بازی می کند، به گنجشک ها نگاه می کنم به آدم هایی که بی تفاوت از کنارشان عبور کرده ام، آدم ها به نظر مهربان تر شده اند و فکر می کنم چقدر دوستشان دارم، هر چه قدر هم از آن ها رنجیده باشم باز بد اخلاقی هایشان به نظرم کوچک می شود و به دلم نمی ماند! چه قدر دلم خالی است! چه قدر لبخند و مهربانی روی دستم مانده!
آن ها را چه کنم! با چه وسیله ای آن ها را بین آن هایی که دوستشان دارم تقسیم کنم!؟ هم چنان راه می روم و هم چنان هوای تازه بهاری با من است! حالا یک قاصدک دارد توی هوا می رقصد و به سمت من می آید، می گیرمش و مهربانی هایی را که توی دلم و روی دستم مانده بود را در گوشش می خوانم، و فوت می کنم و قاصدک به اوج آسمان می رود از میان شاخه های خشک و بی برگ درخت تنومند کنار جوی می گذرد و از فشردگی ابرهای پر باران عبور می کند و راهش را به سمتی که خورشید قرار گرفته پیدا می کند!هم چنان سرم به سمت آسمان است که بادی می وزد و قطره های درشت و سرد باران صورتم را به زمین بر می گرداند!زمین هم سرد و هم سخت است و هم غمگین!دوباره بر می گردم به خانه ای که گرم است، پنجره را می بندم پرده ها را می کشم و داروهایم را مثل زهر مار سر می کشم!من از گل های رز سفید و صورتی متشکرم و از قاصدکی که در این هوای سرد پاییزی پیغام رسان خوبی شد و از خورشید که هر چند ابرها با او خصومت دارند اما از همیشه گرم تر است و صمیمی و وفادار!
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
ویزای تضمینی ایتالیا کانادا
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
انتخابات ریاست جمهوری مسعود پزشکیان سعید جلیلی انتخابات انتخابات ریاست جمهوری 1403 انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم ایران جلیلی مناظره مناظره انتخاباتی دولت ریاست جمهوری
تهران پلیس تب دنگی قتل شهرداری تهران قوه قضاییه وزارت بهداشت حوادث آموزش و پرورش خانواده سازمان هواشناسی آتش سوزی
مسکن قیمت طلا خودرو قیمت دلار قیمت سکه بازار خودرو قیمت خودرو تورم دلار دولت سیزدهم بازار سرمایه بورس
تلویزیون سینما تئاتر بازیگر علیرضا قربانی تخت جمشید سینمای ایران سارا بهرامی کتاب کنسرت رسانه ملی دفاع مقدس
ماهواره کنکور ۱۴۰۳
رژیم صهیونیستی روسیه ترکیه فلسطین جنگ غزه جو بایدن آمریکا غزه اسرائیل فرانسه دونالد ترامپ چین
پرسپولیس استقلال فوتبال یورو 2024 سپاهان باشگاه پرسپولیس کریستیانو رونالدو تیم ملی پرتغال باشگاه استقلال جام ملت های اروپا لیگ برتر نقل و انتقالات
هوش مصنوعی گوگل نمایشگاه الکامپ سامسونگ ایرانسل عیسی زارع پور نخبگان اپل فیبرنوری ربات
کاهش وزن قهوه سرطان پارکینسون مغز سیب زمینی اضطراب دیابت مو بارندگی