جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
پدرسالاری و فرار دختران در میان کردها
در بین مسلمین جوامعی وجود دارند که زن را نادیده میگیرند و او را در ردیف موجودات درجه دوم و حتی میتوان گفت که در ردیف حیوانات اهلی به حساب میآورند و مردان این اجازه را به خود میدهند که آنان را خرید و فروش و یا مبادله کنند. زن در این جوامع ـ که جوامع به اصطلاح مردسالار و پدرسالار هستند ـ
اختیار تام زنان و دختران خود را برای خود محترم و محفوظ میدارند. نگاه شیء گونه و کالاوار به زن در جوامع مردسالار سنتی باعث بروز واکنشهایی از قدیم الایام در میان زنان شده است. زنانی که ارادة خود را مسخر شدة امر پدران و برادران خود میدانند به یک عمل انتقام جویانه مبادرت میورزند، که باعث سلب احترام و کسری شأن پدران و برادران خود میشود و در مواردی چند تنشهای جدی بین طوایف بوجود میآورد. کردها بعنوان قومی از اقوام جهان سوم که به تازگی راه رشد و توسعه را در پیش گرفتهاند از این قاعده مستثنی نیستند. در میان این اجتماع سنتی زن به دلیل ارتباط مستقیم و ناگسستنیاش با آنچه که ناموس و غیرت خوانده میشود، جز داراییهای مرد به حساب میآید و اوست که توانایی تصمیمگیری در مورد آیندة دختران خود را دارد. امیال و عشق زن به کلی نادیده گرفته میشود و یک سری مصلحتهای قومی ـ طایفهای ملاک انتخاب شوهر آیندة دختر است.
سیاست اجتماعی این جامعه مردسالار در مورد زنان باعث ایجاد و بروز پدیدهای شده است که هم اکنون هم در میان کردها رایج است و به آن میتوان از دو زاویه نگاه کرد. از زاویة خانواده دختر «ره دو که رتن» به معنای فرار کردن از خانه پدری با مردی که مورد علاقة دختر است و از زاویة خانواده پسر «ژن هه ل گرتن» به معنای زن گرفتن که اصطلاحاً میتوان آنرا زن دزدیدن هم ترجمه کرد. اولی دارای بار منفی است و بعنوان کاری که سلب حیثیت میکند نگریسته میشود و دومی بعنوان امری مثبت و افتخارآور تلقی میشود. در اینجا ضمن اینکه از هر دو منظر به قضیه نگاه میکنیم آنرا تحت عنوان فرار کردن نام میبرم، چرا که در کل نظری مساعد و مثبت نسبت به این شیوة ازدواج وجود ندارد. و مردم آنرا به شدت نکوهش میکنند و از آن تحت عنوان کاری که لایق انسانهای بیمایه است نام میبرند. البته هرچند که راجع به این قضیه نظری نامساعد وجود دارد ولی در طول تاریخ کرد وجود داشته و دارد.
اینجا با یک پدیدة اجتماعی روبرو هستیم که توانسته جلوی مسئله اجتماعی حادتری مثل خودکشی را بگیرد. در میان کردهای استان ایلام به دلیل عدم تحمل اجتماعی این پدیده (فرار کردن دختران با پسران موردنظر) نرخ خودسوزی و خودکشی به نحو چشمگیری وجود دارد. در حقیقت دختری که اجازه ندارد با پسر موردنظر خود ازدواج کند، تن به ازدواج دیگری نخواهد داد و چون در این مناطق فرار کردن لکة ننگ بزرگی تلقی میشود، ماجراهای خونینی در پس این ماجرا مشاهده میشود.
ولی در میان کردهای «منگور» وضع به این وخامت نیست و معمولاً جنگ و دعوا بر سر این مورد مقطعی میباشد و حتی اصلا شاید جنگ و دعوایی هم رخ ندهد. سیستم حل مشکلات طایفهای به روش کدخدامنشی در میان این کردها از احترام و ارج فراوانی برخوردار است؛ و دختران فراری، وجود پدیدة «مصلحت» کدخداها را پشتوانهای برای عمل خود میدانند. چرا که به این امر واقف هستند که بعد از فرار کردن آنها مشکل به طریقة کدخدامنشی حل خواهد شد.
فرار کردن دختران یکی از انواع ازدواجهایی است که در منطقه روی میدهد. «ژن به ژنه» (یا زن به زن) یکی دیگر از گونههای ازدواج است که در منطقه وجود دارد و میتوان به جرأت اقرار کرد که فرار کردن معلول این شیوة ازدواج است. و شاید به نوعی بتوان گفت که دختران از ترس اینکه مبادا در چرخة زن به زن بیفتند، فرار میکنند.
