سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

شاعرانگی در آثار ابراهیم حاتمی کیا


شاعرانگی در آثار ابراهیم حاتمی کیا

این یادداشت تلاش دارد از دو نظرگاه به شاعرانگی در ساخته های ابراهیم حاتمی کیا بپردازد جایگاه شاعرانگی و به تبع آن لطافت در سینمای جنگ که کاملا در تضاد با روح این پدیده شوم انسانی است در ساخته های ابراهیم حاتمی کیا پیش و بیش از آنکه از فیلم های ابتدایی اش آغاز شود از بعد از دیده بان و مهاجر بارقه های آن شروع به درخشیدن کرد

این یادداشت تلاش دارد از دو نظرگاه به شاعرانگی در ساخته های ابراهیم حاتمی کیا بپردازد. جایگاه شاعرانگی و به تبع آن لطافت در سینمای جنگ که کاملا در تضاد با روح این پدیده شوم انسانی است در ساخته های ابراهیم حاتمی کیا پیش و بیش از آنکه از فیلم های ابتدایی اش آغاز شود از بعد از " دیده بان " و " مهاجر بارقه های آن شروع به درخشیدن کرد.

در این دو فیلم است که حاتمی کیا وظیفه ی تلطیف جنگ را که به هرجهت هر نوعش مذموم و نتیجه ای جز خرابی و فاجعه انسانی در پی دارد در انسانها کمتر دنبال می کند، بنابراین او که در پی ارزشها و اعتقادات حاکم بر جنگ و دفاعی است که در این گوشه دنیا اهدافی خاص و غایی را می پیماید، آدم های درگیر جنگ را در فضایی روحانی و غنایی درکنار وسیله ای قرار می دهد که سفینه نجات است و کمک به شاعرانگی داستان می کند.

در " وصل نیکان " که بیانیه ای در پاسخ به دیدگاه های تغییر یافته همرزمان پشت جبهه فرهنگی حاتمی کیا است، فضای شاعرانگی جای خود را به شعارزدگی داده و چون قرار است این فیلمساز دوآتشه آن دوره زمانی در فیلمی ارزشی پاسخ های " را با " هوی " دهد، کارکرد شاعرانگی اش متوقف شد."ابراهیم حاتمی کیا در بستر زمان و در مجالست و همراهی با سینما، سال به سال جلو آمد و تغییر کرد، کارگردانی آموخت و مانند معدودی از فیلم سازان هم نسلش بر ابزار کارش مسلط شد و همراه این احاطه بر فن و تکنیک، دیدگاه ها و دغدغه های تازه و متفاوتی هم یافت. این البته خاصیت سینما است که روح و روان و احساس سینماگر را تعدیل و حساس و لطیف کند.

حاتمی کیا هم تسلیم سینما شد و البته بهای دشوار این تسلیم را هم پرداخته است. " اگرچه پیش از اینها، حاتمی کیا در " برج مینو "و " بوی پیراهن یوسف " هنوز وامدار احساسات پس از جنگ قرار دارد و حتی در " خاکستر سبز " نیز این احساسات را پنهان نمی کند و حفظ سنگرهای دفاع را در خارج از مرزها جست وجو می کند اما روزنه های شاعرانگی در آثارش یافت و همچنان که بر اصول و ارزشها پای می فشارد گام به گام به آن نزدیک تر می شود. "...از کرخه تا راین شعری بود از جنس زمان. بی پرده، جسورانه و پر از دغدغه های شخصی. نوع نگاه و پرداخت اندیشه در خاکستر سبز منحصر به فرد بود.

یک سینماشعر تمام عیار. روایتی عاشقانه از یک موضوع ناب. آژانس شیشه ای، مخلوقی از جنس خالقش. روایتی تلخ برای تمام دوران. "اما از آنجا که در باب شکست عهد پیشین، جنگ برای حاتمی کیا هنوز تمام نشده و این پدیده فقط یک حادثه تاریخی نیست، بلکه بخش مهمی از هویت و جایگاه اجتماعی است و حتی یک اصل است، "آژانس شیشه ای " و " موج مرده " تا برسد به " ارتفاع پست " که قرار است پایانی باشد بر سیکل معیوب شاعرانگی، شد دارای ساخت و پرداختی شگفت انگیز. "سال های زیادی از زمان ساخته شدن هویت و دیده بان گذشته.

