سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

جامعه شناسی مردم مدار



      جامعه شناسی مردم مدار
طلیعه خادمیان

جامعه‌شناسي مردم‌مدار: جامعه‌شناسي در قرن بيست و يكم. گروه نويسندگان. ترجمة بهرنگ صديقي و ديگران. تهران: نشر ني، 1394. 432ص. 270000 ریال.

 جامعه‌شناسي مردم‌مدار1، در واقع پاسخ برخي جامعه‌شناسان جديد به انتقاد از رشتة جامعه‌شناسي و جهت‌گيري‌هاي سنّتي آن است. در اين نوع نگاه، جامعه‌شناسي سنّتي متهم به علمي‌شدن بي‌رويه و كنار كشيدن از حوزة‌ عمومي است. جامعه‌شناسي مردم‌مدار، هوادار سنّتي است كه از جامعه‌شناسان مي‌خواهد كه تعهد اجتماعي داشته باشند و در فعاليت‌هاي سياسي شركت كنند.

در سال 2004 انجمن جامعه‌شناسي امريكا يكي از موفق‌ترين گردهمايي‌هاي تاريخ يكصد و چندسالة خود را برگزار كرد. مايكل بوراووي2، رئيس انجمن، با قرائت بيانية پرشوري، حضار و مخاطبان جامعه‌شناسي در سراسر جهان را به سمت جامعه‌شناسي مردم‌مدار فرا خواند كه به تعبير وي‌، نوعي جامعه‌شناسي است كه فراتر از مرز و محدوده‌هاي دانشگاه با مردمان گوناگون سروكار مي‌يابد و مدام با آن‌ها دربارة ارزش‌هاي بنيادين گفت‌و‌گو مي‌كند.

هدف اين جامعه‌شناسي كه با عطف توجه به جنبش‌هاي كارگري، انجمن‌هاي محلي، جماعت‌هاي ديني و گروه‌هاي حمايت از حقوق مهاجران و نظاير اين‌ها محقق مي‌شود، عبارت است از «آشكارسازي امر ناآشكار عمومي كردن امر خصوصي» (ص 15).

البته بوراووي جامعه‌شناسي مردم‌مدار را جايگزين ديگر انواع جامعه‌شناسي نمي‌داند بلكه پيشنهاد مي‌كند كه با نوعي تقسيم كار در اين رشته به اين نوع جامعه‌شناسي نيز، در كنار جامعه‌شناسي‌هاي حرفه‌اي، انتقادي و سياستگذار، جايي اختصاص يابد. جامعه‌شناسي مردم‌مدار، برخلاف جامعه‌شناسي حرفه‌اي و انتقادي، به مردماني توجه دارد كه بيرون از دانشگاه‌اند و حتي به شكل‌گيري آن‌ها نيز كمك مي‌كند در واقع با جامعة مدني پيوند دارد كه در آن خيل عظيمي از انجمن‌ها و جنبش‌ها در تقابل با دولت و اقتصاد حضور دارند.

كتاب مشتمل بر بيش از پانزده مقالة مجزا از سرشناس‌ترين جامعه‌شناساني است كه در قرن بيست و يكم دل در گرو بهروزي و نجات بشر دارند. در اين‌جا با ذكر شمه‌اي از اهم مطالب كتاب، به معرفي آن مي‌پردازم.

مقالة اول كه به خود مايكل يوراووي تعلق دارد، تِم اصلي خود را از اثر معروف والتر بنيامين دربارة فلسفة تاريخ گرفته است. در 1940 زماني كه سرمايه‌داري به فاشيسم و سوسياليسم به استالينيسم تبديل شده و بين آن دو ائتلافي شكل گرفته بود، بنيامين تصويري غمبار از آيندة جهان داشت. بوراووي معتقد است كه امروز در آغاز قرن بيست و يكم با اين‌كه كمونيسم مضمحل شده و از فاشيسم فقط خاطره‌اي دهشتناك باقي مانده، باز هم شاهد آوارهايي بر سر جهان هستيم: امروزه سرمايه‌داري لجام‌گسيخته به جباريّت بازار و بي‌عدالتي‌هاي بي‌حدوحصر دامن مي‌زند. دموكراسي، سرپوشي بر منافع قدرتمندان شده و محرومين را از حقوقشان بازداشته است.