پرسشهای اصلی این پژوهش این است که:
- آیا فرار کردن دختران در کردستان مقاومتی زنانه علیه پدرسالاری محسوب میشود یا نه؟
- ردوکه وتن یا فرار کردن چرا به وجود میآید؟
- چرا با وجود اینکه نگرش منفی نسبت به آن وجود دارد هنوز هم در این جامعه مشاهده میشود؟
این پژوهش در شهرستان پیرانشهر ، واقع در استان آذربایجان غربی ، و در میان روستاهای منگورنشین آ ن انجام شده است. شایان ذکر است که پدیدة بررسی شده به هیچ وجه عمومیت ندارد و نتایج این تحقیق، همانند سایر پژوهشهای مردمشناسانه قابل تعمیم نیست.
● رویکرد نظری
فوکو یکی از نظریه پردازان گفتمان در علوم اجتماعی است، گفتمان پدر سالاری در رویکردهای فوکویی، گفتمانی است که قواعد طرد(تابوها)، منع، تقسیم، و سلسله مراتب خاص خود را ایجاد میکند. گفتمان در نظر فوکو ترکیبی است از قدرت، دانش و حقیقت. در اینجا حقیقت امری تولیدی و زمینی است. در این تحقیق پدرسالاری به عنوان گفتمان، برای تداوم خویش،مقاومتهای خاصی در مقابل خو تحمل میکند و اصولاً به آنها اجازة بروز و ظهور میدهد. در اینجا من فرار کردن را به عنوان مقاومتی زنانه فرض کردهام که در بطن گفتمان پدرسالارانه تولید میشود و در همان جا میمیرد.
بنابر این به نظر من فرار کردن دختران واکنشی اجتماعی است که به شیوهای غیر مستقیم و ناآگاهانه در برآورده کردن ظاهری تمایلات زن میباشد. در اینجا برای آشنایی بیشتر و نیز ورود به بحث «ردو که وتن» مختصری از «ژن به ژنه» را توضیح میدهم.
▪ ژن به ژنه "
زن به زن یعنی کالایی به نام زن دادن و کالایی مشابه را گرفتن. زن به زن یعنی تداوم جریانات اولیه اقتصادی، یعنی مبادله پایاپای. قبل از اینکه موردی برای تحکیم ارتباط بین طایفهها باشد، تلاش برای از دست ندادن نیروی کار است. در جوامع روستایی ـ کشاورزی وجود عضوی برای کار در مزرعه و یا ادارة امور مربوط به دامداری خیلی حیاتی است. این چنین جامعهای قبل از هر چیز ارجحیت را به فرزند ذکور میدهد ولی از نقش فرزندان و نیروی کار اناث غافل نمیماند و حاضر نیست آنرا به راحتی از دست بدهد و در اختیار دیگری قرار دهد. وقتی عضوی از یک خانه برود، باید عضوی دیگر جایگزین آن شود. این تفکر هنوز هم در بین نسل کهن این جوامع قوت دارد و به سختی با ازدواجهای بدون جایگزین و یا اصطلاحاً عشقی کنار میآیند. این تفکر در گذشته منجر به شکلگیری سیستم ازدواج به طریقه «ژن به ژنه» شده است که خوشبختانه با هوشیاری افکار جمعی و نیز آگاهی خود دختران در حال ریشه کن شدن است. هرچند که هنوز هم موارد محدودی را میتوان دید.
وقتی دختران و پسران به سن ازدواج میرسند، خانواده و مخصوصاً پدران آنها توافقاتی به عمل میآورند و اغلب بدون توجه به سن و رضایت دختران و پسران در مورد آنها تصمیمگیری میکنند. ازدواجهای این شکلی برخلاف ادعاهایی که مردمشناسان و جامعهشناسان در مورد کارکرد تحکیمبخش آن میکنند، نمودی کاملاً اقتصادی دارد و به منظور حفظ نیروی کار انجام میپذیرد. طبق شنیدهها و گفتهها حدود ۵۰ درصد این ازدواجها به طلاق و دعواهای خانوادگی ختم میشود و هیچ رگهای از ازدواج موفق را نمیتوان در آن دید. و میتوان آن را ازدواج «زورکی» نامید.
به طور کلی زن به زن یک مبادله پایاپایی است که از طرف جنس مذکر ترتیب داده میشود، حتی شکل خریدن وسایل عروس و جهیزیه هم، از طرف هر دو خانواده یکسان است، در چند سال اول زندگی هرگاه یکی از دختران به خانه پدری بیاید، دیگری هم به خانه پدر خودش میرود. معمولاً در این سیستم ازدواج دو طرف که با هم قرار خویشاوندی از طریق «زن به زن» را میگذارند در یک سطح اجتماعی و اقتصادی هستند و به هیچ عنوان نمیتوان به آن ازدواج فرودست با فرادست و یا برعکس را القا کرد. در حالیکه در فرار کردن ممکن است هر دو حالت پیش بیاید.
