پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
یک دقیقه عصر
![یک دقیقه عصر](/web/imgs/16/166/q3ghc1.jpeg)
کلمات مجموعه شعر «یک دقیقه عصر»؛ سروده فرهاد کریمی، در خلاء حسی شاعر غوطه ورند با ترکیباتی محض و بیارائه که به دنبال بدایع لفظی و معنوی نیستند و همانگونه که او میاندیشد بر صفحه ظاهر میشوند. آنِ درونی شاعر، در میان حرفهای گفته و نگفتهاش، سرگردان است گاهی رخ مینماید از پس شعری وگاه محو میشود و مخاطب را در حیرت رها میکند. «حالا بیتفاوت/ این حرفها را آویزان کردهام/ تا کم کم در پهلویت/ پارک کند...».وقتی ارتباط معنایی کلمهها کم رنگ میشوند تار و پود شعر از هم میشکافد و این نقاط خالی و مبهم باعث ناخوانایی میشوند و خط سیر مشخصی که باید به مفهوم نهایی اثر بینجامد از ذهن مخاطب پاک میشود. این بیراهه رفتنها شاید تعمدی باشد، شاید تلنگری غیر معمول به احساس و دریافتهای متعدد که دچار عادت نشوند و برای رسیدن به مقصد، هر خطی را خط واحد نشمارند. شاعر از وظیفه استعاری زبان غافل نیست و به همین دلیل قصد دارد با فشردگی ساختار و معنا، سبکی تازهتر بیافریند اما کاربرد روایات پلکانی، دریافت کلیت شعر را با مشکل مواجه کرده و ارتباط تنگاتنگ عناصر را سُست جلوه میدهد. «هوا هوا میگیرد از تو/ سرفههایم در گلوی خاک/ خفتهاند/ و حرفهایم که پوستشان را کندهام برای آن گوش/ قرار نبود در فراموشیهای تو دراز بکشم/ در ایستگاهی دور...».از محتوای اشعار چنین بر میآید که او قصد ایجاد یک فضای صرف شاعرانه را ندارد اما از لحاظ زبانی، ساختارهای دستکاری شدهای را به کار میبرد تا مخاطب، مسحورِ پردازش زبانی شعر شود نه کلمات و عبارات شاعرانه. او با چیرگی اندیشه و گریزپایی واژهها، معنا سازی میکند واژههایی که مدام در حال جابه جایی و گردشاند و گاهی به کلمه بعد از خود تحمیل میشوند. «... /و باز کلمه/ شانههایش میلرزد از ترس از تو/ سرطان تو نیست که بالاخره/ کشف تو در چه اتفاقی افتاده باشد/...». حذف ناگهانی برخی از کلمات با توجه به حضور متفکرانه مخاطب درک دنیای تعریف شده شاعر در هر شعر همراه است با ترکیبسازیهایی که کمی دور از دسترساند و دایره تامل وسیع تری را میطلبند؛ این جابهجاییها همیشه معناساز و خلاق نیستند و اگر کُدهای ارائه شده، راهگشا نباشند و چینش کلمات کلیدی سهل انگارانه صورت بگیرد شعری کم رمق متولد میشود که قادر به ایجاد تنشها و تغییرات درونی در مخاطب نیست و ضربهای موثر نخواهد داشت. آثار او در محاصره لایههایی استفهامیاند و مخاطب را در مقابل سوالهای بیشمار و ناپیدایی قرار میدهند که مستلزم عکسالعمل و پاسخ است. در واقع شیوه سرودن شاعر، او را به نوعی فردیت و تشخُص شعری رسانده است و هر چه در کتاب پیش میرویم این مطلب به شکل عمیق تری اثبات میشود.
