پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

دست از سر ازدواج برداریم


دست از سر ازدواج برداریم

تامس برتون باتومور در کتاب «نخبگان و جامعه» خود روشنفکران را متشکل از گروه هایی می داند که در آفرینش, انتقال, و نقادی محصولات فرهنگی و اندیشه ها نقش مستقیمی دارند

تامس برتون باتومور در کتاب «نخبگان و جامعه» خود روشنفکران را متشکل از گروه هایی می داند که در آفرینش، انتقال، و نقادی محصولات فرهنگی و اندیشه ها نقش مستقیمی دارند. این عده از نظر او شامل نویسندگان، هنرمندان، دانشمندان، فلاسفه، اندیشمندان مذهبی، نظریه پردازان اجتماعی و مفسران سیاسی می باشند.

باتومور وجهه اساسی گردهم آمدن این افراد در کنار یکدیگر را ارتباط مستقیم با فرهنگ یک جامعه می داند. یعنی همانگونه که صاحبان حکومت و دولت در فرهنگ عمومی موثرند، اصحاب قلم، اندیشه و رسانه نیز دخیل هستند. روشنفکر خواندن آنها هم نه از این نظر مهم است که به عنوان طبقه ای ممتاز در جامعه بتازند،‌ بلکه از این جهت مهم است که میزان تاثیر گذاری خویش بر جامعه را بدانند. اما در رسانه ما و به خصوص رسانه ملی که با انبوه مخاطب روبروست چه چیزهایی فرهنگ سازی می شود و کارگردانان و برنامه سازان که موثر در فرهنگ عمومی جامعه هستند ،‌ چه خوراک فرهنگی را به مردم عرضه می کنند؟

نوروز ۱۳۸۹ سه مجموعه تلویزیونی «چاردیواری» از شبکه اول، «زن بابا» از شبکه سوم و «دارا و ندار» از شبکه پنجم صدا و سیما پخش گردید. این مجموعه برنامه ها طوری تنظیم شده بود که از ساعت ۲۱.۳۰ دقیقه تا ۲۴، یعنی به مدت دو ساعت و نیم به طور متوالی پخش می گردید.

تکرار آنها در روز نیز باعث می شد که ذهن ها با این برنامه ها درگیر باشد. هرچند که زمان بندی و تنوع برنامه های نوروز امسال بسیار بهتر از سال های پیش در نظر گرفته شده بود و شاید خلل جدی در دید و بازدید های نوروزی ایجاد نمی کرد، اما سوال اینجاست که چه ضرورتی دارد این حجم برنامه های جذاب در یک مدت زمان کوتاه در کنار هم قرار گیرد و بلافاصله پس از ایام نوروز، مخاطب احساس فقر جدی نماید.

در این تحلیل می بایست تنوع فیلم های جذاب که شاید در طول سال به ندرت پخش شود، سایر سریال های که به خاطر جلب بیشتر سریال های پیش گفته ـ مثل محله طهرونی ها ـ چندان به چشم نمی آمد، مستندهای زیبا و تاثیرگذار را هم اضافه نمود. بهتر آن بود که یکی از سریال ها به صورت پیاپی و باقی به صورت هفتگی و یا یک روز در میان پخش شود تا هم مردم فرصت زمان بیشتری برای اندیشیدن داشته باشند که چه می بینند و هم کارگردان از بازخورد کارش در جامعه مطلع شود و بتواند همان کار یا کارهای آتی را به نحو بهتری در پیش بگیرد.

در این فضاست که مخاطب فعالانه پیامی که از سوی این خیل صاحب اندیشه دریافت می کند می تواند با تامل بپذیرد و هم زمان کار نیز به محک نقد می آید. جالب آنکه بلافاصله پس از ایام نوروز هر سه سریال به سرعت مورد تقدیر رئیس محترم سازمان صدا و سیما قرار می گیرند و این یعنی بستن راه نقد، چرا که از نظر ایشان هر سه سریال خوب بود و عنصر مهم جلب و جذب مخاطب را داشت. اما با این کار جلو نقدهای جدی به سریالها و برنامه های نوروز و مقاطع دیگری که این کار انجام می شود گرفته می شود. چرا که مدیران ارشد و تصمیم گیران و سیاست گزاران دیگر انگیزه ای برای تامل ندارند و اهل قلم هم نوشته ها را چندان موثر نمی بینند و نمی دانند.