خواستگاری، عقد و ازدواج دو طرف که با هم «زن به زن» میکنند در یک روز انجام میپذیرد. یعنی همة مراحل این ازدواج به صورت مشترک برگزار میشود، مهریه هر دو طرف هم دقیقاً مثل هم است. این نوع ازدواج از ضریب اطمینان خیلی کمی برای تداوم زندگی مشترک برخوردار است. چرا که عمل ازدواج بدون توجه به نیازهای دختران و بدون خواهش آنان انجام میگیرد و این در حالی است که قرار است دختر در خانه شوهر زندگی کند نه پدر و برادر دختر. به همین دلیل دختران نارضایتی خود را به شیوههای گوناگون ابراز میدارند. گاهی با قهر، گاهی با دعواهای همیشگی در خانواده و گاهی با درخواستهای غیرمنظقی ولی از همه مهمتر، واکنش این طیف از دختران را میتوان در پدیدة «ردو که وتن» دید. یعنی زنی که به زور به عقد یک مرد که دوستش ندارد، درآمده، با مرد مورد علاقة خود فرار میکند. رسم «زن به زن» تا سالهای اخیر در بین مردم کرد رواج داشت ولی آگاهی عمومی شکل گرفته از ارتباط با دنیای خارج، و نیز تحت تأثیر فرهنگی که از تلویزیون تبلیغ میشده است، این رسم را به نحو چشمگیری کم رنگ کرده است. شعرای محلی و خوانندگان محلی با سرودن و خواندن آهنگهایی در مذمت و عواقب وخیم این رسم، کمک شایانی در ریشهکن کردن آن کردهاند تا جایی که امروزه دختر به خود اجازه رد درخواست پدر و برادرش را میدهد و میتواند برای آیندة خود تصمیمگیری کند.
در اینجا، پس از ذکر این مقدمه، که یکی از ریشههای عمدة «فرار کردن دختران» است، به اصل موضوع فرار کردن از منظر خانوادة دختر و خانوادة پسر میپردازم و دلایل چگونگی انجام این عمل و نیز فرایند آن را مورد بررسی قرار میدهم.
▪ "ره دو که وتن" یا فرار کردن دختر
"ره دو که وتن" به معنای به دنبال ... رفتن، فرار کردن است. معمولاً این کلمه در مورد دخترانی بکار میرود که از خانه پدری خود با پسر دلخواهشان فرار میکنند. فرار کردن دختران پس از ماجرای عاشقانه نسبتاً طولانی با یک پسر انجام میپذیرد. دختری که پسری را دوست دارد ولی پدر و مادر او به این امر رضایت نمیدهند، پس از چند بار که پسر از دختر خواستگاری کرد و هر بار جواب رد شنید، دختر و پسر با هم قرار میگذارند که با هم فرار کنند. دختر به خاطر اینکه به اصطلاح آبرویش با این پسر رفته، حاضر نیست مرد دیگری را در زندگیاش قبول کند و از طرف دیگر پسران دیگر هم، تمایلی به ازدواج با این دختر ندارد. بنابراین تنها گزینه دختر همان پسر خواستگار و عاشق است، که سرانجام با او فرار میکند. چون در اجتماعات کوچک اخبار فوراً دهن به دهن میشوند و شبکة ارتباطی قویی از طریق نقل اخبار و شایعات بوجود میآید، هم دختر و هم پسر در معرض عملی قرار میگیرند که بالقوه رخ خواهد داد، برملا شدن رابطه معاشقه بین دختر و پسر منجر به در تنگنا قرار گرفتن دختر از طرف خویشاوندان میشود و خویشاوندان که مخالف ازدواج دخترشان با این پسر هستند سعی میکنند اولاً او را به زنی دهند و یا با او «زن به زن» انجام دهند، دختر از ترس اینکه مبادا نتواند در مقابل خواست خویشاوندان مقاومت کند، ترجیح میدهد با پسر مورد علاقه فرار کند. فرار کردن دختران و زنان را در اینجا در دو قسم فرار کردن دختران و فرار کردن زنان مورد بررسی قرار میدهم که فرار کردن زنان هم به نوبه خود به زنان مطلقه، زنان شوهردار و زنان عقد شده ولی هنوز ازدواج نکرده تقسیم میشود.
فرار کردن دختران در این منطقه شاید نوعی نگاه منفی را نسبت به خانوادة دختر برانگیزد و نیز شاید جامعه موردنظر این امر را نکوهش کند ولی آنرا امری قبیح نمیداند. اگر در میان طایفهای دختری فرار کند، پیرو این اصل که همگان از چند و چون ماجرا خبردارند، حساسیت زیادی را در میان اهالی برنمیانگیزد و حتی دیده شده که به دختر حق دادهاند که با آن پسر فرار کرده و به نوعی پدر دختر را مقصر میدانند که چرا علایق دخترش را نادیده گرفته و به آن توجهی نکرده است. اما خود خانواده دختر به سختی میتوانند با این مسئله کنار بیایند. برای آنان بسی جای شرمساری است که دخترشان فرار کرده است. اوایل از خودشان خیلی حرارت نشان میدهند که فلان کار و بهمان کار را میکنند، دختر را میکشند، پسر را میکشند، پدر و برادر پسر را هتک حرمت میکنند. البته همه اینها تنها در مقام تهدید باقی میماند و خیلی بندرت دیده شده که دو طایفه بر سر فرار کردن دختر، و نه زن، به مجادله و جنگ و دعوا بپردازند. حتی پدری یا برادری که به خاطر فرار کردن دخترشان دعوا میکند از طرف افکار عمومی نکوهش میشود، چون از طرف افکار عمومی این پذیرفته شده که دختر حق دارد به میل خود ازدواج کند، ولی شاید تک تک افراد که از آن تحت عنوان افکار عمومی نام میبرم، در معرض چنین عمل انجام گرفتهای قرار بگیرند همان واکنشها را نشان بدهند.
