جمعه, ۲۹ تیر, ۱۴۰۳ / 19 July, 2024
غصه هایی در قهوه خانه های عصر
● یک
دیگر عادت شده از اواخر دهه چهل به این سو که در هر دههای صحبت شعر آن دهه، به عنوان حرکتی نو باشد حرکتی که گاه تأییدکننده شعر دهههای پیشین و گاه نفیکننده و تقریباً در همه دههها [در وجه متعادلش] هم نفیکننده و هم تأییدکننده بوده است و اکنون در سال ۱۳۸۸، آن زمزمههای محو اوایل این دهه، به غریو و فریاد و گاه صدایی طوفانی [در پناه بلندگوهای نسلی] بدل شده که خبر میدهند از «شعر متفاوت» دهه هشتاد، با این همه جدا از اینکه اساساً چنین شعر متفاوتی وجود داشته باشد یا نه [که به گمان من وجود ندارد] این حرکت تجاری شعری، دارای روند سالمی است یعنی خلاف دهههای پیشین که اول ادعا میشد و بعد شعر به مخاطبان عرضه میشد، در این دهه، هشت سال عرضه شد و اکنون، متکی به آن عرضه، ادعایی در کار است ادعایی که مبتنی است بر «سهلگویی» در شعر که البته تازه نیست لااقل از سبک هندی به این سو! بیش از سیصد سال است که شعر پارسی، درگیر سهلگویی است و گریزان از «سهل و ممتنع گویی» که ارثیه سبکهای خراسانی و عراقی و مکتب وقوع است و اکنون شنیدن سخنانی که مبتنی بر دانش و بینش سطحی است نسبت به گذشته ادبی ما، چندان هم رنجآور نیست! این سخنان را میتوان از زبان پیشگامان «سبک بازگشت» هم که لابهلای «تذکره»ها به زمزمه مانده، شنید! شعر دهه هشتاد [یعنی روایت جوان شعر این دهه] مبتنی است به «هم شکل گویی» که اکثراً متأثر است از زبان شعری یک یا چند شاعر متقدم؛ یعنی همان «همسان سازی» که امروزه در حوزه «زیستشناسی» از آن حرف میزنند! «این نوعگویی» که اکثر و اغلب، مجسم است در دل «شعر منثور»، نافی نه تنها «وزن عروضی» که اختلاط وزن عروضی با موسیقی طبیعی زبان است و نمونههایی از آن را میتوان در نشریات ادبی اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه جستوجو کرد.
«سادگی» وجه غالب و مشترک همه این آثار است که به «شهود» نگاهی خصمانه دارد. چیزی تازه در این آثار به چشم نمیخورد. «کشف»، غایب است و فقط مقادیری «حس» [اعم از رقیق و غلیظ] کلمات را دربرگرفتهاند و مفاهیم چندگانه و مناظر چندگانه، به حسرت ماندگان دور از صحنه نقشآفرینی واژگاناند؛ البته در حد یک بار خواندن، جالباند این آثار و تأیید استعدادی و آیندهای و دیگر هیچ! به طور معمول، نخستین کتابهای شاعران این آثار، نسبت به کتابهای متأخر بهترند چون لااقل خواننده را هنگام خواندن ، کنجکاو نگه میدارند. شاعران این آثار، یک بهانه خوب دارند برای ارائه چنین شعرهایی: مخالفت با «بیمعناسرایی» و «مخاطبگریزی». واقعیت این است که ازدیاد شاعران «نابجاگو» و «مخاطب گریز» و «معماپرور»، مخاطبان را چنان از شعر گریزان کرده که به این آثار لااقل حاوی «یک معنا» دل خوش کردهاند و این، یعنی افتادن از آن طرف بام!
«...آفتابی نمیشوی» مجموعه شعر اسماعیل اللهدادی، اثری نیست که بتوان به طور کامل نسبتش داد به این نوع سهلگویی اما به هر حال، دارای وجوه معنایی گوناگونی هم نیست شعرهایش.با این همه، من در این شعرها نور امیدی میبینم. گاهی اوقات میتوان ورای این شعرهای ساده، شاهد تجربهای انسانی هم بود [چیزی که در آن دسته از آثار یاد شده جایش خالی است] این شاعر سیساله، تا حدی منتقد را امیدوار میکند که امکان رسیدن به شعر «سهل و ممتنع» هنوز برایش مهیاست یعنی درها را نبسته به روی خود انشاءالله!
● دو
«دیگر نه تو به خواب من آمدی/ نه من/ از حوالی پلکهای تو رد شدم.../ تو کنار سیبهایت/ به خواب رفتی و/ من غصههایم را در جیبهایم ریختم و/ در جادههای خسته گم شدم.../ تو در جزیرهات/ در انتظار قایقی ماندی/ که هیچگاه/ دل به دریا نزد/ و من در ایستگاهم/ در انتظار قطاری که.../ حالا سالهاست/ تو سیبهایت را/ در خوابهای تلخ من پوست میکنی/ و من غصههایم را/ در قهوهخانههای عصر/ آتش میزنم...»
