چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ولادت پیامبر


ولادت پیامبر

رسول خدا محترم ترین فرد قریش از لحاظ خانوادگی و موقعیت شخصی به شمار می رفت ولی دستش از ثروت خالی بود, تهی دستان هنگامی که به مال و منال می رسند چون مزه تهی دستی را چشیده اند آن را سخت نگه داری می کنند و بسیار عزیزش می دارند و آن را به آسانی از کف نمی دهند

«ان الله و ملائكته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما.» (سوره احزاب/ آیه۵۶)

همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود می فرستند ، پس شما ای مؤمنان بر او صلوات بفرستید و سلام گوئید . (تسلیم فرمانش باشید)

صلاهٔ: صلاهٔ در اصل به معنای انعطاف است و صلاهٔ خدا بر پیامبرش به معنای انعطاف او قرین رحمتش به پیامبر است و چون در اینجا صلاهٔ مقید نیست لذا انعطاف كامل و مطلق خداوند را نسبت ‏به پیامبرش می رساند.

قبل از این كه خداوند از مؤمنین بخواهد كه بر پیامبرش درود بفرستند ، خود و فرشتگانش بر او درود و صلوات می فرستند و صلوات مؤمنین نیز انعطاف آنها بوسیله درخواست رحمت‏ برای آن حضرت است.

صافی از علی بن ابراهیم قمی نقل می كند كه: صلوات خدا بر پیامبر، پاك كردن آن حضرت و ستودن اوست و از سوی مردم دعا كردن و طلب رحمت ‏برای اوست و اقرار نمودن به فضل و مقام والایش و تصدیق فرمانش و اطاعت ‏بی چون و چرا از اوامرش و اجتناب و دوری جستن از نواهیش. و سلام بر او یعنی تسلیم به ولایت و هرچه او آورده است.

یا سید الانام درود جناب تو

ورد زبان ما است مه و سال و صبح و شام

نزدیك تو چه فرستیم ما ز دور

در دست ما همین صلوات است والسلام

و همانا این درود فرستادن خداوند بر پیامبرش به مراتب بالاتر و فضیلتش افزونتر است از شرافت آدم كه ملائك را فرمان به سجده اش داد ، زیرا در آنجا خداوند نمی تواند شریك آنان در آن فعل باشد ولی در اینجا خداوند همراه فرشتگان و تمام مؤمنان بر پیامبر صلوات و درود می فرستند.

عقل دوراندیش می داند كه تشریفی چنین هیچ دین پرور ندید و هیچ پیغمبر نیافت.

این چه عظمت و چه مقامی است كه خداوند، خود، قبل از ملائكه و بندگانش بر این انسان كامل صلوات فرستد و آنگاه تمام فرشتگان و مردم را دستور اكید دهد كه بر او صلوات بفرستید و سلام و تعظیم كنید و در برابر فرمانش گردن نهید.

به جامه خانه دین خلعت درود و سلام

چو گشت دوخته بر قامت تو آمد راست

نشان حرمت صلوا علیه بر نامت

نوشته اند و چنین منصبی شریف تو راست

آری ! او یك انسان عادی نیست هرچند از میان شما مردم برخاسته است. از یاد نبرید كه خداوند تمام جهان هستی را به خاطر وجود مقدسش آفریده است كه در حدیث قدسی خطاب به این معبود والایش فرماید :«لولاك لما خلقت الافلاك.‏»

تو اصل وجود آمدی از نخست

دگر هرچه موجود شد فرع تست

ندانم كدامین سخن گویمت

كه والاتری زآنچه من گویمت

تو را عز«لولاك‏» تمكین بس است

ثنای تو طه و یاسین بس است

یصلون: چرا واژه «یصلون‏» آورده است ؟ این كلمه ، مضارع است و معنای پیوستن دارد ، معلوم می شود همواره خدا و فرشتگان بر او درود و رحمت می‏فرستند.

سلموا: سلموا ممكن است ‏به دو معنی بیاید: اول - تسلیم در برابر فرمان ها و اوامر پیامبر چنان كه در آیه ای دیگر فرموده است:«ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما» - و آنگاه مؤمنان از قضاوت و داوری تو هرگز در دل خود ناراحت نشوند و كاملا تسلیم فرمانت ‏باشند.