به طور کلی حساسیت طایفهای و قومی نسبت به فرار کردن دختران چندان شدید نیست که باعث بروز تنش بین طایفهها شود. ولی بدون کدورت و ناخوشی هم پایان نمیپذیرد. وقتی دختری از خانه پدرش فرار کرد، معمولاً خانوادهاش اظهار میکنند که او را از ارث محروم کردهاند، دیگر آن دختر فرزند آنها محسوب نمیشود، و ... جریان قهر با دختر معمولاً تا یکسال طول میکشد ولی بعد از یکسال به تدریج کدورت ایجاد شده بین دختر و خانوادهاش کم رنگ میشود. در ابتدا مادر دختران دیگرش ـ اگر داشته باشد ـ به دیدار دختر فرار کرده میفرستد، بعد از مدتی خودش هم به دیدار او میرود و باب گفتگوی مادر ـ دختری را با او میگشاید به مرور او را به خانه راه میدهند و در نهایت او را مانند یک دختر که با احترام شوهر کرده میپذیرند و روابط بین آنها عادی میشود. اما فرار کردن یک دختر منجر به شکلگیری جو عمومی برای حل مناقشه میشود. از همان روزی که دختر از خانه فرار کرد عدهای از ریش سفیدان طرف پسر برای رضایت گرفتن از پدر دختر فرستادهای را به خانواده دختر میفرستند که در اصطلاح محلی به آن «ده رمالان[dærma۳۱۴;an] میگویند، که این عمل نمادی است برای اینکه به خانوادة دختر بفهمانند که اولاً پسرشان اشتباه کرده و ثانیاً ما بدون اجازه پدر، او را به عقد پسر درنمیآوریم. هرچند که در ظاهر عمل پسر را مورد شماتت قرار میدهند و آنرا محکوم میکنند، ولی آبی است که از جوی گذشته و دیگر به آن برنمیگردد، آبرویی است که ریخته شده و اعادة حیثیت نخواهد شد. در حدود ۹۸% پدران اجازة عقد و به نوعی بخشش اولیه را انجام میدهند، و قرار میگذارند که روزی را تعیین کنند که کدخداهای طایفه پسر برای رفع دشمنی ایجاد شده «مصلحت» نمایند و قضیه را فیصله دهند.
روز «مصلحت» که تعیین شد عدهای از طرف خانواده پسر به خانوادة دختر سر میزنند و در مورد نحوة انجام «مصلحت» تبادل نظر میکنند. در این جلسه که با حضور ریش سفیدان هر دو طرف انجام میپذیرد بر چگونگی «مصلحت» چانه میزنند. چون دختری که فرار کرد، در عقد و نکاح هیچ شخصی نباشد طبق قوانین دین اسلام (مذهب تسنن) شیربها به طرف خانوادة دختر تعلق نمیگیرد و اگر پدری درخواست شیربها کند، حرام تلقی میشود هرچند که به او داده شود ولی در اکثر موارد هیچ کس پول شیربها را نمیگیرد. ولی پدر دختر در مقابل برای اینکه این «مصلحت» به خویشاوندی تبدیل شود درخواست یک دختر از خانواده پسر میکند و آنها اگر دختر داشته باشند، بایستی دخترشان را به طرف درخواست کننده بدهند. تا چند سال اخیر ملاها حتی دختران کوچک را هم به عقد و نکاح درمیآوردهاند ولی اخیراً از انجام این کار بدون رضایت دختر سرباز میزنند. که خود این عمل یعنی عقد دختری که رضایت او شرط نبوده نیز، به فرار کردن دختران عقد شده میانجامد که بعداً بحث خواهد شد.
دختری که در قبال دختر فرار کرده به خانواده او داده میشود «برخوین»[bærxwen] یا «بهای خون» نامیده میشود. دخترانی که از این طریق زن طرف مقابل میشوند، به شدت احساس حقارت میکنند و حتی از طرف دوستان خود به باد تمسخر گرفته میشوند که فلانی «برخوین» است. بهمین دلیل امروزه دختران ترجیح میدهند که از طریق «برخوین» به شخصی دیگر داده نشوند.پس از ذکر این مطالب جادارد که به دلایل فرار کردن دختران بپردازیم. دلایلی که کمابیش از طرف خود دختران فرار کرده، اقامه شده است.
