پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

نقش مترفان, در تباهی جامعه


نقش مترفان, در تباهی جامعه

یکی از طبقات اجتماعی , مرفهان و مترفان, این سرمایه داران سرمست است این طبقه به سبب برخورداری از موقعیت و امتیازات و امکاناتی, نقش مهم و اساسی در جامعه ایفا می کند

یکی از طبقات اجتماعی ، مرفهان و مترفان، این سرمایه داران سرمست است این طبقه به سبب برخورداری از موقعیت و امتیازات و امکاناتی، نقش مهم و اساسی در جامعه ایفا می کند. البته براساس گزارش های قرآنی، مترفان، تنها سرمایه داران با موقعیت و امتیاز ویژه نیستند، بلکه سرمایه داران سرمست هستند که از ثروت و امتیازات علیه جامعه و تمدن های بشری استفاده می کنند. بنابراین، این عنوان برخلاف عناوین دیگری چون اشراف، سرمایه دار و ثروتمند، دارای بار منفی و سلبی می باشد و در حقیقت عنوان مترف و اتراف اشاره به نوعی رفتار نابهنجار نسبت به ثروت دارد.

نویسنده در این مطلب بر آن است تا تحلیل قرآن از نقش مترفان را در جوامع بشری به ویژه در زوال تمدن ها و فرهنگ ها بیان دارد. به نظر نویسنده، مترفان، تنها یک طبقه اجتماعی نیستند بلکه یک فرهنگ و سبک زندگی خاص هستند که باید مورد مطالعه قرار گیرد.

● اتراف، نوعی فرهنگ و سبک زندگی

در جوامع بشری، اقشار و طبقات اجتماعی به اسباب و عوامل گوناگون شکل می گیرد. هر یک از قشرها و طبقات، نه تنها دارای موقعیت ها و بهره مندی ها و نقش های خاص می باشند، بلکه دارای فرهنگ و آداب و رسومی خاص هستند که ایشان را از دیگر طبقات و اقشار اجتماعی متمایز می کند. به عنوان مثال قشر فرهنگی که شامل آموزگاران، دبیران، استادان و هنرمندان می شود، دارای نوعی ادبیات و ادب اجتماعی هستند که از رفتار آنان به خوبی می توان آن را شناخت.

طبقات اجتماعی نیز به سبب دارندگی و برخورداری از ثروت و یا فقدان آن، رفتارهای خاصی را بروز می دهند. شرایط مالی همان گونه که نوع خوراک و پوشاک و خانه را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد، به طور غیرمستقیم در رفتارهای اجتماعی نیز تاثیرگذار می باشد. لذا می توان از نوع ادب و منش اجتماعی و ادبیات شخص از طبقه اجتماعی او آگاه شد.

شاید بارها این اصطلاح را شنیده باشید که شخصی را به عنوان «نوکیسه» یا «تازه به دوران رسیده» معرفی می کنند. این اصطلاحات که بار منفی و سلبی دارد، به معنای آن است که شخص رفتاری را نشان می دهد که مقتضی طبقات فرودست و پایین جامعه است، ولی به عللی چون کلاهبرداری، زد و بند، سوءاستفاده از موقعیت شغلی و زیاده خواهی (رانت خواری) به ثروت و سرمایه هنگفتی رسیده است و ظاهر خویش را متناسب با این ثروت بادآورده تغییر داده، ولی نتوانسته است رفتار و آداب و ادبیات خویش را متناسب با طبقه جدید اجتماعی تغییر دهد.

از این اصطلاحات توده های مردم می توان دریافت که هر طبقه اجتماعی، نه تنها دارای امکانات و توانمندی های اقتصادی خاص خود است، بلکه دارای ادبیات و نیز ادب اجتماعی خاص خود است که فرهنگ آن طبقه را تشکیل می دهد.

هر یک از طبقات اجتماعی، دارای سبک زندگی خاص خود هستند. این سبک زندگی از سوی خداوند در آموزه های وحیانی به نقد گذاشته شده و سره و ناسره، بد و خوب، زشت و زیبا، پسندیده و ناپسند آن تبیین شده است.

از نظر قرآن، ثروت و سرمایه به یک معنا امری مثبت است، زیرا شرایط را برای دارنده فراهم می آورد تا بتواند در شرایط بهتر و مناسب تر به دغدغه های اصلی و فلسفه زندگی توجه یابد، اما این بدان معنا نیست که ثروت و سرمایه از یک ارزش ذاتی همانند علم برخوردار باشد، بلکه ثروت و نعمت ابزار مناسبی است که اگر به درستی به کار گرفته شود و شکر نعمت با بهره گیری درست از آن، انجام گیرد، می توان از آن به خیر یاد کرد؛ اما اگر اینگونه نباشد، نه تنها خیر نیست بلکه شر و وبال جان آدمی است.

بنابراین، درتحلیل قرآنی از ثروت، زمانی ثروت دارای ارزش می شود که کاربردی ارزشی پیدا کند و به شخص و جامعه در دسترسی به تعالی و کمال یاری رساند.

اما اگر ثروت، به عنوان یک مطلوب ارزشی مورد توجه قرارگیرد و تمام اهتمام و توجه شخص به آن معطوف شود، به عنوان یک ضد ارزش و مانع جدی تلقی می گردد و با چنین تفکری به شدت مبارزه می شود.

باید توجه داشت که با ثروت و سرمایه، مبارزه ای صورت نمی گیرد،بلکه با تفکر تکاثری مبارزه انجام می شود؛ زیرا تفکر تکاثری، ثروت و سرمایه را هدف زندگی قرارداده و تنها به گردآوری آن می اندیشد. چنین تفکری در نوع افراطی اش، به جاودانگی از طریق ثروت وگردآوری آن می انجامد که در آیاتی از جمله آیات نخست سوره تکاثربه آن توجه داده شده است.

طبقات اجتماعی که براساس میزان ثروت ومقدار آن شکل می گیرد، سبک زندگی خویش را می بایست درچارچوب آموزه های وحیانی تبیین و تعیین نمایند، در غیر این صورت، سبک زندگی آنان، سبک باطل و نادرستی است که موجبات تباهی خود و دیگران را فراهم می آورد.

اصطلاح مترفان از اصطلاحات قرآنی است. در این مفهوم،ثروتمندان با توجه به نوع تفکر و سبک زندگی شان مورد توجه قرارگرفته اند. خداوند با تحلیل این طبقه اجتماعی درصدد تبیین بینش و نگرش آنان بر آمده و توصیه هایی را به آنان و جامعه بشری ارائه کرده است؛ زیرا عدم توجه به این نکات می تواند مترفان و جامعه ای که آنان درآن حضور دارند را به تباهی و هلاکت دنیوی افزون براخروی بکشد.

از نظر قرآن، مترفان، سرمایه داران سرمستی هستند که سبک خاصی از زندگی را برگزیده و بر اساس بینش و نگرش نادرست خود، جامعه انسانی را به تباهی می کشانند. از این رو، لازم است تا همه جوامع به ویژه جامعه ایمانی و قرآنی نسبت به این طبقه و ایجاد تقویت آن، هوشیار و بیدار باشند و اجازه ندهند تا در جامعه ایمانی، چنین سبک زندگی از ثروتمندان و سرمایه داران شکل گیرد.

● خصوصیات ویژگی های مترفان

چنان که گذشت، مترفان از نظر قرآن دارای سبک زندگی و بینش و نگرش خاصی هستند که ایشان را از دیگر سرمایه داران جدا می کند.

بنابراین باید در دو بخش به تحلیل و تبیین ویژگی های مترفان توجه کرد: نخست بخشی که مربوط به تفکر و بینش آنان است؛ دوم بخشی که به نگرش و رفتارهای اجتماعی آنان ارتباط پیدا می کند.

در بخش نخست؛ یعنی بخش بینشی، خداوند ایشان را مردمانی معرفی می کند که نسبت به فلسفه آفرینش و هدف دار بودن نظام هستی غافل هستند. از سیاق آیاتی چون آیات ۱۳تا ۱۶ سوره انبیاء به دست می آید که آنان دارای بینش خاصی درباره نظام هستی و آفرینش آن می باشند؛ زیرا همه چیز را بازیچه برمی شمارند و هستی را بازیچه طبیعت می دانند. همین تفکر و بینش است که ایشان را از هدفمندی آفرینش و پروردگاری و ربوبیت خداوندی غافل می سازد و در مسیری قرار می دهد که برای ایشان دنیاو مادیات آن اصالت می یابد.

خداوند در آیاتی چون ۶۲تا ۶۴ سوره مؤمنون، در تحلیل و تبیین تفکر و بینش مترفان به این مهم توجه می دهد که آنان چون برای هستی هدف و فلسفه حکیمانه ای قائل نیستند، نسبت به آخرت و حسابرسی دقیق اعمال وکیفر و پاداش آخرتی نیز غفلت پیدا می کنند. از این رو، مترفان را کفاری معرفی می کند نسبت به فلسفه آفرینش و معاد و رستاخیز در غمره و غفلت قرارگرفته اند. (المیزان، ج۱۵، ص۴۵و نیز التبیان؛ ج۷، ص۳۷۹)

چنین تفکر و بینشی نسبت به هستی و رستاخیز و غفلت از حقایق آن موجب می شود تا حقیقت را تنها همین واقعیت مادی و ملموس بشمارند و نسبت به هر حقیقتی بیرون از دایره حقیقت مادی و واقعیت خارجی به دیده تردید و انکار بنگرند. از این رو خداوند در آیه ۱۶ سوره اسراء مترفان را نسبت به سرمایه داران دیگر بیشتر در معرض نافرمانی و حق ناپذیری معرفی می کند و در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره سبا، مترفان را کسانی معرفی می کند که در دام مادیات گرفتارآمده و به آن اصالت بخشیده اند به گونه ای که خصلت حق ناپذیری در آنان پدیدار و تقویت شده است.

همین تفکر و بینش نادرست از هستی و فلسفه وجودی آن، موجب می شود تا در برابر هر دعوت حق طلبانه ای به مبارزه برخیزند و نسبت به تبلیغ حق، کارشکنی کنند. (سباء، آیات ۳۴تا۳۸ و اعراف، آیات ۷۳ تا ۷۵ و مؤمنون، آیات ۲۳ و ۲۴)

از نظر قرآن، علت ناخوشایندی حق در نزد مترفان همین تفکر و بینش باطل آنان است؛ زیرا کسی که برای دنیا و مادیات آن اصالت قائل شود، هرگونه تفکر مخالف را به معنای سلب از ثروت می داند و به عنوان باطل به مبارزه با آن می پردازد. برای مترفان، دنیا و مادیات اصالت و ارزش دارد و چیز دیگری چون آخرت نمی تواند به عنوان ارزش مطرح شود، بلکه امور خرافی است که به نام حقایق به خورد مردم داده می شود. از این رو نه تنها کراهت ناخوشایندی نسبت به حق دارند بلکه به مبارزه با آن می پردازند. (مؤمنون، آیات ۶۴ و ۷۰ و آیات دیگر)

براساس همین بینش است که مخالفت مترفان با پیامبران الهی دعوتگر به حقایق غیب و آخرتی در آیاتی چون ۷ تا۱۳ سوره انبیاء و ۳۴ و ۳۵ سوره سبأ قابل توجیه است. اعلان رسمی مترفان به همه پیامبران نسبت به عدم پذیرش آموزه های آنان (سباء آیات ۳۴و ۳۵ زخرف، آیات ۲۳ و ۲۴) با چنین خاستگاه بینشی انجام می گیرد.

مترفان همه کسانی را که به حقیقتی غیر از دنیا و مادیات و ارزش هایی غیر از ثروت دعوت می کنند به عنوان دیوانگان معرفی می کنند. (مؤمنون، آیات ۶۴ تا ۷۰) چرا که از نظر ایشان، هر چیزی غیر از دنیا نمی تواند حقیقت باشد و چیزی غیر از مال و ثروت به عنوان ارزش مطرح شود، بنابراین، هرکسی از جمله پیامبران که به حقایق دیگر و ارزش های فراسوی ماده و ثروت دعوت می کنند، نمی توانند از عقل و خرد بهره مند باشند بلکه دچار جنون شده اند و اینگونه سخنان یاوه می گویند و می بافند.

اعراض مترفان از قرآن و حقایق آن که در آیات ۶۴تا ۶۷ بیان شده ریشه در چنین بینش و تفکری از هستی و نظام آن دارد. از نظر آنان اگر بخواهیم برای چیزی غیر از ثروت، ارزشی قائل شویم می بایست به فرهنگ و آداب و سنت های نیاکان و باورهای آنان، توجه پیدا کنیم، زیرا آیین و روش های نیاکان بوده است که جامعه انسانی را تاکنون حفظ کرده و به اینجا رسانیده است. (زخرف، آیات۲۳و۲۴) مترفان به سنت ها و آیین ها و رسوم نیاکان توجه خاص مبذول می دارند و نسبت به آن به عنوان حقیقتی باارزش تعصب می ورزند. (همان)

خداوند به سبب اینکه مترفان به نیاکان و سنت های آنان گرایش شگفتی دارند، آنان را به عنوان مردمانی مرتجع و واپس گرا معرفی می کند که در مسایل فرهنگی گرایش به تغییر مناسب با حقایق کشف شده ندارند و بر همان روش نیاکان پافشاری می کنند. (مومنون، آیات ۶۴ تا ۶۶ و زخرف، آیه ۲۳)

از خصوصیات اخلاقی مترفان که ریشه در تفکر مادی و سرمایه داری باطل دارد، می توان به تفاخر به سبب کثرت اموال و افراد خود (کهف، آیات ۳۲ و ۳۴ و نیز سبا، آیات ۳۴ و ۳۵) اشاره کرد؛ زیرا برای صاحبان چنین تفکری تنها ثروت دنیاست که ارزش است و اگر کسی بخواهد به چیزی فخرفروشی کند به دارندگی آن تفاخر می نماید که دارندگی برازندگی است. لذا نسبت به دیگرانی که از مال برخوردار نیستند و یا کمتر دارند، تکبر می ورزند و رفتاری استکباری در پیش می گیرند (مومنون، آیات ۶۴ و ۶۷)

از دیگر خصوصیات آنان می توان به بخلشان اشاره کرد؛ زیرا فکر می کنند اگر بخواهند مالی را به دیگران ببخشند آن را از دست می دهند و از ثروت ایشان کاسته می شود و از سوی دیگر، با بخشش مال، دیگران نیز بهره مند می شوند و آنها نمی توانند تفاخر کنند وبزرگی فروشند. (توبه، آیات ۷۶ و ۷۷)

شگفت این که وقتی به خودشان می رسند در مصرف ثروت و سرمایه اسراف می کنند و حد و اندازه نگه نمی دارند. بیش از نیاز مصرف می کنند. (انبیاء، آیات ۹ و ۱۳) لذااسراف گری در خصوصیات مترفان وجود دارد و نشانه ای از اتراف است.

آنان با این همه اتراف و اسراف، حاضر نیستند حتی مسکین نیازمند و بیچاره ای را به لقمه ای دستگیری کنند. (حاقه، آیات ۲۵ تا ۳۴)

مترفان انسان های سرمستی هستند (انعام، آیه ۴۴ و رعد، آیه ۲۶ و قصص، آیه ۷۶ و روم، آیه ۳۶ و شوری، آیه ۴۸) و همین سرمستی است که ایشان را نسبت به مسایل اصلی و حقایق هستی بی میل می کند و سرگرم دنیا و ثروت اندوزی می شوند. هر انسان سالم و حقیقت گرا را دشمن می شمارند و دشنام می دهند (مومنون، آیات ۶۴ تا ۷۰) و علیه حق جویان و حق طلبان، توطئه می کنند و انجمن های سری علیه آنان ایجاد کرده و به مکر و حیله علیه آنان اقدام می کنند. (همان و یونس، آیه ۲۱)

در عمل اجتماعی جز راه فساد و تباهی نمی روند و از هنجارها به سوی نابهنجارهاگرایش دارند (قصص، آیات ۷۶ و ۷۷) از این رو اهل فسق و جور می باشند. (اسراء، آیه ۱۶) گناه برای آنها امری عادی و جرم (هود، آیه ۱۱۶)، ظلم و ستم (انعام، آیات ۴۴ و ۴۵) تجاوزگری نسبت به حقوق دیگران (قصص، آیات ۷۶ و ۷۸) رفتار طبیعی ایشان است.

این گروه از انسانها افراد لجوجی هستند که از هر امر به معروف و نهی از منکری ناخشنود می شوند و همواره بر گناه و فساد پافشاری و اصرار می ورزند. (واقعه، آیات ۴۵ و ۴۶)

نعمت های خداوند را سپاسگزار نیستند و به درستی از آن بهره نمی گیرند و به کفران نعمت و ناسپاسی مشهورند. (یونس، آیه ۲۱ و نحل، آیه ۱۱۲ و اسراء، آیه ۸۳ و آیات دیگر قرآن)

خود گمراه هستند و دیگران را نیز به گمراهی می خوانند (یونس، آیه ۸۸) و باایجاد مراکز فسق و فجور، دیگران را به سوی آن دعوت می کنند و فساد را در جامعه گسترش می دهند. (اسراء، آیه ۱۶)

● نقش تباهگر مترفان

با این خصوصیاتی که بیان شد می توان دریافت که چگونه جوامع بشری توسط مترفان راه تباهی و نابودی را می پیماید. خداوند در آیه ۱۶ سوره اسراء به همگان هشدار می دهد که مواظب مترفان باشند؛ زیرا در هرجامعه ای حتی جامعه ایمانی اگر مترفان راه یابند، زمینه تباهی آن جامعه را رقم می زنند.

از نظر قرآن، تاثیر فسق طبقه مترفان جامعه، درگرایش دیگر طبقات به فساد و تباهی امری روشن است و جوامع بشری بر اثر وجود مترفان فاسق، نابود می شوند؛ زیرا این سنت الهی و قانونی نوشته در تاریخ و جامعه بشری است که خداوند توسط مترفان جوامع بشری را از درون فرو می پاشاند. (اسراء، آیه ۱۶)

چنان که گفته شد، تفکر و بینش مترفان، ایشان را به سوی ضدارزش ها سوق می دهد و هر حقیقت و امر ارزشی از نظر ایشان ضدارزش به شمار می آید و به مبارزه باآن به عنوان خرافه و جنون می پردازند. تفکر باطل در کنار ثروت و رفاه زیاد، زمینه ساز گرایش آنها به فسق ها و تمامی نابهنجاری هاست و رفتار آنان موجب گسترش فرهنگ بی بندوباری و فسق و فجور در همه اقشار و طبقات دیگر اجتماعی می شود و جامعه را از درون می پاشاند؛ (همان) زیرا کفر مترفان در کنار فسق و فجورشان، گمراهی فکری و فسق اجتماعی را سبب می شود. (آیات پیش گفته)

به هر حال، خداوند در آیاتی چون ۱۶ سوره اسراء و ۱۱ و ۱۳ سوره انبیاء به انسان ها هشدار می دهد که مواظب مترفان و نقش منفی این سرمایه داران سرمست باشند که آنان موجبات زوال تمدن ها و سقوط جوامع را فراهم می آورند و خداوند سنت الهی خود را این گونه قرار داده است تا جوامع را با تسلط یافتن مترفان، نابود سازد. بنابراین جامعه ایمانی می بایست هوشیار و بیدار باشد که سرمایه داران آن به سوی اتراف گرایش نیابند و زمینه تباهی و فسق اجتماعی را فراهم نیاورند تا جامعه از درون نابود شود.

از نظر قرآن، افزایش تعداد مترفان و سرمایه داران بی درد و سرمست که اهل تبه کاری و فسق و فجور هستند، موجب گسترش فحشاء و فسق در جامعه و نابودی آن می شود. باشد با نظارت و کنترل دقیق دولت اسلامی و امت ایمانی اجازه ایجاد طبقه مترفان بی درد و سبک زندگی مرفهان سرمست داده نشود و باگردش درست سرمایه از این مشکل جلوگیری به عمل آید.

علیرضا شعاعی