امام صادق علیه السلام در پاسخ ابوبصیر كه پرسید معنای تسلیم در این آیه چیست ، می فرماید : «هوالتسلیم له فی الامور» یعنی كاملا در برابر او سر تسلیم فرود آورند و اطاعتش كنند.

دوم - به معنای سلام فرستادن بر پیامبر و گفتن «السلام علیك‏» به آن حضرت است كه معنایش دعا برای سلامتی او در پیشگاه رب الارباب است.

ابوحمزه ثمالی از كعب بن عجره - كه یكی از اصحاب رسول‏الله (ص) است - نقل می كند كه : « لما نزلت هذه الآیهٔ قلنا یا رسول الله هذا السلام علیك قد عرفناه، فكیف الصلاهٔ علیك؟» سلام بر تو را فهمیدیم ، چگونه بر تو صلوات بفرستیم ؟ فرمود: بگوئید:«اللهم صل علی محمد و آل محمد كما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم انك حمید مجید و بارك علی محمد و آل محمد كما باركت علی ابراهیم و آل ابراهیم انك حمید مجید.»

البته ممكن است هر دو معنای سلام مورد نظر باشد كه ضمنا هر دو بازگشتشان به یك معنی است زیرا كسی كه به آن حضرت با خلوص سلام می كند و از خداوند برای آن حضرت درخواست ‏سلامتی می كند، قطعا به او عشق می ورزد و او را واجب الاطاعهٔ می داند و از او اطاعت می كند چه عاشق پیوسته پیرو معشوق است.

ابن حجر در كتاب صواعقش نقل می كند كه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:«لا تصلوا علی الصلاهٔ البتراء» - برمن صلوات ناقص نفرستید. عرض كردند: صلوات ناقص چیست ؟ فرمود:" تقولون اللهم صل علی محمد و تمسكون بل قولوا اللهم صل علی محمد و آل محمد": این كه تنها بگوئید صلوات بر محمد و ساكت‏ شوید و ادامه ندهید ، بلكه باید بگوئید: اللهم صل علی محمد و آل محمد.

آن روح كه بسته بود در نقش صفات

از پرتو مصطفی در آمد بر ذات

و آن دم كه روان گشت زشادی می‏گفت

بر محمد و آل محمد صلوات

عایشه از رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم نقل می كند كه فرمود:«لا یقبل صلاهٔ الا بطهور و بالصلاهٔ علی‏» نمازی پذیرفته نمی شود جز با طهارت و با درود فرستادن بر من. و لذا در تشهد و سلام نماز، نه تنها شیعیان بلكه عموم اهل سنت نیز بر پیامبر و آلش صلوات می فرستند هرچند برخی مانند ابوحنیفه آن را سنت دانسته و واجب نمی داند ولی قطعا شافعی آن را در نماز واجب می داند چه خود در بیت ‏شعر معروفش می گوید:

یا اهل بیت رسول الله حبكم

فرض من الله فی القرآن انزله

كفاكم من عظیم القدر انكم

من لم یصل علیكم لا صلاهٔ له

ای اهل بیت پیامبر! محبت ‏شما از سوی خداوند در قرآن ، واجب عظیم شده و در عظمت مقام شما همین بس كه هر كس در نماز واجب یومیه اش بر شما صلوات نفرستد، نمازش باطل خواهد بود.

در خاتمه روایت‏ بسیار جالبی را از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل می كنیم كه در تفسیر برهان آمده و آن حضرت می‏فرماید:

«ما فی المیزان شی‏ء اثقل من الصلاهٔ علی محمد و آل محمد و ان الرجل لتوضع اعماله فی میزانه فیمیل به فیخرج صلی الله علیه وآله و سلم الصلاهٔ علیه فیضعها فی میزانه فترجح.‏» همانا چیزی در میزان اعمال بندگان (در روز قیامت) سنگین تر از صلوات بر محمد و آل محمد نیست. و چه بسا انسانی اعمالش را در كفه ترازو می گذارند، پس پائین می رود، آنگاه رسول خدا می آید و صلواتهایی را كه او بر حضرتش فرستاده است، می آورد و در كفه ترازو می گذارد، پس اعمال آن شخص سنگین تر از وزنه ترازو می شود.

