شنبه, ۳۰ تیر, ۱۴۰۳ / 20 July, 2024
مجله ویستا

هویت گمشده در سیاست انگلیس


هویت گمشده در سیاست انگلیس

گوردون براون نخست وزیر و دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار انگلیس در دو دوره متفاوت مدعی مالکیت بر نیرومندترین واژه سیاست بریتانیایی شدند آنها می کوشند عاملان «تغییر» باشند براون در ماه عسل کوتاهش , که اینک گویی دست کم یک قرن پیش بوده, بارها از تغییر سخن راند

گوردون براون نخست وزیر و دیوید کامرون رهبر حزب محافظه کار انگلیس در دو دوره متفاوت مدعی مالکیت بر نیرومندترین واژه سیاست بریتانیایی شدند؛ آنها می کوشند عاملان «تغییر» باشند. براون در ماه عسل کوتاهش ، که اینک گویی دست کم یک قرن پیش بوده، بارها از تغییر سخن راند. او پس از پیروزی حزب محافظه کار از انتخابات میان دوره ای در شهرهای «کرو» و «نانتویچ»، با ژست فاتحانه «شومن ها» اعلام کرد که این نتیجه چشمگیر در واقع رأی به تغییر بوده است.

تغییر، مفهومی الهام بخش و در عین حال ناواضح است. چشم انداز انتقال از چیزی به چیز دیگر هیجان انگیز و سرمست کننده است. وعده های بی شمار و مبهم اخیر نیز می تواند توهم زا باشد. ماهیت فریبنده این وعده ها ما را به کانون بحرانی می رساند که برای حزب کارگر زجرآور است و ممکن است زمانی دیگر برای محافظه کاران نیز به یک بحران مبدل شود.

این توهم زمانی آشکار می شود که در پی کشف ماهیت فریبنده آن برآییم و برای لحظاتی در آن اندیشیده و سپس بپرسیم که این همه هیاهو برای تغییر، یعنی چه اگر دقیق شوید روشن می شودکه براون و کامرون هریک به دلایلی متفاوت در «وضعیت موجود دوران بلر» گرفتار مانده اند. هیچ کدام نویددهنده و نمایانگر چرخش به سوی مسیرهای جدید نیستند. آنها از تغییر سخن می گویند اما شواهد چندانی برای انتقال از یک دوره به دوره ای دیگر وجود ندارد.

براون به دلایل پیچیده متعددی نتوانسته است تغییرات مهم و شگرفی را متبلور سازد. او نمی تواندخود را به طور کامل از دستور کار سلفش (تونی بلر) که آشکارا و در رأی گیری مجلس عوام از او حمایت می کرد، رها کند. در حالی که محافظه کاران بسیاری از رویکردهای بلر را به کار بسته اند براون از دست زدن به چنین اقدامی اکراه دارد زیرا نگران است که به سقوط به منطقه باخت متهم شود. براون پس از زوال اعتماد به نفسش اغلب وسوسه شده است که به رویکرد چالش ناپذیر «بلریسم پوپولیستی» متوسل شود. او وانمود کرده که همه بخش های کارگری و کارمندی بدون تکیه به شانس و بخت حق انتخاب دارند و درعین حال ، با افزایش جمعیت زندانیان زندان های بیشتری ساخته؛ از کارت های شناسایی جدید به عنوان شیوه ای برای مبارزه با مهاجرت نام برده و از تحقق رؤیای مارگارت تاچر برای کاهش نرخ پایه مالیات بر درآمد به ۲۰ پنس خبر داده است.

براون در پشت پرده سیاست های ترقی خواهانه زیادی را دنبال می کند اما بیان روایی آنها برای مردم نشانه هایی از دوران بلر دارد. با آن که تحولات مقابل چشمان مردم رخ می دهد اما تغییرات آشکاری به چشم نمی آید. در واقع، براون جامه تازه ای بر تن نکرده و رویکرد چندان تازه ای در پیش نگرفته است.

دیوید کامرون نیز تحقق بخش تغییر نبوده است . نبوغ او سازنده دیدگاه و چشم اندازی است که تقریباً نقطه مقابل تغییر به شمار می آید. او بدون آنکه نگران به وجود آمدن تهدیدی علیه موجودیت محافظه کاران باشد اذعان داشته که بسیاری از سیاست های بلر همان چیزی بوده که آنها بدان اعتقاد داشته اند. در سال ۱۹۹۷ اگرچه رأی دهندگان از تاچریسم روی برگرداندند اما بلر در بسیاری از زمینه ها تاچریسم را احیا کرد.

