سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا

امام حسین بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام)


امام حسین بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام)
[امام] حسین [ع] بن علی بن ابی طالب سبط پیامبر است و فرزند [حضرت] فاطمه [س] [هم] است. شهرتش به علت قیام اوست كه به شكلی غم انگیز در كربلا در دهم محرم سال ۶۱ ق/ اكتبر ۶۸۰م پایان پذیرفت.
● دوران كودكی و جوانی
[امام] حسین [ع] بر اساس بیشتر منابع در مدینه در آغاز شعبان سال ۴ ق / ژانویه ۶۲۶ م متولد شد. بنابراین او هنگام مرگ پیامبر كودكی بیش نبود. از این رو تنها می توانسته خاطراتی بسیار اندك از پدر بزرگ خویش به یاد داشته باشد. شماری از احادیث، به ذكر عبارات محبت آمیزی كه [حضرت] محمد [ص] در مورد نوه هایش به كار برده، پرداخته اند.
به عنوان مثال، " هر كس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر آن كس با آنها دشمنی ورزد مرا دشمن داشته" و "[امام] حسن [ع] و [امام] حسین[ع] سید جوانان بهشتند". ( این گفته نزد شیعیان از آن رو كه از آن یكی از توجیهات اساسی خود را در مورد حق امامت فرزندان ساخته اند، دارای اهمیت زیادی است. سید شباب الجنه یكی از القابی است كه شیعیان به هر یك از دو برادر می دهند)؛ احادیث دیگری، [حضرت] محمد [ص] را با دو نوه اش كه بر زانوان او نشسته اند و یا بر دوش او و یا حتی بر پشت او به هنگام نماز و در حال سجده قرار گرقته اند نشان می دهد.۱شمار قابل ملاحظه ای از این گزارش ها را عمدتاً از مجموعه های حدیثی ابن حنبل و ترمذی جمع آوری كرده است). تعدادی از محدثین به این تصاویر كوچك زیبا و واقع نما، جزییاتی افزوده اند كه برای غیرمسلمان عجیب و غریب و در صورت وجود فرشتگان در آنها، خیال پردازانه به نظر می آید در حالی كه نزد مسلمانان، از آن رو كه معتقد به دیدار مستمر جبرئیل با [حضرت] محمد [ص] می باشند، اینگونه نیست؛ در دیگر اخباری كه تحت عنوان " افسانه [امام] حسین [ع] &#۰۳۹;&#۰۳۹; در همین مدخل می خوانیم، نفوذ شیعه را به وضوح می یابیم. [امام] حسین [ع] دوران جوانی را در سایه سار پدرش و با فرمانبرداری از او گذراند.۲ او در جنگ های پدرش شركت می جست.
● جهت گیری در برابر معاویه
[امام] حسین [ع] حتی پس از مرگ [امام] علی [ع] [امیرالمؤمنین علیه السلام] نیز به عنوان یك شخصیت برجسته و بارز ظاهر شد؛ نمونه این مسئله را می توان در روابط او با معاویه دید: او برادرش [امام] حسن [ع] را به خاطر دست كشیدن از قدرت مورد انتقاد قرار داد، اما خود با گرفتن حقوقی به مبلغ یك یا دو میلیون درهم از معاویه به كار انجام شده تن در داد؛ او غالباً به دمشق جایی كه انعام بیشتری دریافت می نمود، سفر می كرد.[۱] چندین بار حتی قبل از مرگ [امام] حسن [ع]، شیعیان به او پیشنهاد قیام دادند اما پاسخ همیشه یك كلام بود: "تا زمانی كه این مرد [معاویه] زنده است، هیچ كاری نمی توان انجام داد.... رهنمود آن است كه همواره به فكر انتقام جویی آتی باشید ولی درباره اش هیچ نگویید"۳. معاویه علی رغم اینكه به وسیله حاكم مدینه، مروان بن حكم، از رفت و آمد زیاد شیعیان با [امام] حسین [ع] خبردار شده بود اما از آن ترس و وحشتی نداشت. او با دوراندیشی به مروان توصیه كرد كه از درگیری با [امام] حسین [ع] پرهیز كند و در نامه ای به [امام] حسین [ع]، ضمن وعده بخشش های فراوان او را از درگیر شدن با خود بر حذر داشت. ماجرا با جوابی مكتوب و غرورآفرین از سوی [امام] حسین [ع] كه به نظر نمی رسید، معاویه را نگران كرده باشد خاتمه یافت.۴ تنها در دو موقعیت بود كه [امام] حسین [ع] بی باكانه عمل كرد: زمانی كه او از حق خود در مورد مالكیت اموال مشخصی در برابر بعضی امویان قدرتمند دفاع كرد۵ و زمانی كه معاویه از مقامات بلند پایه حكومتی خواست تا جانشینی فرزندش یزید را به رسمیت بشناسند [امام] حسین [ع] یكی از پنج نفری بود كه از پذیرفتن چنین ادعایی كه اساسی جدید برای حق جانشینی خلافت تعریف می كرد، سرباز زد.
● خودداری از بیعت با یزید بعد از مرگ معاویه و پیامدهای آن
بی درنگ بعد از مرگ معاویه ( رجب ۶۰ ق/ مارس- آوریل ۶۸۰م) حاكم مدینه، ولیدبن عتبه بن ابی سفیان به دستور یزید، [امام] حسین [ع] و عبدالله بن زبیر را نابهنگام به كاخ فراخواند و از آنها خواست تا در برابر خلیفه جدید سر تعظیم فرود آورند. هر دوی آنها كه به مرگ معاویه پی برده بودند، علی رغم اینكه نگران جان خویش بودند، تصمیم گرفتند؛ همچنان از بیعت امتناع ورزند. در حالی كه ابن زبیر شب بعد از آن به مكه گریخت، [امام] حسین [ع] به همراه یارانش به كاخ رفت و بعد از اظهار همدردی و تسلیت، به این بهانه كه برای معتبر بودن بیعت باید آن را علنی انجام داد، تعویق آن را خواستار شد، او موفق شد تا بیعت را برای دو روز به تأخیر اندازد ولی عاقبت شبانگاهان به همراه خانواده خویش ولی از بیراهه به مكه گریخت. علی رغم اصرار مروان به ولید بن عتبه برای توسل به زور، او تمایلی برای اتخاذ اقدامات جدی علیه سبط پیامبر نداشت و به علت این سستی از مقام خویش بر كنار شد. موقعیت ایجاد شده در مكه بعد از ورود ابن زبیر و [امام] حسین [ع] نمی تواند موقعیتی عادی بوده باشد. ساكنان مكه، تمایل به همراهی با [امام] حسین [ع] داشتند و ابن زبیر كه از قبل در دل آرزوهایی نهان داشت، متهم به حسادت نسبت به [امام] حسین [ع] بود.۶
● منابعی در باره شورش [امام] حسین [ع] و پایان غم انگیز آن:
به غیر از بعضی نسخ خطی كتابخانه برلین كه به ابومخنف منسوب است۷ - و نگارنده این مقاله مشغول مطالعه و بررسی آنهاست - و نشان از وثاقت و اعتبار نسبی یا كامل آنها دارد، مهمترین متون درباره اقدام [امام] حسین [ع] و نتیجه غم انگیز آن در كربلا، كتب طبری و بلاذری است. اولی احادیث بسیار زیادی درباره وثاقت ابومخنف(د.ح. ۱۵۷ق/۷۷۴م) نقل می كند؛ همچنین او به نقل احادیث نسبتاً زیاد هشام بن محمد كلبی كه بیشتر آنها را از طریق استاد خویش ابومخنف دریافت كرده می پردازد و نیز تعداد اندكی از احادیثی كه با اسناد ایشان از دیگر محدثین نقل شده، اگرچه این احادیث گونه های اندكی به موارد پیشین می افزاید كه بیشترشان نیز فاقد اهمیتند. بلاذری تقریباً همیشه از همان منابعی كه طبری استفاده كرده، سود می جوید، اما غالباً آنها را با عبارت " قالوا" خلاصه می نماید. او همچنین بعضی جزییات و قسمت های اضافی را ارائه می كند. دینوری، یعقوبی، ابن عبدربه و دیگران از آنجایی كه تقریباً تمام گزارش های مستمر ایشان بر ابومخنف استوار گشته، چیز تازه ای به دانش ما نمی افزایند. اهمیتی كه حتی در میان شیعیان به اثر این طرفدار [امام] حسین [ع] داده شد، چشمگیر بود، چرا كه نویسندگان متقدم شیعه (برای مثال مفید،۴۱۳ق /۱۰۲۲م) و یا كسانی كه از قابلیت كافی نقد برای حذف اضافات موهوم و خیالی برخوردار بودند عمدتاً از مجموعه احادیث اوست كه گزارش خود از اقدام [امام] حسین [ع] را نقل كرده اند(تشیع آنها خودش را در جایی دیگر جلوه گر می سازد). تغییرات نسبی در داستان اقدام [امام] حسین [ع] (ظاهراً از قرن ۷ ق/۱۳ م آغاز می شود)ورود گزارش های خیال پردازانه، امری كاملاً متأخر است. (جنگ های تن به تن كه در آنها دشمنان [امام] حسین [ع] به وفور كشته می شوند، [امام] حسین [ع] همچون شیری از خود دفاع می كند و به كشتار مهاجمان می پردازد و افسانه هایی[۲] از این دست). كه به شدت مورد نقد ابن كثیر۸ قرار گرفته است.
● دعوت كوفیان اعزام مسلم بن عقیل به كوفه:
كوفیان كه اكثرشان شیعه بودند از خبر مرگ معاویه خشنود گشتند. طولی نكشید كه از كوفه، نامه ها و سفیرانی برای دعوت [امام] حسین [ع]، به شهری كه دیگر نمی توانست رژیم اموی را تحمل كند فرستاده شد. رژیمی كه نزد كوفیان متهم به تصرف ناروا [هم] بود و اجازه داده بود تا اموال الهی به دست قدرتمندان و ثروت اندوزان بیفتد و بهترین انسان را كشته بود(اشاره به حجربن عدی و حامیانشان) در حالی كه پست ترین انسان را زنده گذاشته بود۹. [امام] حسین [ع] در پاسخ چنین گفت كه او امید ایشان را برای به هم پیوستن در راه راست و پی جویی حقیقت به همت و اتكای او می داند، نیز افزود:" امام نباید جز بر اساس كتاب خدا عمل كند، [پول رعیتش را] با درستكاری بگیرد، به حق قضاوت كند و به خدمت الهی درآید".