به امید این كه با خلوص بر آن حضرت و اهل بیت گرامیش صلوات بفرستیم تا شاید ما نیز كفه اعمالمان در روز رستاخیز سنگین شود و به شفاعت‏ حضرتش نائل آئیم. البته قابل ذکر است که در انجام تمام اعمال میزان معرفت حائزاهمیت می باشد.

● استوار؛ چون کوه

" فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل... ) "احقاف/۳۵)

خدای تعالی پیامبر خود را به پایداری و استقامت امر می کند: پایداری و استقامتی که پیامبران صاحب عزم و اراده و ثابت قدم دارا هستند، رسول خدا فرمان خدا را از جان پذیرفت و اطاعت کرد و مثل اعلا و نمونه کاملی از ثبات و استقامت گردید، تاریخ زندگانی آن حضرت سراسر، از پایداری و ثبات، حکایت می کند. هر ورقی برگرفته شود، شاهدی کافی و گواهی محکم برای این سخن خواهد بود و اگر کسی بخواهد به طور کامل از استقامت آن وجود مقدس بحث کند، باید تاریخ حیات آن حضرت را از آغاز تا انجام بیان کند، زیرا هر ورقش دفتری از ثبات و استقامت می باشد. دراین مقاله قصد داریم در کلاس درس استقامت و استواری نبی مکرم اسلام که در مقابل شدائد، همانند کوه، استوار بود، زانوی ادب زده واز این اسوه استقامت و مقاومت،استواری و ثبات را بیاموزیم.

● تکلیف انحصاری

امام صادق (ع) می فرماید:

" خداوند تعالی پیامبر خود را به تکلیفی مکلف ساخت که هیچیک از بندگانش را قبل از آن حضرت به چنین تکلیفی مکلف نفرمود. پیامبر اسلام را مامور فرمود با تمام مشرکان جهان به جهاد بپردازد و اگر یاوری نیافت به تنهایی به نبرد با کافران قیام کند."

آن گاه امام صادق(ع) این آیه شریفه را تلاوت کرد:" فقاتل فی سبیل الله (ص) لا تکلف الا نفسک..."(نساء/۸۴)؛ پس در راه خدا پیکار کن؛ جز عهده دار شخص خود نیستی.

آن حضرت را به چنین فرمانی عظیم و سهمناک فرمان دادن کشف از شایستگی فوق العاده لیاقت بزرگی می نماید و می رساند که آن وجود مقدس، لایق ترین و قوی الاراده ترین افراد بشر بوده است، چون تا خداوند عالم توانایی اطاعت امر را در کس نبیند، او را بدان فرمان نمی دهد. رسول اکرم فرمان حضرت حق را به کار بست و استقامتی نمود که نظیر آن دیده نشد.

● ثروت حضرت خدیجه

رسول خدا محترم ترین فرد قریش از لحاظ خانوادگی و موقعیت شخصی به شمار می رفت ولی دستش از ثروت خالی بود، تهی دستان هنگامی که به مال و منال می رسند چون مزه تهی دستی را چشیده اند آن را سخت نگه داری می کنند و بسیار عزیزش می دارند و آن را به آسانی از کف نمی دهند. هنگامی که حضرت خدیجه اموال خود را در اختیار آن وجود مقدس گذاشت، آن حضرت تمام آن را در راه خدا و تبلیغ رسالت الهی صرف نمود؛ مال نزد همه کس عزیز است، ولی در نظر آن حضرت، دین خدا عزیزتر بود و راه خدا را بر هوای نفسانی خود مقدم داشت و پای بر آن چه خود می خواست گذارد و آن چه خدا فرموده و خواسته بود، آن را انجام داد.