کامرون و جورج اوسبورن، وزیر خزانه داری در دولت سایه، استدلال کرده اند که هر دو وارثان بلر هستند. برخی از اعضای کابینه سایه بریتانیا بدون هیچگونه ناشیگری یا شیطنتی می گویندکه در دوره دوم کارگر (دوران براون) بلری شده اند. آنان بیش از آنکه عاملان تغییر باشند از رویکرد «گزینه های بیشتر» بیشتر حمایت می کنند. البته ظاهراً دراین باره سرمایه گذاری عمومی اندکی خواهند داشت و پرونده این مسئله را به عنوان حربه ای علیه دولت به کار می برند. احیاناً آنان همانند مرشدشان بلر همپیمانی با امریکا را در کانون سیاست خارجی شان قرار می دهند و این همپیمانی به واسطه خصومت با اتحادیه اروپا عمیق تر خواهد شد.

اما در اینجا عقده ای آشکار می شود: بلریسم محبوب نبود. او هرگاه که با حمایت مشتاقانه روبرت مرداک غول رسانه ای و ستون نویس های محافظه کار فرصتی برای آرامش می یافت، محبوبیت خود و حزبش در نظرسنجی ها کاهش می یافت. این بدان دلیل نبود که او با تصمیم دشواری مواجه می شد بلکه به علت آن بود که «شانه به شانه» جورج بوش رئیس جمهور امریکا می ایستاد و از سوی دیگر پایان تن آسایی دهه ۱۹۶۰ را اعلام می کرد.

نظرسنجی های آن زمان حاکی از این بود که رأی دهندگان خواهان وداع با یادگارها و بازتاب های دهه ۱۹۸۰ بودند. اکنون همین رأی دهندگان انگلیسی با رهبرانی مواجهند که گویی می خواهند با سحر وجادو تحول ساز شوند.

پایان بحران حزب کارگر در عین دشواری، برای بازیگران سیاسی یک امر آسانی است. دیوید میلیبند وزیر خارجه انگلیس نشان داده که در صورت خالی شدن پست رهبری حزب کارگر آماده پذیرفتن آن است. بلری های افراطی در یک اقدام سیاسی حساب شده سکوت اختیار کرده اند. سایر اعضای کابینه نیز در ظاهر به گروه خود وفادارند اما در پشت صحنه رنج می کشند و طرح های مبهمی برای خلاصی از بحران می ریزند. این یک نمایش جذاب است.

کامرون بنا به دلایل تاکتیکی و ایدئولوژیکی نماینده تغییری نخواهد بود. او تابع بلر خواهد بود؛ بلر که به تاچر ادای احترام می کرد. اما براون می توانست عامل تغییر باشد. براون در دوره دوم حاکمیت حزب کارگر سخنرانی غرایی درباره محدودیت های بازار در مقابل ارائه خدمات عمومی داشت اما امروز به ندرت به آن واژه ها و گفته هایش اشاره می کند. براون درک خاصی از اهداف سیاسی به معنای گامی به جلو دارد. به گونه ای که مدعی است کوشیده چالش های بازار جهانی را به فرصتی برای شکوفایی توانایی افراد مبدل کند. اما وی به دلیل اشتباهات راهبردی اش که بحث های زیادی درباره آنها شده، با بدشانسی های فراوان و رویگردانی رسانه ها و از دست رفتن مخاطبانش مواجه شده است.

اما به یمن بحران اعتباری، چالش بیش از گرمای جوی و بحران خدمات عمومی هنوز فضا برای خودنمایی یک سیاستگذار دوران پسابلری مهیا است که کامرون را به قهرمان «وضعیت موجود تاریخ گذشته» تبدیل کند. شکل دهی به این برنامه و سیاست مهمتر از بازی و بازیگردانی سیاسی ما ه های آینده است. تغییر در رهبری کارگر به خودی خود عامل انفصال از وضعیت اخیر نخواهد بود. تغییرات پیچیده تر از آن است که تصور می شود

ترجمه: هرمز برادران ‎/ منبع: ایندیپندنت