با این وجود، او قبل از تصمیم گیری، فرستادن پسر عمویش، مسلم بن عقیل را به كوفه برای بررسی اوضاع بخردانه دانست. طولی نكشید كه مسلم هزاران عهدنامه یاری گرد آورد و حتی توانست كه كنترل جمعی را از منبر مسجد به دست بگیرد.۱۰ اما فعالیت های پنهانی او به خلیفه یزید گزارش شده بود و او كه دیگر به حاكم شهر، نعمان بن بشیر انصاری، اعتماد نداشت، كنترل شهر را به پسر زیاد، عبیدالله حاكم سابق بصره سپرد و به او دستور داد كه خود بی درنگ به كوفه رفته و آشوب ها را سركوب كند. ابن زیاد با لباس مبدل وارد كوفه شد و اقدامات شدیدی اتخاذ كرد كه هواداران [امام] حسین [ع] را به وحشت افكند. مسلم كه تلاش هایش برای سازماندهی یك شورش فوری ناكام مانده بود، گریخت و مخفی شد؛ او شناسایی شده و به قتل رسید(نهم ذی الحجه ۶۰ق/۱۱ سپتامبر۶۸۰م).از بخت بد حسین مسلم نامه ای بسیار امیداوارانه، در مورد موفقیت دعوتش به [امام] حسین[ع] نوشته بود و حتی به نظر می رسد هزاران نامهٔ امضاء شده از سوی كوفیان نیز برای او ارسال كرده است.
● عزیمت [امام] حسین [ع] به سوی كوفه:
پیش از این، ابن حنفیه در مدینه۱۱ و بعد عبدالله بن عمر و عبدالله بن عباس هنگامی كه او را در راه مدینه به مكه ملاقات كردند،۱۲ و دیگران، به [امام] حسین [ع] در مورد خطرات قیام هشدار داده بودند. ابن عباس در مكه توصیه خود را با اصرار فراوان بازگو كرده بود.۱۳ حتی عبدالله بن زبیر هر چند مزورانه او را از چنین اقدامی منع كرده بود، چرا كه او در مكه به دنبال خالی كردن موقعیت برای خودش بود.۱۴ علی رغم تمام این توصیه ها، [امام] حسین [ع] برنامه خود را لغو نكرد. او بجای حج، عمره بجای آورد و از غیبت حاكم ، عمروبن سعید الاشرق كه مشغول اتمام مناسك حج در اطراف شهر بود، سود جسته، بی سر و صدا با گروه خود تقریباً پنجاه مرد - بستگان و دوستانی كه تاب تحمل جنگ داشتند- و زن و كودك مكه را ترك گفت(۸ذی الحجه ۶۰ق / ۱۰ سپتامبر۶۸۰م، روز ترویه). اسامی تمامی اماكنی كه او در مسیر مكه به كوفه توقف كرده توسط طبری و بلاذری ثبت شده ؛ ولهاوزن آنها را مورد توجه قرار داده است.عمروبن سعید بعد از آگاه شدن از عزیمت [امام] حسین [ع] گروهی از مردان را به فرماندهی برادرش یحیی در تعقیب او فرستاد. اما كل آنچه بین دو گروه اتفاق افتاد، درگیری آنها با چوب و شلاق بود. در نزدیكی مكه، در تنعیم، [امام] حسین [ع] كاروانی را ملاقات كرد كه از یمن آمده و به سوی خلیفه رهسپار بود و بارش عبا و گیاهان رنگزا بود. از آن رو كه او تصرف بار كاروان را حق خویش قلمداد می كرد، آن را توقیف نمود. در راه، [امام] حسین [ع] افرادی چند را ملاقات كرد: فرزدق شاعر وقتی از او سوال كرد، صریحاً به او گفت دلهای مردم عراق با اوست ولی شمشیرهایشان برای امویان است۱۵ و پسر عمویش عبدالله بن جعفر كه حامل نامه ای از طرف حاكم عمروبن سعید مبنی بر امان دادن به او بود، و برای خواندن آن به نزد [امام] حسین [ع] آمده بود. اما تصمیم [امام] حسین [ع] تزلزل ناپذیر بود. پاسخ همیشه او به هر كسی كه سعی در انحراف او از اقدامش را داشت كما بیش به یك سوال بود: " خداوند هر آنچه كه بخواهد انجام می دهد ... من آن را به او (خداوند) واگذار كردم تا بهترین را برگزینند.... او (خداوند) كسی را كه هدفی شایسته (حق) در نظر دارد، مبغوض نمی دارد..." .
زهیربن قیس البحلی از طرفداران عثمان بود. او كه در حال سفر بود و از برافراشتن خیمه هایش در همان جایی كه [امام] حسین [ع] خیمه هایش را برپا می كرد، پرهیز می نمود، اما در موقعیتی مجبور شد كه خیمه گاه خود را نزدیك خیمه گاه [امام] حسین [ع] برپا كند. [امام] حسین [ع] او را برای دیدار دعوت كرد و نظر او را در خلال گفتگوی با او تغییر داد و از آن پس او یكی از پر شورترین حامیان [امام] حسین [ع] شد.
عبیدالله بن زیاد افرادی را در جاده ها از حجاز تا كوفه مستقر كرد۱۶ و دستور داد كه از ورود یا خروج هر شخصی از حوزه محدود شده به آنها مانع شوند. [امام] حسین [ع] به وسیله عربهای بادیه نشین از این دستور با خبر شد، اما ترسی از آن به دل راه نداد و همچنان به سفر خود ادامه داد. در ثعلبیه بود كه از برخی مسافران خبر اعدام مسلم و هانی بن عروه را در كوفه، شنید. پس از آن، او باید برمی گشت، اما پسران عقیل تصمیم گرفتند كه یا انتقام برادر خویش را بگیرند و یا به همان سرنوشت دچار شوند. این امر تصمیم او را تغییر داد.[۳] بعد از آن در زباله، مطلع شد كه سفیر او(قیس بن مصهر الصیداوی یا عبدالله بن یقطر برادر رضاعی او)۱۷ كه برای اعلام ورود قریب الوقوع او از حاجز به كوفه فرستاده شده بود، شناسایی شده و به قتل رسیده است. پس از آن [امام] حسین [ع]، در سخنانی برای یارانش، پس از مطلع كردن ایشان از اخبار غم انگیزی كه به او رسیده و خیانتی كه كوفیان كرده بودند، از آنها خواست كه او را ترك گویند.[۴] آنها كه در اثنای سفر به گروه او ملحق شده بودند، جدا شده و تنها كسانی كه از حجاز همراه او بودند، باقی ماندند.
گروههایی اسب سوار به گشت زنی در منطقه می پرداختند. زمانی كه آنها در افق پدیدار گشتند، [امام] حسین [ع] به سوی ذوحسم (یا حْسَِّم) تغییر مسیر داد و در آنجا خیمه هایش را برافراشت. سواركاران كه تحت فرمان حر بن یزید تمیمی یربوعی بودند، به نزدیكی آنها رسیدند، [امام] حسین [ع] به علت شدت گرمای هوا دستور داد تا به آنها آب بدهند. این وضع همچنان بدون تنش باقی ماند، به گونه ای كه حر و لشكریانش در آن روز در دو نماز به امامت [امام] حسین [ع] شركت جستند۱۸ و بعد از آن، چهار شیعه كه از كوفه آمده بودند، توانستند علی رغم مخالفت حر به قیام كنندگان بپیوندند۱۹. بعد از هر نماز [امام] حسین [ع] برای دشمنان خویش انگیزه هایی را كه قیام او را پدید آوردند، توضیح می داد: " شما هیچ امامی نداشتید و من باید به قدرت خدا وسیله اتحاد باشم ...
ما صلاحیت بیشتری برای حكومت بر شما داریم تا دیگرانی كه ادعای چیزی را دارند كه هیچ حقی نسبت به آن ندارند و ظالمانه عمل می كنند... اما اگر شما نظرتان عوض شده ... من باید بروم"۲۰. حر چیزی در مورد نامه هایی كه كوفیان به [امام] حسین [ع] نوشته بودند نمی دانست، اما هنگامی كه [امام] حسین [ع] دو كیسه مملو از نامه ها را به او نشان داد، باز طرز برخورد خود را تغییر نداد. او دستور داشت تا قیام كنندگان را بدون جنگ به ابن زیاد تحویل دهد. او در تلاش بود كه [امام] حسین [ع] را برای همراهی با خود متقاعد نماید؛ هنگامی كه [امام] حسین [ع] به حركت خود ادامه داد او جرأت مخالفت با او را نداشت، اما در عوض به او پیشنهاد هایی نمود: مسیری را انتخاب كند كه نه به كوفه منتهی شود و نه به مدینه و به یزید یا ابن زیاد نامه ای بنگارد؛ در همان زمان او خود نامه ای به ابن زیاد نگاشت به این امید كه جوابی مبنی بر پرهیز از تجربه ای دردناك دریافت كند. اما [امام] حسین [ع] با این پیشنهادها موافقت نمی كرد و در نتیجه حر او را در هر جایی تعقیب می كرد و هر از چند گاهی به او هشدار می داد:" خدا را به تو یادآور می شوم، به خاطر خودت ...
اگر جنگی روی دهد كشته خواهی شد..." اما [امام] حسین [ع] از مرگ نمی هراسید. به هنگام توقف در ناحیه نینوا(قسمتی از سواد كوفه) اسب سواری از كوفه رسید و بی آنكه با [امام] حسین [ع] مواجه شود، از سوی ابن زیاد نامه ای به حر داد كه به او دستور داده بود تا از توقف قیام كنندگان جز در بیابانی خشك و بی آب مانع شود. زهیربن قین پیشنهاد داد به دسته كوچك حر حمله كنند و روستای عكر[۵] را كه دارای استحكاماتی بود، اشغال نمایند، اما [امام] حسین [ع] از آغاز كردن جنگ امتناع ورزید.
در دوم محرم او اردوگاه خود را در كربلا كه جزیی از ناحیه نینوا بود، برپا كرد. در سوم محرم اوضاع وخیم تر شد. لشكری چهارهزار نفری در كوفه به فرماندهی عمربن سعد بن ابی وقاص به آنجا وارد شد، او كه توسط ابن زیاد به عنوان نائب[۶] در ری منصوب شده بود و قرار بود برای فرونشاندن شورش دیلمیان به دشتبا [دشت پی][۷] برود به منظور سركوب [امام] حسین [ع] فرا خوانده شد او برای رهیدن از چنین عمل نفرت آمیزی تلاشی هر چند بی نتیجه انجام داد، اما با تهدید عزل شدن از منصب، سرانجام مجبور به اطاعت گشت. او پس از رسیدن به كربلاء به وسیله پیكی دریافت كه در حال حاضر [امام] حسین [ع] صرفاً قصد عقب نشینی دارد، اما ابن زیاد با دریافت این اطلاعات از جانب او، تأكید كرد كه همه شورشیان باید در برابر یزید سر تعظیم فرود آورند؛ همچنین قرار بود كه آنها از دسترسی به رودخانه دور نگه داشته شوند.