در ابتدا جامعه‌شناسي آرماني جز اين نداشت كه در مدرنيته اميد به پيشرفت را بازيابد. چنين بود كه كارل ماركس، سوسياليسم را از شرّ از خود بيگانگي رها كرد، دوركيم همبستگي ارگانيك را از هنجارگسيختگي بيرون كشيد و ماكس وبر با آن‌كه از فرا رسيدن «شب تاريك در يخبندان قطبي» بيمناك بود، توانست آزادي را عقلاني‌سازي بيابد و از جهان افسون‌زدايي شده، معنا استخراج كند و ... اما گويا جامعه‌شناسي امروز برخلاف پيشينيان كه عزم خود را براي تغيير جهان جزم كرده بودند، مي‌كوشد كه جهان را همان‌طور كه هست حفظ كند.

بوراووي معتقد است كه آرمان‌گرايي گذشته از جامعه‌شناسي رخت بربسته، ديگر آن اشتياق اوليه براي عدالت اجتماعي، برابري اقتصادي، حقوق بشر، آزادي سياسي و به بياني ساده‌تر، اشتياق براي جهاني بهتر، در جامعه‌شناسي، جاي خود را به مدرك‌گرايي، واحدهاي درسي استاندارد شده، امتحانات فشرده، پايان نامه‌هاي سفارشي و ... داده است. در حالي كه «ما جامعه‌شناسان علاوه بر خلق مردماني ديگر، مي‌توانيم خودمان را نيز به گروهي از مردم بدل سازيم و در عرصة سياسي نقش ايفا كنيم» (ص 58).

سي. رايت. ميلز از معدود جامعه‌شناساني است كه بوراووي در اين كتاب رويكرد او را مردم‌مدارانه مي‌داند و وي را روشنفكري مردمي قلمداد مي‌كند.

جامعه‌شناسي مردم‌مدار در كشورهاي جنوب، حضوري پررنگ از خود به نمايش گذاشته است. بوراووي معتقد است كه مثلاً در افريقاي جنوبي در دهة 90 رابطة نزديكي ميان جامعه‌شناسي و مبارزات عليه آپارتايد وجود داشت: «زماني كه ما در ايالات متحده مشغول نظريه‌پردازي دربارة جنبش‌هاي اجتماعي بوديم، جامعه‌شناسان در افريقاي جنوبي در حال سروشكل دادن به اين جنبش‌ها بودند.» (ص 95) در اتحاد جماهير شوروي در دورة‌ استالين، جامعه‌شناسي محو شد و حياتي زيرزميني يافت. اما در دورة پس از استالين، جامعه‌شناسي به حربه‌اي براي طرح نقدهاي رسمي و غيررسمي بدل شد.

علم اقتصاد و در علوم سياسي دست در دست يكديگر زمانة ما را زير ضرب نوعي ايدئولوژي برده‌اند كه تندروي‌ها و تعديات بازارها و دولت‌ها را توجيه مي‌كند، اما پيوند ميان جامعه‌شناسي و جامعة مدني، يعني همان جامعه‌شناسي مردم‌مدار موجب عقب راندن استبداد دولت و جبّاريت بازار خواهد شد.

مقالة «پيوند ناكام» نوشتة شارون هيز، ما را با احساسي آشنا مي‌كند كه تقريبا همة‌ كساني كه با شوق بسيار وارد رشتة جامعه‌شناسي شده‌اند، آن را تجربه كرده‌اند؛ احساسي از ناكامي و دلشكستگي به سبب نااميدشدن از آن‌چه در انتظارش بودند. همه در بدو ورود گمان مي‌كنند كه جامعه‌شناسان، جماعتي پويا و نخبه از روشنفكران مردمي هستند كه مصمم به تغيير جامعه‌اند، در حالي كه در گذر دهه‌ها جامعه‌شناسان نيز گروهي آكادميسين هستند كه در سلسله‌مراتب اداري و ارتقاء گم شده‌اند. به اين دليل شارون هيز معتقد است كار مايكل بوراووي در به وجود آوردن و پيشبرد جامعه‌شناسي مردم‌مدار بسيار ضروري است زيرا اگر چنين جامعه‌شناسي‌اي محقق نشود، جامعه‌شناسان بايد خودشان با خودشان حرف بزنند. پس بايد به سوي اين جامعه‌شناسي آسان‌فهم و مرتبط با مردم و در عين حال اكتيويسم پيش رفت.