نوروز امسال هم ازدواج خط اصلی هر سه سریال بود و هرچند تفاوتهایی در آن دیده می شد ، ولی در نهایت به همین جا ختم می شد.

لابد همانطور که زمانی مشهور بود فیلمهای هندی با اشک و رقص آمیخته است ، آنچه محصول تصویری ایرانی است هم ازدواج است و شنیده اید از همه مردم کوچه و بازار که: «سر و ته فیلم های ایرونی هم اینه که کی با کی ازدواج می کنه.»

«چاردیواری» ساخته سیروس مقدم بود که کارگردان صاحب نامی است و به خصوص سریال های دنباله دار زیادی را ساخته و معمولا اقبال مردمی را هم در پی داشته است. «نرگس» و «اغماء» مشهورترین کارهای او در بین ۱۴ سریالی است که کارگردانی نموده است. او در این فیلم تلاش داشت ضمن بردن مخاطب به حال و هوای محله های قدیمی از نوستالژیک سنت استفاده کند و آنها را جذب نماید که در این کار هم وارد بود. استفاده به جا از طنز و حضور آتیلا پسیانی هم در نقشی متفاوت از نکات مهم مجموعه بود. اما خط اصلی داستانی سریال او هم ازدواج بود، هر چند با کمی تفاوت.

این بار خبری از ازدواج یک دختر و پسر جوان دیده نمی شد، بلکه «نادر» و «مریم» که در پی یک ازدواج صوری و نیز با حمایت معنوی «آهو خانم» و همسایه هایی که در تنگناهای جدی زندگی شهری به شادی زندگی می کنند، نزدیک به چهل سال داشتند و پس از یک طلاق، مجددا با هم دیگر ازدواج نمودند. مقدم هرچند تلاش داشت مسائل و مشکلات دیگری چون اجاره نشینی، اشتغال، تمایل به تحصیل در خارج از کشور، بالا رفتن سن ازدواج و برخی آسیب های اجتماعی را هم به تصویر بکشد، اما ازدواج و رسیدن دو نفر به هم که به کلیشه فیلم ها و سریال های ما تبدیل شده است، قدرت فکر کردن راجع به این مسائل حاشیه ای را از مردم می گیرد و یا القای این نکته را هم در ذهن خواهد داشت که باقی موارد مهم نیستند و تنها ازدواج مهم است که باید به آن اندیشید. خصوصا القای این مساله در ذهن جوانان که بنا به دلایل متعدد امکان کمتری برای ازدواج دارند، تهییج کننده عواطف آنهاست.

ازدواج «خیری» و «مهتاب» و علاقه مندی این دو با هم نیز مکمل داستان ازدواج «نادر» بود و حتی در بحرانی ترین موارد داستانی دزدی و یا در پی دزدان به کمک کارگردان می آمد تا داستان را ادامه دهد.

«زن بابا» را هم سعید آقاخانی کارگردانی نموده بود و از نامش هم برمی آمد که به ازدواج ارتباطی دارد. آقاخانی از مجموعه مشهور «ساعت خوش» شناخته شد و تا کنون در مجموعه های مختلف سینمایی و تلویزیونی بازی، بازیگردانی، کارگردانی و نویسندگی را تجربه کرده است.

داستان این فیلم هم به ماجرای یک ازدواج می گذرد و کارگردان تلاش می کند در حین کار پیام احترام به موی سپید و بزرگترها و در نظر گرفتن شرایط آنها را هم داشته باشد،‌ اما محور کل سریال به ماجرای ازدواج «عزیز» می گذشت. گاهی به خواستگاری می رفت و قسمت عمده سریال هم به خواستگاری، ‌ازدواج و شروع زندگی با «ماهی خانم» را به تصویر کشید. در این سریال هم دختر و پسر جوانی برای ازدواج به عنوان عناصر اصلی مطرح نبودند، ‌ولی ظاهرا کارگردان نتوانست این غیبت میمون را تحمل کند و ماجراهای «بهبود» و «پریسا» را به عنوان چاشنی در داستان سریال آورد. به هرحال این سریال هم در گیر و دار خواستگاری و ازدواج و شیرینی ها و تلخی های آن دور می زد.