میتوان عمدهترین دلیل فرار آنها را در سادگی و سادهلوحی آنها دانست. از آنجا که میزان تحصیلات این دختران به ندرت به پنجم ابتدایی میرسد از آگاهی خیلی کمی در زمینه مسایل زناشویی برخوردارند، معمولاً خیلی زود فریب میخورند و به راحتی به درخواستهای پسران جواب میدهند. آنها بدون سبک سنگین کردن جوانب ازدواج صرفاً مسائل عشقی را میبینند که پدر و مادر دختر ضمن مدنظر قرار دادن جوانب دیگر با دخترشان مخالفت میکنند. در سطح منطقه دخترانی که با دنیای خارج از محیط زندگیشان آشنایی داشته باشند خیلی کم هستند و میتوان گفت که اصلاً وجود ندارند، بنابراین سادگی طبیعی آنها ابزاری برای سوء استفاده از آنها از طرف پسران تقریباً باسوادتر است. ملاک سواد و سطح آگاهی متغیرهایی است که به شدت در انتخاب آینده زوجهای جوان نقش دارد. طبیعی است که اشخاص مطلعتر آینده خودشان را بهتر سبک سنگین میکنند و سعی میکنند در انتخاب خود کمتر دچار اشتباه شوند. دختران با سواد مگر در مواردی خیلی استثنایی، والا هرگز خارج از قالب ازدواجهای معمولی ازدواج نمیکنند. عزت و احترام و نیز محبوبیت دختری که تصمیم درستی گرفته و حاضر نشده آبروی خود در وهله اول و آبروی خانواده و پدر و برادرش در وهله دوم را ببرد، بسیار بیشتر از دختری است که بدون اجازه خانواده اقدام به عملی خودسرانه کرده است.
هرچند در مواردی به دخترانی که پدران و برادرانشان به آنها اجازه ازدواج با پسر مورد علاقهاشان را نمیدهند، حق میدهند که فرار کنند، ولی این به معنای آن نیست که برای آنها احترام و ارج یک دختر باوقار را به ارمغان آورد. چه بسا اگر در ادامة راه زندگی با مشکلاتی مواجه شود به او سرکوفت بزنند و ناملایمت زندگی را مستقیماً بر عهدة خود او میگذارند. برای این گونه دختران دروازة اعتراض به ناملایمات زندگی و نیز به خودسریهای شوهر بسته شده است.
او از یک طرف ـ در چنین حالتی ـ در خانوادة شوهر در تنگناست و راه پیش ندارد و از طرف دیگر اعتراض او به عنوان قهر از خانوادة شوهر نیز از طرف خانوادة پدریاش پذیرفته نیست در نتیجه راه پس هم ندارد. و بناچار باید بسوزد و بسازد و منتظر داور زمان بماند. بهرحال از بحث خارج نشویم، اینها مواردی است که ممکن است برای یک دختر فرار کرده پیش بیاید و ممکن است پیش نیاید. چرا که هر دو مورد دیده شده که دختر فرار کرده توانسته کدبانو و زن همه کاره خانواده شوهر بشود و نیز دیده شده که او توسری خور همة اعضای خانواده شود، مخصوصاً وقتی که شوهرش هم از دسترنج اقتصادی خانواده استفاده میکند و به لحاظ اقتصادی خودکفا نیست.
علاوه بر سادگی که عمدهترین دلیل فرار دختران است، میتوان به آگاهی دختران هم اشاره کرد. این طیف دختران در آینده اغلب توانستهاند زندگی موفقی داشته باشند، هرچند که در ابتدا با فراز و نشیبهای فراوان روبرو بودهاند. آگاهی دختران در اینجا به معنای اختیاری بودن این سیستم ازدواج از طرف دختر نیست، بلکه آنچه از آگاهی مدنظر است ،این است که دختران به این امر واقف بودهاند چنانچه فرار نکند به طور اجباری به عقد دیگری که دوستش ندارد درخواهد آمد. این مورد خیلی پیش آمده و اکثر دختران فرار کرده چنین حالتی را داشتهاند. دخترانی که از کودکی برای پسران فامیل نشان شدهاند یا «ناف بر» شدهاند و پدر و مادر اصرار دارند که با همان پسر ازدواج کند، یا اینکه پدر و مادر دختر قصد دارند او را به یکی از نزدیکان خود بدهند و یا اینکه خانواده تصمیم گرفته با او «زن به زن» را انجام دهد، آگاهانه تسلیم میل قلبی خود میشود و با پسر موردنظر خود که حداقل یکبار از او خواستگاری کرده، ولی پدر و مادرش پشت پا به دلش زدهاند فرار میکنند. در اینجا دختران با علم به اینکه نمیتوانند زندگی مشترک و موفقی با کسی که پدر و مادرش برای او در نظر گرفته اند، داشته باشد، اقدام به عمل فرار کردن میکند.