حاتمی کیا مو سفید کرده و پخته تر و باتجربه تر شده و شاید به لطف این پختگی و موی سفید است که عشق را محور آخرین اثرش قرار داده; چیزی که جای آن به شدت در آثارش خالی بود. حالا دیگر روزگاری است که اوبه عنوان یک فیلم ساز مطرح و معتبر، هر فیلمش از مرحله تصمیم برای ساخت تا نمایش عمومی مورد توجه قرار می گیرد و به شدت از تمام زاویه ها زیر ذره بین است. حالا دیگر نمایش هر فیلم او در جشنواره اتفاقی است که بسیاری انتظار آن را می کشند. " اتفاقی که از آن یاد شد البته هیچگاه نیفتاد و انگار که به رنگ ارغوان به عنوان نقطه اوج شاعرانگی همراه با عاشقانگی در فیلمی از حاتمی کیا که نماینده سینمای جنگ و پساجنگ است به همان سرنوشتی گرفتار شد که روزگاری محسن مخلمباف با دوگانه عاشقانه و شاعرانه اش شب های زاینده رود و نوبت عاشقی محکوم به در بایگانی ماندن و بیان نشدن، شد تا همچنان اصول حفظ شود. "ریشه های فکری و اعتقادی فیلم سازانی مانند حاتمی کیا و برخی هم نسلانش تا اعماق وجودشان چنان نفوذ کرده که گسست از آنها به نظر غیرممکن است. تعدادی از آنها در آموختن شیوه های متنوع سینما پیشرفت های اساسی داشته اند و امروز به عنوان فیلم سازان مهم و تاثیرگذار ما شناخته می شوند که هر اثر تازه شان می تواند یک حادثه باشد. حاتمی کیا یکی از آنها است، اما او به سختی می تواند دور از آن ریشه ها به حیات هنری خود ادامه دهد، حتی اگر از همین قضیه زخم بخورد و بی مهری ببیند. "

" به نام پدر " هنگامی ساخته شد که حاتمی کیا هنوز درگیر رهایی از رویدادهای پس از " به رنگ ارغوان " بود و نمی توانست خونسرد و راحت بر اتفاقاتی که ممکن بود بر چهاردهمین فیلمش نیز سایه بیفکند، ادامه دهد، اما روحیه مقابله با بحران که طی سالیان گذشته مشخصه فیلمسازی وی شده این بار نیز به یاری اش آمد و توانست به نام پدر را در فضایی دور از جنجال و در سکوت آماده کند و بار دیگر تجربه های همزمان شاعرانگی و جسارت را در فیلمی با گونه خاص این فیلمساز عرضه دارد.

و همچنان که پیشتر نیز با نمایش آثارحاتمی کیا انتظار می رفت داستان تکراری عنوان شدن اینکه قهرمان فیلم های وی دوباره در کالبد و هیبتی دیگر اما مشخصا با یک روحیه فیلمی دیگر را عرضه می کند که در راستای گذشته یک فیلمساز است بازار واکنش های مخاطبان بویژه منتقدان و صاحب نظران سینما را در پی داشت، درحالیکه نه حاج کاظم " آژانس شیشه ای "، نه سردار " موج مرده " و نه قاسم " ارتفاع پست " هیچگاه به منفعلی ناصر " به نام پدر " نبودند و نیستند، همچنان که قرار نیست حاتمی کیای هویت، حاتمی کیای مثلا حلقه سبز باشد. بنابرین آنچه نقطه تفاوت و افتراق " به نام پدر " با دیگر آثار در زمره شاعرانگی حاتمی کیا قرار می گیرد، چرایی انفعالی است که ناصر در مقابل منطق روایی داستان، نقطه ای نقابل یعنی تقدیر و اتفاقی مانند انفجار مین کاشته شده توسط پدر زیر پای دختر و کرنش در مقابل خواسته های تمامیت خواهان - که پیش از این، شخصیت های محوری فیلم های حاتمی کیا دارایش بودند- آشکارا و آسان تر می باشد و خود برهانی قاطع است که همان گونه که حاج کاظم رو به تحول نهاده، حاتمی کیا نیز روبه تحول و تقویت شاعرانگی است و می رود که "سینماشعر " تمام عیار و ناب اش را رو به تکثیر قرار دهد. "انکارناپذیر است که حالا دیگر حاتمی کیا فیلم سازی است با موقعیت خاص در سینمای ایران، و جسارت و توانایی او در طرح برخی مضمون ها و زدن بعضی حرف ها که از عهده دیگر فیلم سازان برنمی آید، مثال زدنی است. سوای امکانی که حاتمی کیا در طرح برخی مسایل و مضمون ها دارد، او به عنوان سینماگری مسلط بر ابزارش، این توانایی را یافته تا سازنده فیلم هایی باشد که مضمون های خود را با قدرت و تسلط به تصویر می کشد. "