● مبارزه با خویشان

از موارد استقامت آن حضرت که بسیار بسیار ناگوار و مشکل بود، بلکه نزد مردمان آن عصر محال شمرده می شد مبارزه با خویشان و نزدیکان است. قرابت و خویشاوندی در نظر عرب خیلی اهمیت دارد و در عصر جاهلیت به حد اعلای از اهمیت رسیده بود، چه بسا برای آن که یک تن از عشیره کشته شده بود، دودمان عشیره قاتل بر باد می رفت، جنگ" بسوس" که چهل سال در عرب دوام یافت، از روی عرق و حمیت و رگ خویشاوندی برخاسته بود. رسول خدا خویشتن پرستی را کنار گذاشت و جز خداپرستی راه دیگری نپیمود. با منتهای علاقه و محبتی که به خویشان خود داشت و از کوچک ترین آزاری که به آن ها می رسید، آزرده خاطر می گشت، ولی هر کدام که از خداپرستی منحرف بودند، نزد آن حضرت ارزشی نداشتند. در جنگ بدر هنگامی که عباس عموی آن حضرت اسیر شد و او را در بند کردند، صبحگاهان معلوم شد که آن حضرت از شدت تاثر برای شنیدن ناله های عباس شب را به خواب نرفته بود، ولی در عین حال از گناه عباس درنگذشت و او را با اسیران دیگر یک سان دید .

ابولهب عموی دیگر آن حضرت چون اسلام نیاورده بود و در اذیت و آزار مسلمانان می کوشید، مورد نفرت آن حضرت قرار داشت چند آیه قرآن نیز در نکوهش او نازل شد، ولی فرزندان او عتبه و معتب را- که دختران آن حضرت را روی دشمنی با اسلام طلاق داده بودند- هنگامی که در فتح مکه اسلام آوردند، نوازش فرمود و آن ها از بس با آن حضرت بد کرده بودند، از آن وجود مقدس حیا می کردند، ابوسفیان بن حارث، پسرعموی آن حضرت تا اسلام نیاورده بود، مورد لطف آن حضرت واقع نشد، ولی هنگامی که مسلمان شد، مورد عنایت واقع گردید.

ابوسفیان به واسطه آزار بسیاری که در زمان کفرش به آن حضرت رسانیده بود، تا آخر عمر از شرم به روی آن حضرت نگاه نکرد. در جنگ بدر قسمتی از سپاه کفار را بنی هاشم تشکیل می دادند، حتی پرچم هم داشتند، آن حضرت آنان را مانند دشمن انگاشت و با آن ها از در جنگ درآمد، با آن که فرمود: قریش آن ها را به زور و فشار و بر خلاف میل، به جنگ آورده اند.

● بیگانگان نزدیک

هنگامی که بیگانگان ایمان می آوردند، مورد مهر آن حضرت بودند و از خویشان و نزدیکان بی ایمان عزیزتر بودند، هر کس ایمان نمی آورد از آن حضرت دور بود، اگر چه نزدیک ترین کسانش بود و هر کس ایمان می آورد نزدیک بود، هر چند دورترین بیگانگان بود.

وحشی حبشی، قاتل خیانت کار عموی عزیز آن حضرت هنگامی که اسلام آورد از خون او درگذشت و از انتقام خون عمویش حمزه صرف نظر کرد.

● جنازه سعد بن معاذ

رفتاری که آن حضرت با جنازه سعد بن معاذ نمود، رفتاری است که شخصی، با عزیزترین خویشانش می کند، بدون ردا و با پای برهنه جنازه سعد را تشییع فرمود و پیوسته چپ و راست جنازه را می گرفت، برگرد آن می گشت، پیش از آن که جنازه را وارد قبر کنند آن حضرت وارد قبر شد و سعد را وارد قبر کرد، آن گاه او را لحد نمود و خشت بر لحد او چید و درزهای خشت را گرفت، سپس خاک بر آن ریخت، این نبود جز آن که سعد ایمان کامل داشت و گرنه فامیلی میان سعد- که سید قبیله اوس در مدینه بود- و میان آن حضرت- که سید قبیله بنی هاشم در مکه بود- وجود نداشت، خویشان آن حضرت که اسلام می آوردند از دو جهت مورد مهر بودند، ولی همگی آن ها در حقوق سهم غنایم و خطرات در مهالک، با دیگر یاران آن حضرت، یک سان بودند و ابدا ترجیحی بر دیگران نداشتند.(۱)

منبع : سایت بیت العباس

پی نوشت ها:

ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص ۴۳۳، ط دار بیروت.

بحارالانوار، ج۱۶، ص ۲۷۰.

صحیفه سجادیه، دعای دوم.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید