دوشنبه, ۱ مرداد, ۱۴۰۳ / 22 July, 2024
مجله ویستا

افسانه پیروزی برطبیعت


افسانه پیروزی برطبیعت

گفت به سخنانت در یكی از برنامه های رادیویی, كه درباره ناتوانی انسان در برابر طبیعت و قانونمند ی های آن بود, گوش فرادادم اگر چنین باشد, چرا اغلب مردم و بعضی از صاحبان قلم می گویند كه انسان بر طبیعت چیره شده است

گفت: به سخنانت در یكی از برنامه های رادیویی، كه درباره ناتوانی انسان در برابر طبیعت و قانونمند ی های آن بود، گوش فرادادم. اگر چنین باشد، چرا اغلب مردم و بعضی از صاحبان قلم می گویند كه انسان بر طبیعت چیره شده است ؟

گفتم: انسان توان آن را ندارد كه حتی ذره ای از خاك جای گرفته بر پیكره طبیعت را مغلوب خود سازد، همچنان كه نمی تواند، به اندازه بند انگشتی از خاك و آسمان آن را حتی برای یك لحظه مقهور قدرت خویش كند. واقعیت غیر از آن است كه می شنوی و می خوانی و می گویی.تو باید بدانی، هرگاه كه انسان، به فرض محال، بتواند بر طبیعت چیره شود ، این بدان معنا خواهد بود كه ستارگان با یكدیگر برخورد كرده اند و خورشید فروریخته و ناپدید شده است و كوه ها به آتشفشان هایی گداخته و روان بدل شده است و ویژگی های همه عوالم و عالمیان دگرگون و قواعد و قوانین آن نسخ شده است و ناگزیر، جهان هستی به اراده خالق متعال متلاشی شده و به پایان رسیده است. او، در حالی كه دچار سرگیجه شده بود، به من گفت: آیا همه این حوادث هولناك، صرفاً به دنبال غلبه انسان بر طبیعت در بعضی از مسایل ساده رخ می دهد؟!

گفتم: در طبیعت، امور ساده و غیرساده مفهومی ندارد، زیرا آنچه این عناصر را به رغم نیروی فراوان و اندازه سترگش كنترل می كند و آنها را در جایگاه خود نگه می دارد، قوانینی است بی چون و چرا و مرتبط با هم كه سرانجام همه آنها از قانونی واحد، همه گیر، قاطع و تغییر ناپذیر تبعیت می كند كه تخطی از آن در هر صورتی ناممكن است.

گفت: بنابراین درباره آن همه دستاوردهای درخشان علمی كه گفته می شود، نشانگر چیرگی انسان بر طبیعت در زمینه های گوناگون است، چه می گویی؟

گفتم: باز هم به سخن از «غلبه انسان بر طبیعت» برگشتیم. همه آنچه می بینیم و تو به آن اشاره ای داشتی، چیزی نیست جز برهانی قاطع و دلیلی روشن و جامع بر این كه طبیعت، تنها قدرت قادر است و انسان در این راه، هیچ توش و توانی ندارد.

گفت: توضیحی بیشتر بده.

گفتم: اگر بر ساحل دریا نشسته باشی، آیا می توانی سنگی خرد كه وزن آن از یك گرم هم كمتر است، برداری و آن را روی آب شناور نگه داری؟

- هرگز! نه من و نه دیگران نمی توانیم سنگریزه ای را بر موج شناور نگه داریم.

- بسیار خوب. آیا می توانی همین سنگریزه را برگیری و به هوا پرتاب كنی تا در فضا به پرواز درآید؟

- البته. نه

- با این همه، انسان می تواند یك كشتی را با وزن صدهزار تن روی آب نگه دارد و توده آهنین غول پیكر و سنگینی را در هوا به پرواز درآورد.در نگاه نخست، از شناوركردن سنگریزه ای خرد بر سطح آب یا به پروازدرآوردن آن در هوا ناتوان بودی، چرا كه در پی چیرگی بر طبیعت و تلاش در خارج از دایره ناموس هستی بوده ای، بی آن كه تن به شرایط و حاكمیت اراده آن بدهی.در حالت دوم، تو می توانی پیكری را كه صدهزار تن وزن دارد، روی آب شناور كنی و حجم ها یا وزن های سترگی از فلزات را در هوا به پرواز درآوری، زیرا قانونمندی های طبیعت را بررسی كرده ای و دانسته ای، آنچه طبیعت می خواهد جز آن است كه تو بی مشورت و رضایت آن اراده می كنی. لذا و ناگزیر ناموس هستی را به رسمیت شناخته، شرایط آن را اجرا كرده ای و تن به اراده آن داده ای. و همین، تو را توان آن داد كه بر پایه همان قوانین ثابت و تغییرناپذیر، آهن را بر آب شناور كنی و در هوا به پرواز درآوری.وانگهی، انسان تنها پس از آن توان انجام این همه را یافت كه نوابغ بشر دهها هزار سال را در رصد هستی و بررسی احوال و اسرار آن گذرانده اند، تا آن كه ارشمیدس یونانی، قانونی پایدار از قوانین تغییرناپذیر طبیعت را یافت و سه هزار سال پس از آن پاسكال دانشمند و فیلسوف فرانسوی نیز قانون لایتغیر دیگری كشف كرد.پس از كشف این دو قانون و سایر قوانین فرعی مرتبط از سوی بشر، انسان بر اساس همه آنها گام برداشت، یعنی تن به اراده طبیعت داد تا به او اجازه دهد كه اجسام سنگین را روی سطح آب نگه دارد یا در فضا به پرواز درآورد.در چنین حالتی باید گفت كه «غلبه» انسان بر طبیعت، چیزی نیست جز اجرای دستورات و تسلیم مطلق در برابر اراده اش!!

ترجمه: محمدمهدی شریعتمداری