عمربن سعد، عمروبن حجاج زبیدی را همراه با پانصد نفر سواره نظام در مسیر منتهی به فرات مستقر كرد.
به طوری كه سه روز [امام] حسین [ع] و همراهانش در برابر تشنگی به شكلی طاقت فرسا تاب آوردند. گروهی پر دل و جرأت به رهبری برادر [امام] حسین [ع]، عباس، به رودخانه حمله ور شدند، اما تنها موفق به پر كردن مشك آبی كوچك شدند. در این حال، ابن سعد همچنان در تلاش برای دستیابی به توافق با [امام] حسین [ع] بود و شب هنگام گفتگوهایی با او انجام داد؛ اگر چه هیچ كس در این گفتگوها حضور نداشت، اما شایع شده بود كه به [امام] حسین [ع] سه پیشنهاد داده است: اینكه یا به او اجازه داده شود تا روانه منطقه ای مرزی شده و در آنجا علیه كفار همچون سربازی عادی بجنگد و یا دوباره به یزید بپیوندد و شخصاً با او بیعت نماید و یا از جایی كه آمده بود به آنجا باز گردد۲۱. در این زمان شمر بن ذی الجوشن (معمولاً نزد شیعیان شمر شناخته شده است) كه قبلاً از حامیان [امام] علی [ع] بود و در صفین به همراه او جنگیده بود،۲۲ پیشنهادی شیطانی به ابن زیاد داد حاكم[كوفه] راغب بود كه [امام] حسین [ع] را مجبور به تسلیم در برابر خود كند، چرا كه او به قلمروی تحت قدرت او قدم نهاده بود. از این رو ابن زیاد دستورهایی به ابن سعد داد: اگر [امام] حسین [ع] از تبعیت از شرایط مقرر شده امتناع ورزید، یا به آنها حمله می كنی و یا در غیر این صورت، فرماندهی سپاه را به شمر كه حامل این فرمان است واگذار می كنی۲۳. حتی گفته شده كه او افزود: اگر [امام] حسین [ع] در جنگ كشته شد، بدنش باید لگدكوب شود چرا كه او فردی" شورشی، فتنه گر، راهزن و ستمگر است و او نباید بعد از مرگش، ضرر و زیانی افزون بر این، وارد كند"۲۴. ابن سعد شمر را لعن كرد و او را متهم به زهرآلود ساختن امری كرد كه به شكل دیگر می شد، صلح آمیز خاتمه یابد؛ او مطمئن بود كه [امام] حسین [ع] تسلیم نخواهد شد، زیرا در او روح عزت وجود داشت".
بعدازظهر نهم محرم، ابن سعد به همراه یارانش به سوی گروه شورشیان رفت. [امام] حسین [ع] جلو خیمه خویش نشسته بود در حالی كه به شمشیر خود تكیه كرده بود و سرش در حالت خواب و بیداری این طرف و آن طرف می شد؛ او در رویا پیامبر را دیده بود كه به او گفته بود به زودی به او ملحق خواهد شد؛ [امام] حسین [ع] با صدای خواهرش زینب كه نزدیك شدن سربازان را خبر می داد، هوشیار شد و برادرش عباس را فرستاد تا علت نزدیك شدن آنها را جویا شود. در حالی كه همه در انتظار بازگشت قاصد بودند، هشدارها، سرزنش ها و اهانت ها از هر دو طرف باریدن گرفت.
هنگامی كه عباس بازگشت، [امام] حسین [ع] كه خواست ابن زیاد را دریافته بود، یك شب مهلت خواست؛ مهلت داده شد، [امام] حسین [ع] برای بستگان و یارانش سخنانی ایراد كرد، علی بن الحسین [ع]، امام سجاد علیه السلام] تنها مردی از خاندان [امام] حسین [ع] كه از كشتار نجات یافته بود، آن را چنین ذكر می كند: "خدا را سپاس می گویم كه ما را با نبوت گرامی داشت و قرآن و دین را به ما تعلیم داد... من با ارزش تر از یاران خود كسی نمی شناسم ... و مؤمن تر از خانواده خود خانواده ای نمی دانم ..... پروردگارم به همه شما پاداش دهاد. فكر می كنم كه فردا پایان ما فرا خواهد رسید ... از همه شما می خواهم كه بروید، من جلو بازگشت شما را نمی گیرم. تاریكی شب شما را می پوشاند، آن را همچون مركبی تیزرو به كار گیرید ...."۲۵.[۸] یاران [امام] حسین [ع] به جز تعدادی معدود، سرسپردگی كامل خود را به آرمان او نشان دادند. [امام] حسین [ع] پس از نیرو بخشیدن و دلداری دادن خواهرش زینب كه دچار یأس و نومیدی گشته بود، برای آماده سازی استحكامات بیرون رفت: خیمه ها نزدیك هم بر پا شده و با طنابهایی به یكدیگر محكم شده بود، چوبها و نی ها در گودالهایی جمع آوری شدند تا در صورت لزوم، اگر از پشت حمله ای صورت گرفت، شعله ور گردند. آنها بقیه شب را به نماز گذراندند۲۶. سپس از صبح روز بعد عملیات جنگی آغاز شد.
● واقعه كربلا حوادث اصلی:
اگر بپذیریم كه ابن سعد سعی داشت تا شورشیان را با قرار دادن در وضعیت دشوار تشنگی و به اسارت گرفتن طالبیان یا محاصره كردن آنها، مجبور به تسلیم كند(كه به نظر می رسد باید بررسی بی طرفانه ای درباره این اخبار صورت گیرد)، می توان قبول كرد كه واقعه كربلاء از سپیده دمان تا بعدازظهر همراه با یك سری جنگهای تن به تن، حمله و ضدحمله هایی محدودو نیز وقفه ها و درگیریهایی در دفاع از خیمه ها و غیره طول كشیده باشد. نیز می توان پذیرفت كه این سخن كه تا غروب آفتاب سپاهیان ابن زیاد به خاطر مقاومت قیام كنندگان به ستوه آمده و تصمیم به پایان دادن این ماجرا گرفتند و در نتیجه به طالبیان باقی مانده حمله ور شده و آنها را قتل عام كردند، نمی تواند درست باشد.
در چنین مواجهه ای كه همانند یك نوع مسابقه مرگبار، تنها با تعداد اندكی جنگجو و تعداد زیادی تماشاگر و سربازان مراقب صورت گرفت، امكان وقوع گفتگوهایی میان دو طرف بر اساس نقل منابع وجود دارد. لامنس ۲۷ به خبری كوتاه از ابومخنف مبنی بر اینكه جنگ به اندازه یك چرت بعدازظهر طول كشیده ۲۸ اهمیت زیادی می دهد و نتیجه می گیرد كه: " حادثه غم انگیز كربلاء به جای هفته ها طول كشیدن تنها یك درگیری بوده و در عرض ساعتی به اتمام رسیده است ..." در میان اخبار وارده از ابومخنف تعدادی از آنها قطعاً جعلی اند اما همه با هم داستانی منسجم و قابل قبول می سازند؛ حاصل آن كه انتخاب یك خبر منفرد، از آنجایی كه این خبر با قسمت عمده دیگر اخبار متفاوت بوده و یا به نظر متفاوت می رسد، روشی انتقادی است كه ارزش آن قابل مناقشه است به ویژه در مورد حاضر كه راوی یكی است و خبر مورد بحث ممكن است یا به خودستایی یك جنگجو در برابر خلیفه تعبیر شود و یا به توصیف آخرین پرده این تراژدی.صبح دهم محرم، [امام] حسین [ع]، یارانش (۳۲ اسب سوار و ۴۰ سرباز پیاده، جناح راست به فرماندهی زهیربن قین و جناح چپ به فرماندهی حبیب بن مظاهر) را در جلوی خیمه ها به صف كرد و در حالی كه علم را به برادرش عباس می سپرد به آنها دستور داد تا كومه چوبها و نی ها را شعله ور كنند. او برای خود خیمه ای بر افراشته بود كه در آن بدن خود را نظافت كرده و با مشكی كه در كاسه ای رقیق كرده بود، خود را معطر ساخت. پس از آن، سوار اسب شد و در حالی كه قرآن در برابرش قرار داشت، در مناجاتی بلند و زیبا از خدا طلب یاری كرد۲۹. او سخنانی برای دشمنانش ایراد كرد و اعلام كرد كه خداوند ولی اوست- و از متقین حمایت می كند- از آنها دعوت كرد كه به دقت بیندیشند كه آیا كشتن او جایز است و سخن [حضرت] محمد [ص] را به یادشان آورد كه او و برادرش سید جوانان بهشتند و امتیازات بزرگ خانواده پیامبر را برایشان بازگو كرد، بار دیگر كوفیان را به خاطر فرا خواندن او، مورد سرزنش قرار داد و خواست تا اجازه داده شود به جایی برود كه امنیتش فراهم گردد. هنگامی كه به او مكرر گفته شد كه ابتدا باید به اطاعت عموزادگانش تن در دهد، در پاسخ گفت كه هیچ گاه خود را همچون برده ای خوار و حقیر نخواهد كرد۳۰. پس از آن از اسب فرود آمده و دستور داد تا به اسب پا بند بزنند، به این نشان كه هرگز نخواهد گریخت.
اگر چه اخبار متواتر قسمت هایی كه در درجه دوم اهمیت اند، از بین رفته اند: اما عبارات جنگ با وضوحی نسبی قابل پیگیری اند. بعد از سخنان [امام] حسین [ع]، زهیربن قین دشمنان را به پیروی از [امام] حسین [ع] فراخواند؛ اما هنگامی كه جز اهانت و تهدید پاسخی نشنید، از آنها خواست تا او را نكشند۳۱. پرتاب تیر آغاز شد و جنگهای تن به تن در گرفت۳۲؛ جناح راست سپاه حكومتی به رهبری عمرو بن حجاج حمله ور شدند اما با مقاومت آنها دست به عقب نشینی زدند، فرمانده دستور داد كه هیچ كس نباید در هیچ جنگ تن به تنی درگیر شود۳۳. آنها ترجیح دادند كه از دور تیر بیندازند. رزمایشی از حمله و محاصره توسط جناح چپ به دستور شمر صورت گرفت اما به تلفاتی منجر شد، فرمانده سواره نظام از ابن سعد خواست تا پیاده نظام و تیراندازان را به كمك آنها بفرستند۳۴؛ شیث بن ربعی كه قبلاً از هواداران [امام] علی [ع] بود و در این جنگ تحت فرمان پیاده نظام ابن زیاد، هنگامی كه دستور حمله به او داده شد، به وضوح عدم علاقه خود را به این كار ابراز داشت۳۵.