لازم است اشاره کنم که تعیین وقت فرار هم در نوع خود جالب توجه است. یعنی دو عاشق موقعی را برای فرار کردن برمیگزینند که کمتر کسی متوجه آن شود. دختر اگر بتواند، از چند روز قبل شناسنامه خود را به پسر میدهد که پسر اطمینان یابد دختر با او ازدواج میکند. سپس دختر اندکاندک و به صورت کاملاً مخفیانه و گاهی هم خواهر کوچکتر خود را در جریان میگذارد، چون معمولاً خواهرها از راز و رمز هم دیگر باخبرند، وسایل موردنیاز که شامل پوشاک او میشود را در یک گونی جمع و جور جا میدهد، بعد از آماده شدن این تمهیدات وقت فرار فرا میرسد که اغلب وقت خوردن نهار، شام و صبحگاه که مردمان مشغول دامهایشان هستند، در این سه وعدة شبانه روز فرارها اتفاق میافتد. پسر از قبل ماشینی را آماده کرده و از یک ساعت قبل از فرار در محل گشت میزند و بنوعی آمادگی کامل خود را برای دختر به معرض نمایش میگذارد. این کار باید خیلی ماهرانه صورت گیرد و سعی شود کسی متوجه آن نشود، که در غیر اینصورت ممکن قضیه لو رفته و از فرار دختر جلوگیری شود، که متعاقب آن پیامدهای وخیمی برای دختر به بار میآورد، که این پیامدها به صورت تنبیههای سخت دختر نمودار میشود. البته نحوة فرار کردن، در بخش دیگری بررسی میشود و من همین جا به این بحث خاتمه میدهم، و به موضوع اصلی که دلایل فرار کردن است برمیگردم.
دلایل دیگری که از طرف خود دختران برای فرار کردنشان اقامه شده، در نوع خود جالب توجهاند.هرچند که این دلایل نمیتواند شمول عام داشته باشد، ولی به هر حال، دلایلی است که به قول خودشان انگیزه فرارشان است. بحث انتقام و حسادت در میان دختران خیلی قوی است و دختران به شدت تمایل به این دارند که رقیب را از میدان به در کنند. از میدان به در کردن رقیب معمولاً با وارد زندگی پسر شدن شروع میشود. موردی که تنها به این دلیل یعنی انتقام از رقیبش فرار کرده بود، ماجرایی دارد که ذکرش خالی از لطف نیست. ماجرا از این قرار است که دو دختر که رفیق هم هستند عاشق یک پسر میشوند و پسر به طور کاملاً حرفهای و مخفیانه با هر دو دختر رابطه برقرار میکند. هر دو دختر تمایل دارند که با این پسر ازدواج کنند، خانوادة پسر از احترام اجتماعی نسبتاً بالایی برخوردار هستند، یکی از دختران حاضر نیست که با او فرار کند و اصرار دارد که پسر به خواستگاری او برود، اما خانوادة پسر با این امر مخالف هستند، چرا که خانوادة پسر، دختر را در حد و اندازههای خود نمیبینند، پسر با دومین دوست دخترش موضوع را مطرح میکند و به خواستگاریاش میرود، ولی پدر دختر به دلیل اختلافات طایفهای که قبلاً با هم داشتند با عقد آن دو مخالفت میکند. دختر با پسر فرار میکند، خانوادة این دو همسایه هستند، بعد از گذشت ۲ ماه هر دو خانواده با هم آشتی میکنند. ولی باهم رفت و آمد نمیکنند، تنها بر این امر صحه میگذارند که با هم دعوا و مرافعه نکنند، موضوع اختلاف به شیوة کدخدامنشانه حل میشود. دوسالی از ماجرا میگذرد و رفت و آمدها حالت عادی پیدا میکنند، دختر صاحب فرزندی پسر میشود، عشق بیش از حد آنها در این دو سال زندگی را به کام آنها شیرین میکند، بعد از بچه دار شدن همسر این پسر، او سراغ دیگر دوست دخترش که هنوز ازدواج نکرده میرود، همسر او از ماجرا باخبر میشود و به او معترض میشود، کارشان به دعوا و قهر و آشتیهای بیپایان میرسد، ولی پسر همچنان به رابطهاش با دوست دختر قدیمی ادامه میدهد، تا سرانجام روزی آنها را با هم در یک جای خلوت میبینند و عملاً آبرویشان با هم میرود دختر مجبور میشود در روزی که هیچ کس از افراد خانوادهاش در منزل حضور ندارد، با پسر فرار کند. زندگی آنها بدتر از گذشته میشود، زن اول او، او را ترک میکند و متعاقباً بعد از چند ماه، چون خانوادة پسر از زن دوم او خوششان نمیآید، او نیز مدتی با شوهرش متواری میشود ولی سرانجام به دامان خواهرش به طور مخفیانه پناه میبرد، احساس خجالت و شرم فوقالعاده و خواری و خفتی که بوجود آورده او را وادار میکند که روستا و زادگاهش را ترک کند و به شبانی روی آورد، او چوپان دامهای خود میشود و تنها وقتی که توانست وجهة از دست رفته خود را نزد پدر بدست آورد، به روستا برمیگردد و به دنبال زنان خود میفرستد، هر دو را آشتی میدهد ولی آن دو رفیق کهن با هم نمیسازند و مجدداً از شوهرشان قهر میکنند و هرکدام خواستار طلاق دیگری میشود، پسر این بار بر سر دو راهی قرار گرفته که یک طرف آن دل و میل خود اوست که زن جدیدش را میخواهد و طرف دیگر آن خانوادهاش است که زن قدیم او را میخواهند. عاقبت به ندای دل خود لبیک میگوید و زن اول را طلاق میدهد و با زن دوم در حال حاضر به زندگی ادامه میدهد ضمن اینکه از او صاحب دختری شده است. به طور خلاصه این ماجرای پسری بود که دو دست دخترش که قبلاً با هم رفیق بودند را فراری داد.