البته نمیتوان تاثیر ناگزیر بزرگانی چون شاملو را بر ذهن و قلم شاعر، نادیده گرفت. دستور گریزی یکی از ویژگیهای شعر خوب است اما ساختهای معنایی باید بر اساس ایدههای منطقی و فضا سازیهای مستقل پرداخت شوند و توقعاتی را که در ابتدای هر شعر ایجاد کردهاند برآورده سازند. در این کتاب بر خلاف آنچه که به نظر میآید شعرها عینی گرا و قابل ترسیماند ولی به دلیل فضاسازیهای نامتعارف دچار وقفه و گره شده، مخاطب را به باز سازی و تکمیل خود فرا میخوانند. «.../ همیشه در زندگی/ زخمهایی هست/ بماند که چقدر...». وقتی که شعر از رودخانه ذهن شاعر سر بر میآورد حضور کسی را حس میکنی کسی که راه افتاده در اعصاب شاعر کسی که پلهایش را خراب و آسمان را بر سرش آوار کرده است و سرانجام از چشمهایش فرو میریزد و این اندوه این چرخه متوالیِ بیتوقف او را به سردردهای مزمن مبتلا میکند و تاثیر این درد در شعرهایش هویدا میشود و گاهی این اشتیاق یک سویه را به مخاطب نیز منتقل میکند. روایتهای نامکشوف، محتاج بازخوانی و دوباره نگریاند و اشکالات نگارشی و چاپی نیز سهم عمدهای در ایجاد وقفههای معنایی دارند که میباید در چاپ بعدی بر طرف شوند. ردپایی از شعر کانکریت یا شعر دیداری تصویری در کتاب به چشم میخورد که در هر نقطه، تاویل و ترجمانی مجزا دارد. موسیقی درونی برخی از شعرها کُند است و گاهی خارج از وزنهای متعارف؛ باید توجه داشت که ارکان شعر سپید نیز باید صاحب ضربآهنگهای قابل درکی باشند که از چیدمان هماهنگ و هم آوا ایجاد شده و جنبه شنیداری اثر را تقویت میکنند و قطعا در تسلط و اشراف شاعر بر این مقولات شکی نیست.
وقتی دایره واژگانی به سطح مخاطبین عامتر نزدیک میشود و شاعر به ظرفیتهای فکاهی برخی از کلمهها توجه نشان میدهد، روایتها سادهتر، دریافتها سهلالوصولتر و تاویلهای متغیر و متفاوت بیشتر میشوند. تمام شعرهایش گواهی میدهند که او هنوز از تو بیخبر است و دنیا را دور میزند با رد پاهایش و میترسد از باور اینکه: «.../ حالا هرکسی رفته برنمی گردد/ و هر کسی بر نمیگردد رفته است.» و هشت روز هفتهاش تحت تاثیر یک توده فکر سرد است و اینکه باید مشت بکوبد بر اعصاب خط خطی دیوار.«... / کجا بود؟/ درست در نیمههای یک سرنوشت/ نوشت: خ د ا ح ا ف ظ»
سعیده صلاحی
![](/imgs/no-img-200.png)
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران دولت چهاردهم محمدجواد ظریف پزشکیان دولت علی باقری انتخابات علیرضا زاکانی رئیس جمهور رهبر انقلاب ترور
هواشناسی پلیس پلیس فتا تهران قتل شهرداری تهران پشه آئدس تعطیلی ادارات عزاداری محرم تیراندازی سازمان تامین اجتماعی زلزله
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو واردات خودرو دولت سیزدهم حقوق بازنشستگان بازار خودرو بازنشستگان دلار سایپا مسکن
تلویزیون سینما سریال امام حسین (ع) فرهاد مشیری فیلم امام حسین سینمای ایران دفاع مقدس صداوسیما لیلی رشیدی وزارت ارشاد
محصولات کشاورزی فناوری ماه دانشگاه تهران
آمریکا دونالد ترامپ جو بایدن رژیم صهیونیستی غزه روسیه اسرائیل فلسطین جنگ غزه چین ترور ترامپ طوفان الاقصی
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان علیرضا بیرانوند نقل و انتقالات تراکتور باشگاه پرسپولیس مهدی طارمی رئال مادرید لیگ برتر ایران نقل و انتقالات لیگ برتر
هوش مصنوعی فضای مجازی سرعت اینترنت عیسی زارع پور اینترنت روزنامه اپل ناسا وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات شیائومی
خیار رژیم غذایی کاهش وزن گرمازدگی لاغری بارداری افسردگی صبحانه استرس