سواره نظام با اسبانی زره پوش و پانصد نفر تیرانداز وارد عمل شدند. سواران [امام] حسین [ع] كه اسبانشان پی شده بود، پیاده می جنگیدند۳۶. از آنجایی كه [امام] حسین [ع] و طالبیان تنها راه دسترسی شان از جلو بود، ابن سعد تعدادی را از چپ و راست به سوی خیمه ها فرستاد، تا خیمه ها را برچینند، اما یاران [امام] حسین [ع] كه در میان خیمه ها بی سروصدا حركت می كردند، با تمام قدرت از خیمه ها دفاع كردند. ابن سعد دستور داد تا خیمه ها را آتش بزنند. این كار صورت گرفت. اما این كار اول به نفع [امام] حسین [ع] بود، چرا كه شعله های آتش مانع پیشروی مهاجمان از همان سو می شد. شمر كه به خیمه [امام] حسین [ع] و همسرانش نزدیك شده بود و قصد آتش زدن آن را داشت، وقتی همدستانش نیز او را از این كار سرزنش كردند، خجالت زده دور شد۳۷.
هنگام ظهر، [امام] حسین [ع] و یارانش نماز ظهر را بر اساس صلاه خوف به جای آوردند۳۸. بعدازظهر حلقه محاصره بر همراهان [امام] حسین [ع] تنگ تر شد؛ یاران او در حالی كه می جنگیدند در پیش روی او بر زمین می افتادند۳۹. راه برای طالبیان كه تا این لحظه وارد صحنه كارزار نشده بودند، هموار گشت. كشتار آنها آغاز شد. اولین نفری كه باید كشته می شد، علی اكبر پسر [امام] حسین [ع] بود۴۰. بعد از آن نوبت یكی از فرزندان مسلم بن عقیل۴۱، پسران عبدالله بن جعفر و عقیل بود و بعد نوبت قاسم پسر [امام] حسن [ع] كه مرگش با عباراتی تأثرآور نقل شده است.
او جوان و زیبا بود؛ زخمی مهلك برداشته بود، فریاد زد و از عمویش كمك خواست عمو همچون بازی بر مهاجم حمله ور شد و با شمشیر خود به او ضربه ای زد، اما تنها این [امام] حسین [ع] نبود كه مهاجم را كشت، اسبان سربازان ابن زیاد نیز مهاجم را به زمین افكنده و با سم خود او را لگدمال كردند. وقتی گردوغبار فرونشست، [امام] حسین [ع] را می شد دید كه نعش برادرزاده اش را در آغوش گرفته و قاتلانش را لعن می كند او را به جلو خیمه اش می برد، جایی كه اجساد علی اكبر و دیگر قربانیان آرام گرفته بودند۴۲.
جزییات مرگ عباس، برادر [امام] حسین [ع] در متون طبری و بلاذری نیامده است، آنها به نقل این مسائل بسنده كرده اند:۴۳. [امام] حسین [ع] كه تشنگی بر او چیره شده بود، راه خود را به سوی فرات باز كرد، اما از رسیدن به آن منع شد، او از خدا خواست تا كسی كه او را از دستیابی به هدفش باز داشته بود، در تشنگی بمیراند(و البته دعایش مستجاب شد)؛ او با دهان و چانه ای زخمی خونی را كه در دستانش جمع كرده بود به سمت بالا به سوی آسمان پاشید و در آن حال به درگاه خداوندی، از آنچه بر سر پسر دختر رسول او آمده بود شكایت كرد. اما در مورد عباس نیز كه قطعاً در كربلاء كشته شده مطمئناً باید اخباری موجود باشد.
مفید۴۴ آنها را به آنچه درباره [امام] حسین [ع] است ملحق می كند: او نقل می كند كه دو برادر با هم به سوی رودخانه رفتند و عباس كه در میان دشمنان، دور افتاده از [امام] حسین [ع] محاصره شده بود با شهامت جنگید و در نقطه ای كه بعدها قبر او بنا شد، كشته شد(مفید، ص ۲۴۳). اكنون سربازان ابن زیاد خیلی به [امام] حسین [ع] نزدیك شده اند، اما برای لحظاتی هیچ كس جرأت نداشت حتی دستی علیه او بلند كند. عاقبت آنكه مردی از قبیله كنده بنام مالك بن نصیر، او را از ناحیه سر زخمی كرد و چهره پوش او خون آلود گشت. در حالی كه [امام] حسین [ع] آن را با فلنسوه ای عوض می كرد و عمامه ای به دور آن می بست مالك ردای كلاهدار او را ربود. اما این ردا چندان به درد او نخورد، چرا كه باقی زندگی او همراه با فقر و رسوایی بود۴۵. از دیگر قسمت های تأثرآور، مرگ كودكی است كه [امام] حسین [ع] بر زانوانش نهاده بود۴۶ تیری گلوی كودك را شكافت و [امام] حسین [ع] بار دیگر خون او را در دستانش جمع كرد و به زمین ریخت، در این حال او خشم الهی را علیه بدكاران به یاری طلبید۴۷.
كشتار ادامه یافت. عاقبت شمر- كه نزد شیعیان ملعون است- با سربازانی اندك به سوی [امام] حسین [ع]، حركت كرد، اما حتی جرأت نداشت به او حمله كند و تنها مشاجره ای میان دو تن از آنها رخ داد۴۸. در این لحظه [امام] حسین [ع] از سكون خود به در آمد و برای جنگ آماده شد(وقتی دلیل روش صلح طلبانه او مورد بررسی و مطمح نظر است، سن تقریباً ۵۵ ساله او و نیز بیماری او را نباید از نظر دور داشت).[۹] پسر بچه ای شجاعانه در كنار [امام] حسین [ع] جای گرفت. او به دستور بازگشت به خیمه و به فریادهای زینب توجهی نكرد. در این حال دستش با نوازش شمشیر از تن جدا شد؛ [امام] حسین [ع] به او دلداری داد و به او اطمینان بخشید كه به زودی نیاكان خود را در بهشت ملاقات خواهد كرد. تنها سه یا چهار نفر از قیام كنندگان باقی مانده بودند، [امام] حسین [ع] به دشمن حمله كرد.
او شلواری خوش دوخت از پارچه ای براق پوشیده بود اما او قبلاً آن را چاك داده بود، زیرا نگران غارت آن بعد از مرگش بود. احتیاطی كه بی فایده بود، چرا كه مقدر بود او عریان بر زمین جنگ رها شود. ۴۹ در حالی كه ابن سعد نزدیك می شد، زینب به او گفت: " ای عمربن سعد آیا ابو عبدالله(كنیه [امام] حسین [ع]) كشته می شود و تو می ایستی و می نگری؟". اشك از چشمان ابن سعد جاری شد۵۰. [امام] حسین [ع] قدرتمندانه جنگید. بعضی منابع ۵۱ نقل می كنند كه [امام] حسین [ع] تعداد زیادی از دشمنان را كشت. اما خبری نقل می كند كه اگر دشمنان می خواستند، می توانستند او را بی درنگ بكشند.۵۲ عاقبت آنكه، علی رغم آخرین هشدار او نسبت به انتقام الهی، دست و كتفش مجروح شد و با صورت به زمین افتاد۵۳. خولی بن یزید اصبحی كه دستور به بریدن سر [امام] حسین [ع] یافته بود، به خاطر ترس زیاد نتوانست این مأموریت را انجام دهد و به جای او سنان بن انس بن عمرو نخعی بعد از وارد كردن ضربه ای بر [امام] حسین [ع] سرش را برید. او سر را به خولی داد و او آن را بعداً به نزد ابن زیاد برد.
جنگ پایان یافته بود. سربازان به غارت اموال روی آوردند. آنها لباس، شمشیر و ساز و برگ [امام] حسین [ع] را ربودند. آنها گیاهان رنگزا و عباهای یمنی را غارت كرده و زیورآلات زنان و رداهای ایشان را ربودند۵۴. پسری بیمار در یكی از خیمه ها دراز كشیده بود و شمر كه می خواست او را نیز بكشد از این كار منع شد؛ ابن سعد نزدیك آمد و ورود به این خیمه را قدغن اعلام كرد۵۵. این پسر، [امام] علی [ع] نام داشت كه بعداً او را زین العابدین می خواندند. او تنها پسر [امام] حسین [ع] بود كه از كشتار نجات یافته بود. به عنوان نشانه ای از عنایت الهی، دودمان بزرگ [امام] حسین [ع]ی از او سرچشمه گرفته اند. شهیدان كربلا ۷۲ نفر ذكر شده اند، ۱۷ نفر از آنها از طالبیان بودند ۵۶؛ ۸۸ نفر از سربازان ابن زیاد در صحنه جنگ كشته شدند۵۷. این حاصل جمع اخیر را محسن امین نیز ارائه كرده اما تطبیق درباره تعداد كشته شدگان به دست هر جنگجو سخت دشوار است: ۴۰ نفر به دست حر، ۳۰ نفر به دست بریر، ۱۲یا ۱۳ نفر به دست نافع و غیره و تعداد زیادی به دست [امام] حسین [ع] كشته شدند.