مسعود ده نمکی را با تمام کارهای رسانه ای مکتوب و غیر مکتوبش با یک ویژگی بارز می توان شناخت: پر مخاطب بودن. در روزگاری که دفاع مقدس و آرمان های آن در فرهنگ عمومی در حال رنگ باختن بود، با نشریات «شلمچه» و بعدتر با «صبح دوکوهه» پا به عرصه مطبوعات کشور گذاشت و توانست در آن فضا مخاطبان خوبی را جذب نماید. «فقر و فحشاء»، نخستین ساخته مستند او که توفیق توقیفش، به یاری نام جذابش آمد و با محتوای متفاوت جزء نخستین لوح های فشرده بود که به صورت غیر رسمی توزیع گسترده ای در سراسر کشور داشت.

«کدام استقلال؟کدام پیروزی؟» هم درست به همین منوال خوشنامی و توزیع غیر رسمی به خوبی دیده شد. نام گذاری مناسب و کم دردسر و پر محتوا یکی دیگر از ظرافت هایی است که او در کارهایش به خرج می دهد. نام هایی که چندان پیچیده نیستند و برد زیادی در ذهن مخاطب ایجاد می کنند و با محتوای اثر نیز هم خوانی دارند. اما تا اینجای قصه او با قشرهای متفاوتی که در جامعه با آنها روبرو بود ارتباط جدی برقرار نکرده بود.

او با «اخراجیها ۱» و بعد پرفروش ترین تاریخ سینمای ایران تاکنون یعنی «اخراجیها۲»، توانست ارتباط گسترده تری را با مردم برقرار نماید. در نوروز ۱۳۸۹ با مجموعه ای متفاوت تلویزیونی با نام «دارا و ندار» و بسیار زودتر از بسیاری از هم صنفانش مهمان خانه های ایرانیان شد. همانگونه که از اسم مجموعه پیداست این بار با رسانه تصویری، شعاری که سال ها پیش در رسانه نوشتاری اش مطرح می نمود، یعنی «جنگ فقر و غنا» پا به عرصه گذاشته است.

آنچه که مشخص است و همانطور که خود او به ویژه برای این مجموعه بیان داشته است، تلاش می کند در گفتمان انقلاب اسلامی و برای انقلاب اسلامی کار کند و عرصه رسانه ای ایرانی را که الحق در این گفتمان دچار خلل است پر نماید. اما دفاع از انقلاب اسلامی و کار برای آن ابزاری از جنس خود می طلبد و نباید به هر زبان و رفتاری و سپس طرح انقلاب در حاشیه و یا شعارهای آن به عنوان تزئین، به کمک انقلاب اسلامی آمد.

به تعبیر علامه شهید مرتضی مطهری، «هدف، وسیله را مباح نمی کند» هر چه قدر هم که والا و بالا باشد. هر چند که باید به آقای ده نمکی تبریک گفت که این موضوع خاص و حساس را در زمانی قبول کرد که مخاطبان ایرانی با حساسیت ویژه ای آن را پیگیری می کنند و می توانست به عنوان نخستین کار تلویزیونی، سوژه های دیگر را انتخاب نماید اما این تبریک و این خوشحالی نباید جلوی دیدن نواقص مجموعه و نشان دادن آنها را بگیرد.

به نظر می رسد شعارهای انقلاب اسلامی از حرف های کوچه بازاری فاصله دارد. هر چند این انقلاب به دست متن مردم اتفاق افتاده و آنها در حفظ و ادامه حیات آن نقش جدی داشته اند،‌ اما این متن به آن صورتی که در این سریال بازنمایی گردید هم از نظر فرهنگی فقیر نیستند و اگر بودند که چنین تغییر اساسی را به وجود نمی آودند. تصویر کج و معوج از داراها و تازه به دوران رسیده ها را که معدود در سینمای ایران و تلویزیون دیده ایم می توان جزء محاسن کار دانست،‌ اما متن مردم یا به تعبیر کارگردان ندارها چگونه اند؟ شاید کسی بگوید یا کارگردان از خود دفاع کند که من اینگونه دیده ام و تصویر کرده ام و این پاسخ در جایی که هزاران تصویر از این اقشار وجود دارند را می توان قبول کرد، اما حیف است که در نخستین کار این میزان شخصیت تعریف شود و به سرعت و برشی داستان آنها برای مردم تعریف گردد.