ما در اين كتاب مي‌آموزيم كه جامعه‌شناسي بايد و ضرورتاً به سويي برود كه بتواند با طيف وسيعي از غيرجامعه‌شناسان گفت‌و‌گو كند: مخاطباني از نژادها و اقوام گوناگون، با پيشينه‌هاي طبقاتي گوناگون، گروه‌هاي شهروندي متنوع با جنسيت‌ها و هويت‌هاي جنسي متفاوت و ...

به اين ترتيب به نظر مي‌رسد كه كساني بيشتر به سراغ جامعه‌شناسي مردم‌مدار مي‌روند كه تجربيات‌شان ديدي متفاوت به نابرابري اجتماعي به آنان داده است: امريكايي ـ‌ افريقايي‌ها؛ لاتين‌تبارها؛ گروه‌هاي مهاجر جديد؛ زنان؛ اعضاي طبقة كارگر و فقرا؛ همجنس‌گرايان؛ دو‌جنسي‌‌ها؛ تراجنسيتي‌ها و ساير كساني كه در جامعه در حق‌شان اجحاف مي‌شود و البته پشتيبانان آن‌ها.

نكتة ديگري كه در اين كتاب به آن پرداخته شده است، زبان متكلّف، بي‌روح و تخصصي جامعه‌شناسي است كه آن را در قالب آكادميك نگه مي‌دارد و نگاه نخبه‌گرايي كه آن‌چه را كه براي مردم فهم‌پذير باشد به دليل ژورناليستي بودن ناديده مي‌گيرد. در حالي كه برخي از تأثيرگذارترين و مهم‌ترين كتاب‌هاي جامعه‌شناسي آن‌هايي هستند كه براي عامة مردم آسان‌فهم‌اند از جملة اين كتاب‌هاست:  انبوه خلق تنها نوشتة ديويد ريسمن (1950)؛ روستاييان شهرنشين3 نوشتة هربرت گانس (1962)؛ نظم اجتماعي زاغه‌نشين‌ها4 نوشتة جرالد سوتلز (1968)؛ عادات قلب نوشتة رابرت بلا و همكاران (1985). تمامي اين كتاب‌ها در فهرست 53 عنوان كتابي قرار دارند كه هربرت گانس در مقاله‌اي در نشرية جامعه‌شناسي معاصر در 1997 آن‌ها را پرفروش‌ترين كتاب‌هاي جامعه‌شناسان معرفي كرده است. از اين بحث به اين نتيجه مي‌رسيم كه جامعه‌شناسي مردم‌مدار بر آن است كه آثاري توليد كند كه ضمن آن‌كه متفكرانه و داراي انسجام فكري است، خيلي تكنيكي و دشوار فهم نباشد. خلاصه اين‌كه مباحث منسجم و قانع‌كننده‌اي طرح كند كه هم در ميان مخاطبان عمومي طنين‌انداز شود و هم در ميان اصحاب دانشگاه شانس بيشتري داشته باشند.

آخرين توصية مقالات اين كتاب اين است كه نبايد از جامعه‌شناسي مردم‌مدار، برداشتي سطحي داشت؛ برداشتي بدين مضمون كه جامعه‌شناسان يا بايد مفاهيم مردمي، آسان فهم و به درد نخور و در نهايت آثار پرفروش توليد كنند و يا نوعي جامعه‌شناسي كه براي مصرف عمومي توليد شود؛ نوعي جامعه‌شناسي ساده‌لوحانة صرفاً عوام پسند، بي‌دقت، غير نظري با جانبداري‌هاي مغرضانه و كج و كوله. در حالي كه مايكل بوراووي و همفكرانش سعي در نزديك‌تر كردن علم جامعه‌شناسي با افراد جامعه و در واقع مخاطبان آن دارند.

 

1. Public Sociology

2. Michael Burwoy

3. The Urban Villagers

4. Social order of the Slums

 

این مطلب در چارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و نشریه جهان کتاب منتشر می شود.