● بخشهای كم اهمیت تر جنگ
گزارش جنگ در بردارنده بخشهایی متعدد است؛ در این جا اسناد قسمت هایی را كه موضوع طولانی ترین نقل ها را تشكیل می داده اند و نسبتاً شناخته شده اند، ارائه می كنیم: توبه حر، جنگیدن او كنار [امام] حسین [ع] و مرگ او۵۸؛ قتل فردی از قبیله كلب و همسرش به خاطر آرمان [امام] حسین [ع] ۵۹؛ مرگ عبدالله بن حوزه بعد از نمازی با [امام] حسین [ع] ۶۰ نافع زخمی، اسیر و اعدام شد۶۱؛ برادران رویاروی یكدیگر می جنگند۶۲؛عابس، جنگجویی پیر اما شجاع با سنگ كشته شد۶۳؛ یاری كه گریخت۶۴ پهلوانانی كه در جنگ های تن به تن به زمین افتادند: مسلم بن عوسجه كه در لشكركشی علیه كفار شركت داشت۶۵، بریر، سید قراء قرآن۶۶، حبیب بن مظاهر۶۷، زهیربن قین۶۸.● وقایع بعد از جنگ
بدن [امام] حسین [ع] از زخم و جراحت پوشیده بود۶۹ و گفته شده اسبان ده مرد داوطلب برای وارد كردن این آخرین بی احترامی بر سبط پیامبر آن را لگدكوب كردند. بعد از عزیمت ابن سعد، جسد بی سر [امام] حسین [ع] با دیگر شهیدان توسط مردان قبیله اسد از روستای غدیریه در محل كشتار دفن شد۷۰ (در حرمی كه بعداً به احترام آنها بنا نهاده شد، ). سر [امام] حسین [ع] به همراه سرهای دیگر طالبیان ابتدا به كوفه و سپس به دمشق برده شد. وقتی سر در برابر ابن زیاد و یزید نهاده شد، هر كدام به گونه ای متفاوت عمل كردند: ابن زیاد به آن اهانت كرده و با شلاق خود تعدادی از دندانهایش را بیرون انداخت در حالی كه خلیفه بر اساس بیشتر اخبار احترا م آمیز برخورد كرد و به نظر می رسید كه در شتابی كه حاكمانش به خرج داده بودند متأسف است تا آنجا كه می رفت " پسر سمیه" را لعن كند: در گزارش آمده كه او گفته بود اگر [امام] حسین [ع] به نزد او می آمد، او را می بخشید. زنان طالبیان و كودكان نیز ابتدا به كوفه و سپس در دمشق برده شدند، جایی كه خلیفه سرانجام با مهربانی با آنها رفتار كرد، اگرچه در ابتدای گفتگویش آنها را با خشونت مورد خطاب قرار داد و زینب دختر [امام] علی [ع] نیز به همان شكل پاسخ او را داد. زنان در گریه و زاری همسران یزید بر كشتگان با آنها همراهی كردند. آنها غرامت اموال دزدیده شده از آنها در كربلاء را دریافت كردند و چند روز بعد به همراه محافظانی قابل اعتماد روانه مدینه شدند.[۱۰]
[امام] علی [ع] كه درباره او گفته بودند به تازگی به سن بلوغ رسیده است از خطر قتل جسته بود و یزید تقریباً با احترامی محبت آمیز با او رفتار كرد و دستور داد تا به همراه زنان طالبیان به مدینه برود. گزارش های مختلفی درباره مدفن سر [امام] حسین [ع] وجود دارد ۱- در كنار پدرش [امام] علی [ع] كه در نجف است؛ ۲- بیرون كوفه ولی نه در كنار [امام] علی [ع] ؛ ۳- در كربلا در كنار بقیه اجساد؛ ۴- در مدینه در بقیع؛ ۵- در دمشق اما در مكانی نامشخص؛ ۶- در رقّه؛ ۷- در قاهره، به جایی كه بنا بر اقوال، توسط فاطمیون انتقال یافته۷۱، و دقیقاً در مكانی كه مسجدی به نام آن ساخته شده است۷۲. (درباره توبه كوفیان و انتقام آنها در سالهای ۵-۶۴ق/۵-۶۸۳م نك. سلیمان بن صرد الخزاعی و توابین)، در مورد مراسمی كه در یادبود واقعه كربلاء برگزار می شود نك. محرم، در مورد هنرهای نمایشی مردمی ایرانی كه [امام] حسین [ع] غالباً قهرمان داستان آن و یا یك شخصیت است.
● افسانه [امام] حسین [ع][۱۱]
در افسانه [امام] حسین [ع]، ابتدا باید تمایزی قائل شد میان معتقداتی كه عنصر كیهان زایی (فرضیه های پیدایش كیهان) در آنها غالب بوده و در بخشی مهم از آن عنصر نور ایفای نقش می كند و معتقداتی كه وجه آخرت شناختی دارند و نهایتاً معتقداتی ( كه فراوانترین آنهاست) كه در آنها [امام] حسین [ع]، یك شخصیت تاریخی شناخته شده برای ما باقی می ماند، اما دارای هاله ای از اعجاز است كه او را در جایگاهی رفیع تر از عوام الناس قرار می دهد. در دسته اول [امام] حسین [ع] به طور كلی كاركردی مرتبط با كاركرد دیگر اعضاء اهل البیت دارد و كاملاً با برادرش [امام] حسن [ع] یكسان است.
برای مطالعه مبسوط این معتقدات كه منتج از نفوذ نظامهای مابعدالطبیعی بسیار متقدمتر از اسلام است و توسط شیعیان افراطی (غلا ‍ ‍ ‍هٔ) بسط یافته است.۷۳ ما در اینجا نمونه ای می آوریم۷۴: هفت هزار سال پیش از خلق جهان، [حضرت] محمد [ص]، [امام] علی [ع]، [حضرت] فاطمه [س]، [امام] حسن [ع] و [امام] حسین [ع] كه اشباح نور بودند، در عرش الهی به حمد و ثنای او می پرداختند. هنگامی كه خداوند اراده كرد تا صور آنها را بیافریند، آنها را همانند عمودی از نور بساخت و بعد آنها را در كمر آدم انداخت و از آنجا در كمر و رحم نیاكان آنها منتقل كرد. آنها آلوده شرك و كژآیینی نیستند. در میان اخبار آخرت شناختی نیز در مورد ذیل ذكر می شود: (كه شاید بتوان آن را با معتقدات شیعه مغیریه كه توسط مغیره بن سعید عجلی بنیان نهاده شد ۱۱۹ ق/ ۷۳۷م مرتبط دانست)،۷۵ [امام] حسین [ع] به كوههای رضوی رفت جایی كه او بر تختی از نور در میان پیامبران و نیز یاران با وفایش در پس او تا زمان آمدن مهدی باقی خواهند ماند، پس از آن او خود را به كربلاء خواهد رساند، جایی كه تمام ملكوتیان و انسانها او را ملاقات خواهند كرد. دیگر اخبار آخرت شناختی به سلسله اخباری تعلق دارند كه در آنها به اهل البیت جایگاهی ممتاز و انحصاری در بهشت نوید داده است، برای مثال۷۶ [حضرت] محمد [ص] هنگام معراج قصری از مروارید دیدو با خبر شد كه آن قصر برای [امام] حسین [ع] اختصاص یافته است؛ وقتی جلوتر رفت، سیبی دید آن را گرفت و به دو قسمت كرد، از آن دختری جوان كه گوشه های چشمانش همانند چشمان عقاب بود پدیدار شد كه آن نیز برای [امام] حسین [ع] اختصاص یافته بود.
● كرامات
اختصارات برای نویسندگان ذكر شده در این متن:
بل = بلاذری؛ ط.= طبری، ج۲؛ ارط= ابن رستم طبری؛ مفـ .= مفید؛ اش.= ابن شهر آشوب، ج۳؛ اكث= ابن كثیر، ج۸؛ محسن.ا.= محسن امین. جزئیات گزارش های بعدی را كه دارای طبیعتی اسطوره ای هستند، در كتابی نوشتهٔ محمدمهدی مازندرانی حائری كه گاهی به عنوان منبع بحارالانوار ذكر می شود و نیز در برخی متون متأخر، می توان یافت.)
● كراماتی درباره تولد و دوران كودكی [امام] حسین [ع]۷۷
امام] حسین [ع] سه ماه زودتر از موعد به دنیا آمد و از این تولد زودرس جان سالم به در برد- وضعیتی غیرعادی كه تنها برای عیسی اتفاق افتاد و گفته شده كه برای یحیی بن زكریا نیز رخ داده است۷۸. [حضرت] محمد [ص]۴۰ روز در حالی كه انگشت سبابه، زبان و یا آب دهان خود را در دهانش می گذاشت، مراقب او بود.۷۹ تعداد فرشتگانی كه از آسمان فرود آمدند تا در خوشحالی [حضرت] محمد [ص] به خاطر این تولد شریك شوند، حدود یك هزار بود۸۰ در همان زمان جبرئیل تبریك و تسلیت خداوند را به او ابلاغ كرد.۸۱ او به [حضرت] محمد[ص] مشتی از خاك كربلاء داد.۸۲ او [امام] حسین [ع] را هنگامی كه مادرش در خواب بود در بغل گرفت و تكان داد.۸۳ فرشته ای از تولد [امام] حسین [ع] سود برد: خداوند فرشته ای را برای مجازات به جزیره ای تبعید كرده بود، او بالهایش شكسته بود، هنگامی كه گروهی از فرشتگان را در حال عبور دید كه برای تبریك به [حضرت] محمد[ص] می رفتند، از آنها خواهش كرد كه اور را با خود ببرند، او بالهای شكسته خود را با مالیدن به كودك تازه متولد شده به سادگی بهبود بخشید و با شفاعت [حضرت] محمد[ص] عفو شد و بار دیگر به جایگاه خود در بهشت بازگشت و از آن به بعد مولی [امام] حسین [ع] نام گرفت.۸۴
او همان كسی است كه زائران قبر [امام] حسین [ع] در كربلاء را ثبت می كند.۸۵ [حضرت] محمد [ص]، پسر خود ابراهیم و نوه اش [امام] حسین [ع] را بر زانوانش می نهاد و به واسطه جبرئیل مطلع شده بود كه خداوند هر دوی آنها را زنده نخواهد داشت و او تنها می تواند زندگی یكی از آن دو را با مرگ دیگری نجات دهد، او در حالی كه اشك می ریخت ابراهیم را رها كرد تا [امام] علی [ع] و [حضرت] فاطمه [س] نگریند.