دلیل زن اول پسر که با او فرار کرد از طرف افکار عمومی سرزنش نشد، او استدلال کرد که این پسر را دوشت داشته و چون از او خواستگاری کرد و پدرش او را اجازه نداد، با این پسر فرار کرد، اجتماع روستایی هم به دختر حق دادند. اما فرار کردن زن دوم با این پسر با واکنشهای تندی از طرف روستائیان مواجه شود. اولاً اینکه با مردی متأهل ازدواج کرد و ثانیاً پسر هیچ وقت از او خواستگاری نکرده بود. ذکر این نکته در اینجا لازم است که مردان متأهل هرگز به خواستگاری زن دوم نمیروند و اگر چنانچه این عمل صورت بگیرد، آبروی شخص میرود. بنابراین این طیف مردان که تمایل به چند همسری دارند، تنها راهشان این است که دختران و زنان را بدون خواستگاری کردن فراری دهند. در اینجا و این مورد بخصوص هم عمل دختر و هم عمل زن به شدت محکوم می شود. پسر هم از طرف برادر زن اول و هم برادر زن دوم به شدت تهدید شد و کتکهای نسبتاً مفصلی هم خورد.
در مصاحبههایی که با زن دوم این پسر داشتم انگیزة خود را برای فرار کردن این گونه ذکر کرد. اولاً اینکه از اول این پسر را دوست داشته و چون زن داشته نمیتوانسته از او خواستگاری کند، بنابراین برای اینکه به او برسد، با او فرار کرد. وقتی که از او پرسیدم که مگر مرد قحطی بوده و چرا با این مرد که هنوز به لحاظ اقتصادی وابسته خانواده است ازدواج کرده، گفت: قحطی نبوده ولی چون از زن او خوشم نیامد و برای اینکه زندگی او را بهم بریزم با این پسر فرار کردم. هرچند که مرتب اظهار پشیمانی میکرد از اینکه اغفال شده است،از موفقیتی که بدست آورده بود راضی بود. همچنانکه قبلاً هم گفتم دخترانی به این عمل دست میزنند، که یا به طور کلی بیسوادند و یا اینکه فقط سواد خواندن و نوشتن دارند. و نیز دختران خانوادههایی به این گرفتاری دچار میشوند که هم از لحاظ فرهنگی و هم از لحاظ اقتصادی و نیز اجتماعی سرمایة اجتماعی ناچیزی دارند، در مورد پسران هم همینطور. در همین مورد اخیر پسر، جد اندر جد _ هم پدر و هم پدربزرگ _ این کاره بوده، یعنی هم پدر او یک زن گرفته و دوتای دیگر را فراری داده و هم پدربزرگش. و هم اینکه خواهرانشان چندین بار فرار کردهاند. بنابراین در یک کلام کوتاه میتوان گفت که چنین افراد به لحاظ اجتماعی و فرهنگی از سرمایه کمی برخوردارند. با وجود اینکه گفتم که، از اینکه پسری دختری را فراری دهد به او خرده نمیگیرند، ولی در مواردی بخصوص مثل همین مورد مذکور، مرد متأهل که موفق به فرار دادن یک دختر یا زن شود، بسی ناهنجار تلقی میشود. جامعه و افکار عمومی در این موارد بخصوص موضعگیری تندی میکند، ولی تابحال دیده نشده از طرف جامعه اقدامی در جهت این نقض آشکار هنجارهای عام صورت گیرد. بنابراین من از اینکه آنرا یک مسئله اجتماعی بنامم، مردد هستم، چرا مسئلهای هنگامی اجتماعی است که از طرف عموم مردم ناهنجاری تلقی شود و مردم آگاهانه در جهت رفع آن و حل آن مسأله گام بردارند. در مورد فرار کردن دختران و زنان هرچند که دیدگاه عموم مثبت نیست ولی هرکس که در معرض آن قرار گیرد از آن دفاع میکند. گاهی اوقات مردم به دلیل تعصبات طایفهای از آن پشتیبانی میکنند، و گاهی اوقات به دلیل بر باد رفتن حیثیت طایفهای و خانوادهای و حتی روستایی از آن انتقاد میکنند.