متن مردم در پیامک های جاری که به زبان بازیگران مجموعه می آمد نیستند. ایکاش بر برخی شخصیت ها بیشتر تاکید می شد. ایکاش این حجم از بازیگران مطرح در سریال نبودند تا مهمترین و تاثیرگذارترین وجه ندارها، یعنی زندگی «ذبیح»، «طلعت بانو» و «گلی» بیشتر به جانمان می نشست و نقش تزئینی جانبازان و روحانیت،‌ قوام بیشتری می یافت.

دکتر رضا داوری اردکانی در رساله انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم چنین نگاشته اند که: «هر انقلابی، یک جهت نفی و یک جهت اثبات دارد. جهت نفی انقلاب با نفی موجودیت غرب و تمام سیاست های معروف به شرقی و غربی، در جهت اثبات آن، روی کردن به حق برای پدید آمدن مقدمات تحقق وعده الهی و برقراری عدل اسلامی است.» یک بعد پاسداری این عظمت را از رسانه ها می توان انتظار داشت و باید گفت که آنچنان شایسته و بایسته انقلاب اسلامی مردم ایران، اتفاق رسانه ای نیفتاده است.

اما به این دلیل نباید با استفاده از حرف های کوچه و بازاری و نیز حرکات آنچنانی شعارهای انقلاب اسلامی را به بازی گرفت. ایکاش کارگردان می دانست با شکستن برخی قبح ها از حرف های رکیک تا حرکات ناشایست در رسانه ملی‌ به چه میزان در آینده جامعه و رسانه این موارد شیوع پیدا می نماید. آنوقت باید لابلای این حرف ها و حرکات هم شعارهای انقلابی را مطرح نمود.

اما خط مهم این سریال هم ازدواج «قشنگ» و «تیمور» بود که از ابتدا با غیرتی شدن مدام و بیش از اندازه «فریدون» در دقایق مختلف سریال بیننده را برای این کار حساس تر می نمود. طبیعتا حضور بازیگران فراوان و تاکید بر فقر و بسیاری دیگر از آسیب های اجتماعی توانسته بود مسعود ده نمکی را از افتادن به کلیشه ازدواج دور گرداند ‌اما این دوری کامل نبود.

داستان زوج جوان دانشجو و نیز دختر معلم و مهندس سازمان مدیریت بحران شهر تهران که چند قسمت سریال به ازدواج ْآنان اختصاص یافت، ‌نشستن خواهر «ساسان» در کنار «فریدون» به عنوان ازدواج ‌و در نهایت هم ختم شدن همه چیز به ازدواج از رسوب شدن این کلیشه حکایت می کند.

در حالی که بازار مصرف مخاطب ایرانی را «۲۴»، ‌«لاست» و «فرار از زندان» پر می کند که سریال هایی هستند که اگر نگوئیم ایدئولوژیک هستند ـ که به گمان بنده هستند ـ حداقل مروج سبک زندگی دیگری است و اهداف و برنامه های بیگانه را به صورت سیستماتیک به خورد مخاطب می دهد، ‌به نظر می رسد باید دست از سر ازدواج برداریم و به موضوعات دیگر هم بپردازیم.

بسیاری از مجموعه ها و فیلم های ما هم به این کلیشه می پردازند و بسیاری به پیش از ازدواج نگاه دارند و ازدواج های غیر عقلانی و احساسی را نیز ترویج می کنند. به نظر می رسد با افزایش گرفتن آمار طلاق از ازدواج از چند سال پیش تاکنون، ‌به جای پرداختن تمام قامت به ازدواج به مشکلات و مصائب پس از ازدواج و نیز شیوه های حل آنها نیز در مجموعه های تلویزیونی نیم نگاهی داشته باشیم. اینگونه است که کارگردانان و سینماگران ما هم نقش روشنفکری خویش را به نحو بهتری انجام می دهند.