● كراماتی درباره مرگ او
وقتی [امام] حسین [ع] در صحنه كارزار فرو افتاد۸۶ روز تاریك شد و ستارگان قابل رویت شدند و غیره، آسمان سرخ شد الخ۸۷ آسمان خون بارید به گونه ای كه آثارش بر سرها و جامگان مردم حتی مردم خراسان باقی ماند، الخ ۸۸ در زیر سنگ ها در شام و دیگر جاها خون پدیدار شد. ۸۹ از دیوارها خون بیرون آمد ۹۰ در شب مرگ [امام] حسین [ع] ام سلمه یا ابن عباس در رویایی [حضرت] محمد [ص] را با سر و روئی خاك آلود می بیند كه خون خود را در ظرفی می ریزد۹۱ خاك كربلایی كه جبرئیل یا فرشته ای دیگر به [حضرت] محمد [ص] داده بود و ام سلمه آن را نگه داشته بود در شب بعد از مرگ [امام] حسین [ع] به خون تبدیل شد. ام سلمه كه دریافته بود آن حادثه غمبار به اتمام رسیده، گریه كرد؛ او اولین كسی در مدینه بود كه گریست.(همه این اخبار كه [حضرت] محمد [ص] را در حال جمع آوری خون شهدای كربلاء و یا دریافت مشتی از خاك كربلاء نشان می دهد و مانند آن به شكل حدیث هایی با اسنادهای متفاوت و گونه های متعدد، خاصتاً در مسندها(فقهی و غیرفقهی یا معتبر و غیرمعتبر) آمده اند؛ برای مجموعه ای از آنها كه بر اساس موضوع مرتب شده باشند۹۲. اجنّه گریه كرده و اشعاری قرائت كردند؛ همسران اجنه مرثیه های خاكسپاری بر زبان آوردند؛ ام سلمه و زنان دیگر صدای آنها را شنیدند. فرشتگان هنگامی كه سر [امام] حسین [ع] به دمشق برده شد گریستند. ۹۳
حتی حیوانات وحشی و ماهیان نیز گریستند۹۴. [امام] علی [ع] می دانست كه پسرش در كربلاء كشته خواهد شد و وقتی از این مكان گذر كرد، ایستاد و گریست و به نبوت [حضرت] محمد [ص] شهادت داد او نام كربلاء را تفسیر كرد: كرب و بلاء(محنت و آزمایش). ۹۵ شهیدان كربلاء بدون حسابرسی اعمالشان وارد بهشت خواهند شد.۹۶ شخصی نامعلوم كه همه صدای او را می شنیدند ولی هیچ كس او را ندید، در طول شب قبل از جنگ آیات وعید را می خواند.● كرامات سر بریده:۹۷
هنگامی كه سر منتقل می شد، قلم مرموزی از جنس پر آیات وعید را بر دیواری می نوشت. همین آیات در كلیسایی در رم كه ۳۰۰ سال قبل از رسالت [حضرت] محمد [ص] ساخته شده، نوشته شده بود. سر، عطری از خود منتشر می كرد و راهبی كه تحت تأثیر نور حیرت انگیز ساطع شده از آن قرار گرفته بود مبلغی پول داد تا آن را در حجره خویش نگه دارد. شب هنگام سخن گفت و روز بعد راهب مسلمان شد و دراهمی كه او داده بود به سنگ تبدیل شد؛ ماری به یكی از سوراخ های بینی سر بریده خزید و از دیگری بیرون آمد۹۸. سر آیات قرآن را قرائت كرد۹۹ خولی كه آن را در شب ورودش به كوفه به خانه اش برده و زیر سبویی نهاده بود، ستونی از نور از آسمان فرود آمده و پرنده ای سفید به دور سبو می چرخید.
مجازات كسانی كه به [امام] حسین [ع] توهین كرده و او را مجروح ساختند.همه كسانی كه به [امام] حسین [ع] ظلم كردند با مصیبتی فوری یا نهایی روبرو شدند:۱۰۰ این موارد ذكر شده است. قتل، كوری، بیماری های مختلف ( برای مثال جذام، تشنگی دائم، دستهای خشك همچون چوب در تابستان و مرطوب و نمناك در زمستان) نیز مرگ در اثر سوختگی؛ نیش عقرب، ضعف و ناتوانی، فقر، رانده شدن از خانه توسط همسر كسانی كه اموال متعلق به [امام] حسین [ع] را دزدیدند نیز مجازات شدند: كسی كه عمامه [امام] حسین [ع] را به سر خود نهاد به جنون مبتلا گشت و كسی كه عبایش را پوشید به فقر دچار شد و كسی كه عطر او، گیاهان رنگزا و لباس هایش را استفاده كرد به جذام و یا ریزش مو مبتلا شد. اقلام دزدیده شده، دستخوش تغییراتی شدند كه یا آنها را غیرقابل استفاده ساخت و یا ارزش خود را از دست دادند: ۱۰۱ گوشت شتران تلخ شد یا آتش گرفت، گیاهان رنگزا و عطریات به خون بدل شدند و طلا در دست زرگران به مس یا آتش تبدیل شد، زعفران آتش گرفت.
● صفات فرا طبیعی [امام] حسین [ع] كه كراماتی پدید آورد۱۰۲
پیشانی او قدری سفید بود كه مردم می توانستند در تاریكی راه خود را به سوی او پیدا كنند. او قادر به معالجه بیماری بود۱۰۳. او با دمیدن بر علامتی سفید در میان دو چشم زنی مؤمن باعث محو آن شد، ۱۰۴ او تب فردی بیمار را معالجه كرد. او دست مردی را كه به خاطر لمس دست زنی به هنگام طواف كعبه به وی چسبیده بود جدا كرد، فقهاء قبلاً تصمیم به قطع دست گرفته بودند. قوای خارق العاده [امام] حسین [ع] همچنین او را قادر ساخت۱۰۵ تا فرزندی شیرخواره را به حرف در آورد و نام پدر واقعی اش را آشكار كند، به هر كسی كه از او خواست امكان حضور در وقایع گذشته در مكانهای بسیار دور را بدهد( [امام] علی [ع] و [حضرت] محمد [ص] در مسجد قبا) ،۱۰۶ و برای پسرش انگور و مو در غیر فصل آن فراهم كند و نخلی بی ثمر را میوه دار كند و تشنگی همه پیروانش را با گذاشتن انگشت سبابه اش در دهان ایشان فرو بنشاند و برای آنها در روز جنگ غذاهای آسمانی فراهم كند.۱۰۷ و آب را در كربلاء با پرتاب تیری نزدیك خیمه همسرانش جاری سازد.۱۰۸ او به سوی آسمان علامتی داد و گروهی از فرشتگان فرود آمدند تا برای او بجنگند، اما او فدا كردن خود را برگزید. او می توانست آینده را ببیند و رازها را بداند. كلاً این [حضرت] محمد [ص] است كه به نزدیكان او و یا به خود [امام] حسین [ع] در رؤیا از مرگی كه در انتظار اوست خبر می دهد. او به پنج تن۱۰۹ می گوید كه [امام] حسین [ع] همانند برادرش ظالمانه كشته خواهد شد و اخلاف آنها از حسابرسی اعمال در روز قیامت بخشوده خواهند شد، اما این یك حیوان وحشی است كه احساسات كوفیان را نسبت به او بر ملا می كند.[۱۲] او از قبل می دانست كه عمربن سعد فرمانده سپاه دشمن است( و مرگ او را به فاصله كوتاهی بعد از مرگ خودش پیش بینی كرده بود۱۱۰ و می دانست كه سرش به نزد ابن زیاد برده خواهد شد و حامل آن هیچ پاداشی دریافت نخواهد كرد؛ ۱۱۱ او از خروج گروهی از خدمتكارانش در روز روشن مانع شد و چون نافرمانی كردند و كشته شدند، او نام قاتلان را به اطلاع حاكم رساند.
● اسامی و القاب [امام] حسین [ع]۱۱۲
خداوند [امام] حسین [ع] را در تورات، "تسبیر" و در اناجیل "طب" نامید. هارون برادر موسی كه از نامهایی كه خداوند به پسران [امام] علی [ع] داده، اطلاع یافته بود، همان نامها را به پسران خویش داد. برای مطالعه فهرستی بلند و جالب از القاب [امام] حسین [ع] به شكل یك دعا ۱۱۳ [امام] حسین [ع] و برادرش غالباً به عنوان"حجت خدا بر زمین" ارجاع داده می شوند.۱۱۴
● آیاتی از قرآن كه شیعیان تفسیر آن را در باره [امام] حسین [ع] دانسته اند:۱۱۵
یك نمونه، آیات ۱۴ و ۱۵ سوره احقاف است كه درباره مادری حامله كه رنج می كشد و با درد بچه می زاید، صحبت می كند؛ تفسیر این آیه اشاره به [حضرت] فاطمه [س] دارد كه [امام] حسین [ع] را حامله شده است و وقتی از [حضرت] محمد [ص] می شنود كه خداوند درباره سرنوشت نوه آینده اش به او تسلی داده بیشتر ناراحت و غمزده می شود. حروف مقطعه كهیعص را كه سوره نوزدهم با آن آغاز می شود، خداوند برای زكریا اینگونه توضیح داده: ك= كربلا؛ ه= هلاك العتره؛ ی=یزید؛ ع= عطشه؛ ص= صنبره. این توضیح صرفاً جزیی از روایتی نسبتاً غامض است۱۱۶ كه قسمتی از مجموعه ای از مقایسه های عجیب و غریب را میان سرنوشت [امام] حسین [ع] و سرنوشت یحیی فرزند زكریان تشكیل می دهد(شاید به دلیل این بن مایه كه سرهای بریده در ظرفی نهاده شده اند): زكریا كه نامهای پنج تن را از جبرئیل شنیده بود از این واقعیت كه هنگام تلفظ نام [امام] حسین [ع] چشمانش پر از اشك می شد اما هنگام تلفظ دیگر نامها احساس شادی می كرد، متعجب شده بود خداوند او را از سرنوشت نوه [حضرت] محمد [ص] مطلع كرد، زكریا گریست و هق هق كنان از خداوند خواست تا به او نیز پسری بدهد كه او نیز بتواند مصیبتی همچون مصیبتی كه خداوند برای [حضرت] محمد [ص] محبوبش مقرر كرده، تحمل نماید. خداوند به او پسری به نام یحیی اعطا كرد. در هر مرحله از سفر، از مكه به كوفه، [امام] حسین [ع] ، یحیی را به یاد آورد. بر اساس گزارشی دیگر۱۱۷ خون [امام] حسین [ع] همچون خون یحیی خواهد جوشید و خداوند برای خاموش كردن آن ۷۰۰۰ منافق، كافر و مسلمان شرور را خواهد كشت، همانطور كه برای یحیی این چنین كرد.● داوریهایی در باره [امام] حسین [ع]
در سرتاسر جهان اسلام همدردی و احترام بالایی برای [امام] حسین [ع] وجود داشت. تنها طرفداران جنبش اموی بودند كه او را به عنوان " یاغ بعد انعقاد البیعه" به معنی شورشی علیه قدرت رسمی و تثبیت شده معرفی كردند و از قتل او به دست یزید چشم پوشی كردند. اما دیدگاه آنها نه تنها با مخالفت كسانی كه رژیم اموی را تحقیر می كنند مواجه شد[۱۳]، بلكه با مخالفت مسالمانانی مواجه شد كه از قبول اینكه قاتلان بر اساس وجدان خود عمل كرده اند، سرباز زده و در عین حال به دنبال مستمسكاتی بودند تا از سرزنش [امام] حسین [ع] انقلابی، صحابه و نیز تائبون كه برای پرهیز از جنگ درونی بی طرف مانده بودند، اجتناب كنند۱۱۸. در این ستایش نسبتاً جهانی از [امام] حسین [ع] كه ناشی از نسب او با پیامبر است و نیز به علت این باور كه او خود را برای آرمانی فدا كرد، امكان تمایز واضحی میان عقاید سنی ها و معتقدات شیعیان وجود ندارد به جز در مورد امتیازات خاص و صفاتی كه تنها شیعیان به او اعطا می كنند. برخورد بسیار مناسب سنی ها محتملاً به شدت تحت تأثیر اخبار تأثرآوری كه ابومخنف جمع آوری كرده، بوده است. این اخبار مستقیماً و یا با اسنادی بسیار كوتاه، عمدتاً از كوفیانی كه از رفتارشان نسبت به سبط پیامبر توبه كردند نقل شده، این اخبار كه سرشار از احساسات كوفیان بود و با شخصیت علوی گرایانه كاملاً بارز مجموعه ابومخنف نشاندار شده اند، اساس گزارش مورخین متأخر را تشكیل داده و از طریق آنها در سرتاسر جهان اسلام منتشر شده است.