دلیل دیگر فرار کردن دختران علیرغم اجازه پدر و مادر با ازدواج با پسر مورد علاقه، درخواست نامشروع آنهاست. چون ازدواجهایی که مبتنی بر سیستم فرار کردن هستند کاملاً عاشقانه و مخلصانه است و دختر و پسر همدیگررا انتخاب کردهاند، و حتی در مواردی دیده شده که قسم خوردهاند که با هم ازدواج کنند و نیز پدر و مادر با ازدواج آن دو مخالفتی ندارند ولی پیرو همان مطلبی که در مقدمه گفتم که زن موجودی کالایی است در جامعه پدرسالار کرد، پدر و مادر حاضر نیستند بدون جایگزین شدن یک عضو دیگر او را از دست بدهند، بنابراین ضمن رضایت مشروط به ازدواج یک دختر از خانوادة پسر با یک پسر از خانوادة دختر حاضرند که دخترشان را به عقد پسر درآورند و چون طرف مقابل (یعنی خانواده پسر) قبول نمیکنند، پدر و مادر دختر هم از پذیرش سرباز میزنند که در نتیجه آن دختر طی قرار و مداری با پسر فرار میکند. از طرف دیگر، چون دختران حاضر نیستند که با آنها عمل «زن به زن» انجام شود، هرگز حاضر نمیشوند به شرایط پدر و مادرشان گردن نهند. البته این مورد در دهة اخیر بیشتر چشمگیر بوده است. این دهه از حیث افزایش آگاهی دختران و نیز پسران در انتخاب راه زندگی و نحوة انتخاب آن بسیار مثمرثمر بوده است.
پارهای دیگر از فرار کردنها را میتوان کاملاً اتفاقی و ناخواسته طبقهبندی کرد. در این فرار کردن، دختر و پسر بعد از اینکه ماجراهای عشقی خود را بدون قصد ازدواج و صرفاً به خاطر رفیقبازی شروع کردند، مرتکب خطاهایی میشوند که نمیتوان جبرانش کرد. منظور از این خطاها برقراری رابطه جنسی است که اولاً منجر به زن شدن دختر و ثانیاً حامله شدن او میشود. تنها راه چارة دختر دراین گونه موارد فرار کردن است، که اگر پسر تمایل به ازدواج با او داشته باشد این عمل رخ میدهد و چنانچه پسر علاقهای به فراری دادن دختر نداشته باشد، دختر با ننگ و سرافکندگی کامل، خود به نزد خانوادة پسر میرود و ماجرای خود را شرح میدهد و از آنها میخواهد که او را قبول کند. در اینگونه موارد اغلب پسر اورا نمیپذیرد و اکثریت قریب به اتفاق این گونه دختران بعد از زایمان، آزاد گذاشته میشوند و در به در میشوند. ولی فرزند بدنیا آمده یا به شخص سومی سپرده میشود، یا به خاطر اینکه این دختر سعی میکند قبل از موعد از شر او خلاص شود، آنرا سقط میکند و چون ناقص بدنیا میآید و نیز توجهی به او نمیشود، میمیرد.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
اسرائیل ایران رئیس جمهور دولت سیزدهم رئیسی توماج صالحی دولت مجلس شورای اسلامی سیدابراهیم رئیسی مجلس تعطیلی شنبه ها شورای نگهبان
سیل مشهد سیل مشهد تهران خراسان رضوی وزارت آموزش و پرورش پلیس باران آموزش و پرورش بارش باران قوه قضاییه شهرداری تهران
خودرو قیمت خودرو قیمت طلا چین بازار خودرو مالیات قیمت دلار مسکن ایران خودرو دلار تعطیلی شنبه بانک مرکزی
لیلا حاتمی زری خوشکام علی حاتمی نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب تهران سینمای ایران کتاب تلویزیون سریال فردوسی سینما دفاع مقدس
ایلان ماسک
رژیم صهیونیستی غزه روسیه آمریکا فلسطین حماس جنگ غزه اوکراین ترکیه یمن لبنان حزب الله لبنان
فوتبال استقلال تراکتور پرسپولیس مس رفسنجان جام حذفی لیگ برتر سپاهان لیگ برتر انگلیس باشگاه استقلال بازی جواد نکونام
هوش مصنوعی گوگل آیفون اپل سونی جراحی سرعت اینترنت عیسی زارع پور ایرانسل
بارداری کاهش وزن پوکی استخوان چای دیابت سرماخوردگی