شعرهایی نظیر شعر فوق اگر در دهه هفتاد گفته میشد نشانه نگاه نویی بود به جهان چون پیش از آن چیزی به این شکل نداشتیم اما اکنون با تردید باید به آن نگریست چرا؟ به دلیل حضور پارههای آشنا که هر کدام خون دیوانی را به گردن دارند! این ایستگاهها، حوالی پلکها رد شدنها، قهوهخانههای عصر و غصههای آتشزده و استفاده مداوم از «سیب» که در این شعر حتی از نشانهشناسی آشنای چند هزار سالهاش عاری شده، دیگر حرف تازهای ندارند و میتوان خواننده را ارجاع داد به لااقل ۲۰ شاعر دهه هفتادی که اگر دارای «زبان ویژه» نبودند [یعنی سطرهاشان از یکدیگر بازشناخته نمیشد] لااقل دارای «فضای ویژه» بودند [یعنی پاراگرافهاشان امضا داشت و میشد گفت که این مال X است و آن یکی مال Y و آن دیگری مال Z] و این، دستاورد کمی نبود برای شاعرانی که اساساً «چگونه سرودن را» وارد مسیری تازه کرده بودند و آن معدود شاعران در قید حیات دهه چهل را به دنبال خود کشانده بودند که خرقه نو کنند! با این اوصاف، خواننده این متن میتواند بپرسد چرا هنوز در مورد این شاعر خاص نور امیدی هست؟ شاید به دلیل اینکه «مرثیهای برای صلح» [به رغم همه عناصر آشنا و تکرار شده پیش از ایناش] دارای جهانبینی کمابیش مستقلی است. ببینید! نمیگویم دارای «زبان ویژه» یا «فضای ویژه» است میگویم «جهانبینی کمابیش مستقل» که در روزگار شعر دهه هشتاد ما، اگر نگوییم نایاب بسیار کمیاب است.
«حالا که این را مینویسم/ شاید همه آبها از آسیاب افتاده باشد/ نه بوی باروت سوخته میآید/ نه طعم تند گلوله.../ جنگ تمام شده است/ عنکبوتها در دهان کلاهها خانه کردهاند و/ کبوترها در لوله تانکها/ و سربازان خسته/ به خانه بازگشتهاند/ دیگر نه منوری به خواب پروانهها میآید/ نه سینهای میزبان ترکشهای سرزده میشود.../ اما دروغ چرا؟/ حالا که این را مینویسم/ جنگ تمام نشده است/ حالا که این را مینویسم/ جهان به دهکدهای کوچک تبدیل شده است/ غرق در جشن آتشبازی/ مسلسلها آواز میخوانند/ توپها سوت میکشند/ و ژنرالهای مزین شده در مدالها و ستارهها/ میخندند/ میرقصند/ سان میبینند/ حالا که این را مینویسم/ نه آبها از آسیاب افتاده است/ نه جنگ تمام شده است/ فقط صلح/ شبیه فنجانی چای/ که از دهن افتاده باشد/ از یاد رفته است.»
این شعر، به رغم عناصر آشنایی به وام گرفته از شاعران دهههای شصت و هفتاد و فضاهایی که به روشنی یادآور شعرهایی در ذهن تهنشین شدهاند با این همه جایگاه شاعر را در جهان مشخص میکنند اینکه روایت را میخواهد از چه نقطه جغرافیایی گسترش دهد و نقشه کشیده شده در ذهناش، گویای چه نوع تدافع و تهاجمی نسبت به رویدادهای پیرامونی است.
ترس من در قبال این شاعر و معدودی دیگر که میتوانند جانی به شعر این دهه در سالهای محدود و معدود باقی مانده از آن بدهند این است که برای شهرت شش ماهه و یک ساله، آیندهشان را به «غبار» بدل کنند و بعد، ناگهان چشم بگشایند و ببینند که جایگاهی را به کف نیاوردهاند و البته دیگر، شاعری پرآوازه در محفل خصوصیشان نیستند یا حتی بیشتر، دیگر از آن محفل، اثری نمانده! و این، ترس کمی نیست!
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان دولت چهاردهم ایران محمدجواد ظریف پزشکیان دولت ظریف انتخابات رئیس جمهور علی باقری رهبر انقلاب علیرضا زاکانی
هواشناسی سازمان هواشناسی سراوان آتش سوزی وزارت بهداشت هواپیما پلیس تهران تب دنگی قتل شهرداری تهران پشه آئدس
واردات خودرو مایکروسافت خودرو قیمت خودرو حقوق بازنشستگان بازنشستگان دولت سیزدهم قیمت طلا بازار خودرو قیمت دلار اربعین دلار
اوشین فضای مجازی تلویزیون سینمای ایران امام حسین (ع) امام حسین سینما صداوسیما بازیگر سینمای جهان
دانشگاه تهران
یمن رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ اسرائیل آمریکا جو بایدن غزه فلسطین ترامپ روسیه جنگ غزه چین
پرسپولیس فوتبال استقلال علی علیپور لیگ برتر باشگاه پرسپولیس لیگ برتر ایران سپاهان تراکتور علیرضا بیرانوند مهدی طارمی نقل و انتقالات
ویندوز بیماری ناسا هوش مصنوعی اینترنت عیسی زارع پور گوشی سرعت اینترنت سامسونگ
چاقی رژیم غذایی گرمازدگی کاهش وزن بارداری سکته قلبی گیاهان دارویی صبحانه افسردگی