از آنجایی كه هیچ اثری كه بتواند به عنوان راهنمای عقاید همه فرق شیعی درباره [امام] حسین [ع] باشد وجود ندارد در اینجا به این موارد اكتفا می كنیم: [امام] حسین [ع] در جایگاه خود به عنوان امام[نك. امامت] از امتیازات متعددی كه شیعیان دوازده امامی[نك. اثنی عشری] ، اسماعیلیه [نك. اسماعیلیه]، زیدیه[نك. زیدیه] و جز آن، به ائمه اعطا می كنند بهره می برد؛ همانند دیگر ائمه، او برای كسانی كه از او درخواست می كنند واسطه ای نزد خداست؛ از طریق توسل به اوست كه پیروان مؤمنش از هدایت بهره مند می شوند و به فلاح دست می یابند. به عنوان عضوی از پنج تن مقدس او به همان فیض الهی كه برادرش [امام] حسن [ع] درك می كند نائل می شود[نك. اهل البیت، اهل الكساء، [حضرت] فاطمه [س]، مباهله، و جز آن]. به عنوان سبط پیامبر او صاحب حرمت است. علاوه بر این او دارای ویژگیهای شخصی است، مخصوصاً صفت تقوی كه با به جای آوردن ۲۵ حج با پای پیاده از مدینه به مكه اقامه ۱۰۰۰ ركعت نماز در هر روز به ثبوت رسیده است.۱۱۹ به خاطر عبادات طولانی اش فرصتی اندك داشت تا به همسران خود اختصاص دهد و از این رو فرزندان كمی داشت.
ویژگیهای دیگری كه او دارا بود، سخاوت (چندین داستان كه آن را به تصوی می كشند، وجود دارد)، حلم، تواضع، فصاحت( به عنوان مدرك، سخنرانی ها و اشعاری از او ذكر شده است) و نهایتاً ویژگیهایی كه می توان از اعمال او استنباط كرد همانند بی اعتنایی به مرگ، تحقیر زندگی با ذلت و عزت او و غیره.۱۲۰ اما اساس تجلیل [امام] حسین [ع] نزد شیعه در انگیزه های عالی او نهفته است كه خود را برای آنها فدا كرد و البته در واقعیت بیرونی هم محرك قهرمانی آموزنده بود. از این عقیده كه امامان همه آنچه را كه در گذشته بوده، هست و خواهد بود، می دانند و دانش آنها با گذشت زمان افزایش نمی یابد، می توان استنتاج كرد كه [امام] حسین [ع] از قبل سرنوشتی را كه در انتظار او و یارانش بود می دانست؛ بنابراین او در حالی كه از مكه به سوی كوفه حركت خود را آغاز كرد كه از قربانی شدن قریب الوقوع خود آگاه بود اما هیچ تردیدی به خود راه نداد و برای فرار از اراده الهی تلاشی نكرد. حدیثی كه در آن خداوند از او خواسته بود میان فدا شدن و پیروزی (به كمك فرشته ای) انتخاب كند، ارزشی بیشتر به اقدام او می دهد چرا كه آن را عملی اختیاری ساخته و از این رو دارای اهمیت والایی می كند كه پرسشهایی در مورد هدف وجود دارد. متون شیعی در مورد این نكته كاملاً روشن است؛ [امام] حسین [ع] خود و آنچه را كه داشت به خداوند تقدیم كرد تا " دین جد خود [حضرت] محمد [ص] را احیاء كند" و " آن را نجات دهد" و " از فساد و ویرانی كه به خاطر رفتار یزید متحمل شد نجات بخشد" علاوه بر این او می خواست وقاحت عمل منافقان را نشان بدهد و به مردم ضرورت قیام علیه حكومت ظالم و فاسق را بفهماند. خلاصه اینكه او خود را به عنوان اسوه ای برای جامعه مسلمان ارائه كرد.۱۲۱ این عقیده كه [امام] حسین [ع] می خواسته تا با خون خود انسانها را از گناهانشان برهاند و آنها را نجات دهد و اینكه عمل او قربانی رهایی بخشی برای رستگاری جهان بود، با عقاید شیعی ناسازگار است. دست كم نگارنده این مقاله هیچ اثری از آن در متونی كه به آنها مراجعه كرده نیافته است. ممكن است كه بعداً این عقیده در تعزیه ها و در اشعار معاصر نفوذ كرده باشد، چرا كه گذر از توسل به این عقیده كاری ساده بوده و یا ممكن است چنین عقیده ای حاصل نفوذ عقاید مسیحی باشد.
در میان محققان اسلامی غربی، ولهاوزن (Wellhausen) و لامنس(Lammens) بعد از مطالعه دقیق منابع در دسترس شان در مورد شخصیت [امام] حسین [ع] به طرح دیدگاهایی پرداخته اند. ولهاوزن با هدایت شم نكته سنج خود در وقایع تاریخی، تصویری زیبا از آن وضعیت و شخصیت های آن ترسیم كرده است؛ [اما] او هر گونه انگیزه دینی [امام] حسین [ع] را برای دلاوری اش نفی می كند و آن را صرفاً تلاش فردی جاه طلب برای دستیابی به قدرت مطلق می داند. لامنس هیچ همفكری با دشمن یزید سلحشور ندارد؛ او [امام] حسین [ع] را فردی سبكسر، بیهوده گرا۱۲۲ و كاملاً عاقبت نیندیش می داند. هیچكدام از این پژوهشگران اهمیتی برای سخنرانی ها و فرازهایی كه [امام] حسین [ع] در موقعیت های مختلف اظهار داشته قائل نشده اند و آشكارا آنها را جعلیات متأخر دانسته اند.
چه محتمل است كه ناقلان اخبار مفاد این سخنان را بازنویسی كرده و به شكل دیگری در آورده و یا در آن تغییر داده باشند، اما با این وجود، این را باید پذیرفت كه از این اخبار در كل و مهمتر از آن از خود وقایع، شخصیت فردی كه ایدئولوژی سابق او بوده پدیدار می شود( بنیان گذاری حكومتی كه خواسته های اسلام واقعی را تحقق بخشید). فردی كه مطمئن است در راه حق بوده و سرسختانه تصمیم می گیرد كه به اهداف خود كه معمولاً همه آنها احساسات و تعصبهای برخاسته از دین است، دست یابد و یاران او نیز كه مطمئن اند هدفی معقول دارند او را تكریم و تشویق می كنند. این تفسیر شاید تصویری واقعی از خود [امام] حسین [ع] نباشد، اما به هر حال این تصویر، آن چیزی بود كه نسل بعدی با انگیزه های احساسی (احترام، دلسوزی برای مرگش) و یا سیاسی(نبرد علیه امویان) خود را صرف آن كرد، مورخین عربی متأخر در آن سهیم شدند و به تحلیل [امام] حسین [ع] و به جایگاه افسانه ای او در میان شیعیان منتهی شد.[۱۴] و [۱۵]
پاورقی ها
۱- ( ابن كنیر/ ج ۷/ صص۷-۲۰۵)
۲- مسعودی/ مروج, ج ۴/صص ۲۷۱/۲۷۹/۲۸۱ و غیره
۳- (بلاذری/ ۶۳۴/ پ- ر/۶۳۶ و غیره)
۴- ( ابن كثیر/ج ۸/ ص ۱۶۲)
۵- ( اغانی/ج ۱۶/ صص ۷۰-۶۸)
۶- (نك. طبری/ج ۲/ ص ۲۷۶)
۷- (نك. اهلوردت/ صص ۹-۹۰۲۸, ۸-۹۰۳۱)
۸- (ج۸/ صص ۲۰۱ به بعد)
۹- (نك.نامه سلیمان بن صرد الخزاعی و دیگر شیعیان: طبری/ج۲/ ص ۲۳۴ و بعد و غیره)
۱۰- (طبری/ج ۲/ ص ۲۵۷ و بعد دینوری/ص ۲۵۲).
۱۱- (طبری/ج ۲/ ص ۲۲۰ به بعد)
۱۲- (طبری/ ج ۲/ ص ۲۳۲)
۱۳- (طبری/ج ۲/ص ۲۷۴ و بعد؛ بلاذری/صص ۶۳۹ر- ۶۳۸پ و غیره).
۱۴- (طبری/ج ۲/ صص ۶-۲۷۴ و غیره).
۱۵- (طبری/ج ۲/ صص۲۷۷/ ۲۷۸ و غیره)
۱۶- (طبری/ج ۲/ صص ۲۸۵و۲۸۸)
۱۷- طبری/ ج۲/ صص۲۸۸/۲۹۳/ ۳۰۳)
۱۸- (طبری/ ج۲/ صص۲۹۷/۲۹۸)
۱۹- (طبری/ج ۲/ ص۳۰۲و بعد)
۲۰- (طبری/ج ۲/ ص ۲۹۷ و بعد)
۲۱- (طبری/ج۲/صص ۲۸۷,۳۱۴/۴۳۶؛ بلاذری/ص ۶۴۴ر و غیره)
۲۲- (طبری/ج ۱/ ص ۳۳۰۵)
۲۳- (طبری/ ص ۳۱۵ و بعد)
۲۴- (طبری/ج۲/ص ۳۱۶)
۲۵- (طبری/ ج۲/ ص۳۲۰ و بعد)
۲۶- (طبری/ ج۲/صص۲۴-۳۱۷/ ۳۲۶)
۲۷- (خلافت یزید اول, ص ۱۶۹)
۲۸- (طبری, ج۲, ص ۳۷۴ و بعد و غیره)
۲۹- (طبری, ج۲, ص ۳۲۷)
۳۰- (روایت های دیگر و طولانی تر این سخنرانی در محس امین , صص ۶۰-۲۵۵ آمده)
۳۱- (طبری, ج۲, ص ۳۳۱ و بعد)
۳۲- (همان صص ۳۳۵و ۳۴۲ و بعد)
۳۳- (همان, ص ۳۴۴)
۳۴- (همان, ص ۳۴۴ و بعد)
۳۵- (همان, ص ۳۴۵)
۳۶- (همان, ص ۳۴۶ و بعد)
۳۷- (همان, صص ۳۴۷و بعد, ۳۵۰)
۳۸- (همان, صص ۴-۳۵۱, ۳۵۵ و بعد)
۳۹- (همان, ص ۳۵۶ و بعد)
۴۰- (همان, ص ۳۵۷ و بعد)
۴۱- (همان, ص ۳۵۸ و بعد)
۴۲- (همان, ص ۳۵۸ و بعد)
۴۳- (اولی در ص ۳۶۱ و دومی در گ ۶۵۷ر)
۴۴- (ص۲۴۰)
۴۵- همان, ص ۳۵۹)
۴۶- یعقوبی, ص۲۹۰ و بعد, حضور این طفل در دامان [امام] حسین [ع] را در چنین لحظاتی نامناسب اینگونه توضیح می دهد كه او تازه متولد شده بود.)
۴۷- (همان, ص ۳۵۹ و بعد)
۴۸- (همان, ص ۳۶۲ و بعد)
۴۹- (همان, صص ۳۶۴, ۳۶۶).
۵۰- (همان, ص ۳۶۵).
۵۱- (یعقوبی, ص ۲۹۱ و دیگر منابع شیعی)
۵۲- (همان, ص ۳۶۵).
۵۳- (همان, ص ۳۶۶).
۵۴- (همان, ص ۳۶۶).
۵۵- (همان, ص ۳۶۷).
۵۶- نك. محسن امین, ص ۳۵۲)
۵۷- (همان, ص ۳۶۸ و بعد)
۵۸- (طبری، جلد۲،صص۴-۳۳۲, ۳۴۱, ۳۴۵, ۳۴۹ و بعد)
۵۹- (همان: صص۳۳۵, ۳۳۶, ۳۴۴, ۲۴۶)
۶۰- ( همان: ص ۳۳۷ و بعد)
۶۱- (همان: صص۳۴۱ و بعد, ۳۵۰ و بعد)
۶۲- (همان: ص۳۴۱)
۶۳- (همان: ص ۳۵۳ و بعد)
۶۴- (همان: ص۳۵۴و بعد)
۶۵- (همان: ص ۳۴۳و بعد)
۶۶- (همان: صص ۴۰-۳۳۸)
۶۷- (همان: ص ۳۴۸ و بعد)
۶۸- (همان: ص۳۴۹ و بعد)
۶۹- (همان, ص ۳۶۶)
۷۰- (همان, ص ۳۶۸)
۷۱- [نك. عسقلان]
۷۲- (محسن امین, با جزئیات زیاد, صص ۴-۳۹۰)
۷۳- نك. اسماعیلیه، ام الكتاب.
۷۴- (ابن رستم الطبری، ص ۵۹)
۷۵- (ابن رستم طبری، ص ۷۸)
۷۶- ( ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۲۲۹)
۷۷- (ارط، ص ۷۱، اش، صص۲۰۹، ۲۳۱، ۲۳۷)
۷۸- .(اش، صص ۲۰۹، ۲۳۹)
۷۹- (ارط، ص۷۹؛ اش، ص ۲۲۸ و بعد؛ خبر مشابه: ارط، ص ۷۳؛ اش، ص ۲۱۳)
۸۰- (ارط، ص ۷۲؛ اش، ص ۲۰۹، محسن ا.، ص ۱۶۳)
۸۱- .(محسن ا.، ص ۱۶۳)
۸۲- .(اش، ص ۲۲۹)
۸۳- (ارط، ص ۴۹، اش، ص۲۲۸ و بعد و غیره)
۸۴- (ارط، ص ۷۹)
۸۵- (اش، ص ۲۳۴ و بعد)
۸۶- (بل، ص ۶۶۱ر؛ هو، ص ۲۵۱؛ اش، ص ۲۱۲ و بعد، محسن .ا. صص ۳۰۲و بعد، ۳۰۵و بعد)
۸۷- (بل، ص ۶۶۰پ؛ محسن ا.، ص ۳۰۳و بعد)
۸۸- (بل، ص ۶۶۷پ؛ اش، صص ۲۱۲، ۲۱۸، ۲۳۸؛ محسن ا. ص ۳۰۴و بعد)
۸۹- (خبرهای مشابه، اش، ص ۲۱۳ و جز آن)، (محسن ا. ، ص۳۰۴)
۹۰- (اش، صص ۲۱۳، ۲۳۶؛ اكث، ص ۲۰۰ و بعد؛ محسن ا. ص ۱۶۳)
۹۱- (ارط، ص۷۳؛ مف، ص ۲۵۰ و بعد، اش ، ص ۲۱۳؛ اكث، صص ۱۹۹، ۲۰۰ و بعد)
۹۲- (نك. المتقی المتهدی، در كتابشناسی ذكر شده)، (اش، ص ۲۱۹؛ اكث، صص ۲۰۰، ۲۰۱، محسن ا. ص ۳۰۶ و بعد)
۹۳- (اش، ص ۲۳۸)
۹۴- (محسن ا. ص ۱۶۴ و بعد)
۹۵- (اكث، ص ۱۹۹)
۹۶- (ط، ص ۳۸۵)
۹۷- (اش، ص ۲۱۷ و بعد)
۹۸- (ارط، ص ۷۷ و بعد و جز آن)
۹۹- (ط، ص ۳۶۹؛ اش، ص ۲۱۷ و بعد)
۱۰۰- ( اش، صص ۶-۲۱۴؛ محسن ا. صص ۵۱-۳۴۸)
۱۰۱- (اش، صص ۲۱۵، ۲۱۸)
۱۰۲- (اش، ص ۲۳۰)
۱۰۳- (ارط، ص ۷۷)
۱۰۴- (اش، ص ۲۱۰)
۱۰۵- (اش ، ص ۲۱۰ و بعد)
۱۰۶- (ارط، صص ۷۵، ۷۷، ۷۸)
۱۰۷- (اش، ص ۲۰۹)
۱۰۸- (اش، ص ۷۴ و قس. ص۷۲)
۱۰۹- (اش، ص ۲۴۰)
۱۱۰- (مف. ص۲۵۱؛ اش ، ص ۲۱۳)
۱۱۱- (نك. مف. ص ۲۵۱)
۱۱۲- (ارط، ص ۷۳، اش، ص ۲۳۲)
۱۱۳- نك.اش، ص ۲۳۲.
۱۱۴- (نك. برای مثال، مف.ص ۱۹۸)
۱۱۵- قس. مف. ص ۱۹۹.
۱۱۶- (اش، ص ۲۳۷)
۱۱۷- (اش، ص ۲۳۸، قس، ص ۲۳۴)
۱۱۸- (نك. ابن خلدون، مقدمه، بولاق صص ۱۲۸۴، ۱۷۷، ۱۸۱، فصل فی ولایه العهد)
۱۱۹- (نك. محسن الامین، ص ۱۲۴ و بعد)
۱۲۰- (نك. برای مثال، محسن الامین، صص ۱۲۵-۳۹، ۱۵۲، ۱۵۶ و بعد)
۱۲۱- (نك. برای مثال، محسن الامین، صص ۱۳۶، ۱۵۲ و بعد)
۱۲۲- (این نظر معاویه نیز بوده است: طبری، ج۲، ص ۱۹۷)
كتاب شناسی
یادآوری ـ برای اطلاع از دسته بندی منابع مورد استناد مؤلف، کتابشناسی مقاله با حذف اطلاعات تکمیلی و تنها در حد ذکر عنوان کتاب و نام پدیدآورندهٔ آن به صورت زیر تقدیم خوانندگان عزیز می شود.
۱- ابن سعد، طبقات
۲- بلاذر، انسای الاشراف
۳- ابن قیتبه، الامامه و السیاسه
۴- دینوری، الاخبار الطوال
۵- مبرد، الكامل
۶- بیهقی، محاسن
۷- ابن عبد ربه، عقد
۸- مسعود، مروج
۹- ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین
۱۰- ـــــــ ، اغانی
۱۱- ابن عبدالبر، استیعاب
۱۲- ابن عساكر، التاریخ الكبیر
۱۳- ابن عبدون، شرح قصیده ابن عبدون
۱۴- ابن حجر، تهذیب
۱۵- یاقوت، معجم
۱۶- بیاسی، الاعلام بالحروب فی صدر الاسلام
۱۷- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه
۱۸- ذهبی، تاریخ
۱۹- ابن كثیر، بدایه
۲۰- ابن خلدون، العبر
۲۱- عقاد، ابوالشهداء الحسین بن علی
۲۲- متقی هندی، كنز العمال
منابع متقدم شیعی
۱- ابن رستم طبری، دلائل الامامه
۲- شیخ مفید، الارشاد
۳- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب
۴- ابن صباغ مالكی، الفصول المهمه فی معرفه احوال الائمه
۵- محمدباقر مجلسی، بحارالانوار
منابع معاصر شیعی:
۱- محسن الامین، اعیان الشیعه
۲- فهمی عویس، شهید كربلا الامام الحسین بن علی بن ابی طالب
۳- عبد الرزاق الموسوی المقدم، مقتل الحسین (ع) و حدیث كربلا
۴- محمد مهدی بن عبد الهادی المازندرانی الحائری، معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین
آثار محققان غربی:
۱- ای.مولو، اسلام در سرزمین های شرقی و غربی
۲- جی.ولهاوزن، اپوزیسیون های مذهبی - سیاسی ذر اسلام آغازین
۳- ـــــ ، امپراطوری اسلامی
۴- لامنس، معاویه
۵- ـــــ ، خلافت یزید اول
۶- دونالدسون، مذهب تشیع، تاریخ اسلام در ایران و عراق
ای.بوانی، مقالهٔ "دین اسلام در تمدن شرق"
ال. واكسیاواگلیری
ترجمه: محمدناصحی
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)