پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

نقدفیلم دموکراسی تو روز روشن


نقدفیلم دموکراسی تو روز روشن

ساخت فیلمی مثل دموکراسی تو روز روشن را می توان در ادامه ساخت آثار به اصطلاح ضد جنگ و هجوگرایی های سینمای پساجنگ دانست که به همراه موج فیلمهای دور شده از آرمانهای اولیه انقلاب …

ساخت فیلمی مثل دموکراسی تو روز روشن را می توان در ادامه ساخت آثار به اصطلاح ضد جنگ و هجوگرایی های سینمای پساجنگ دانست که به همراه موج فیلمهای دور شده از آرمانهای اولیه انقلاب و جنگ به رهیافتها و رویکردهای دیگری پناه برده و دغدغه های دیگری را دنبال می کنند.

از جمله مشخصه های این نوع سینما را می توان کمرنگ جلوه دادن یا حذف ارزشها و آرمانهای رسمی و فراگیر آن دوران دانست و به جای آن طرح دغدغه ها و مسایلی که بیشتر به حواشی و نقد مبانی و رویکردهای اصلی آن دوران می پردازد.

اما سوالی که در اینجا برای مخاطب آشنای سینمای ایران مطرح می شود این است که ایا سینمای ایران توانسته است در طول این سالها به بازنمایی و توجه نسبت به ارزشهای رسمی جنگ و انقلاب بپردازد که اکنون با عبور از این دوران به نقد و هجو و هزل آن زمانه و ارزشهایش روآورد؟

چه میزان از ارزشها و یا -حتی با نگاهی بی طرفانه-وقایع و حقایق سترگ و حیرت آور و منحصربفرد جنگ هشت ساله در سینمای ایران بازتاب داشته و به تصویر در آمده است؟

در چنین موقعیتی فیلمی مثل »دموکراسی...» روی پرده می آید و به همان روند معیوب و منحرف و بیمار سالهای اخیر سینمای ایران در عرصه جنگ ادامه می دهد.

«دموکراسی تو روز روشن« مجموعا اثر معلق و فانتزی و ابتری است که نتوانسته به هیچ یک از اصول فرم شناسی یا طراحی های ژانر یک در عالم سینما مرهون و مدیون باشد، فیلم هم از جهت ساختاری ضعیف و کم مایه است و هم از جهت محتوایی سردرگم و بی مایه. آنچه در فیلم جلوه و جلایی تام و تمام دارد اولا حضور یک «سوپراستار» حاشیه ای سینمای ایران است و دیگری یک هجو فانتزی به ساحت رزمندگان سال های جنگ.

اما اینکه چرا فیلمی «دموکراسی تو روز روشن» در چنین موقعیتی ساخته و اکران می شود، حدیث تلخ و تعجب آوری است. این همه هزینه و سر و صدا برای فیلمی که از جهت ارزش های بصری اصلا قابل دفاع نیست و از جنبه کارایی جذاب سینمای ما اصولا غیر قابل اعتناست.

فیلمی ضعیف و سر هم بندی شده که نه فیلمنامه درست و درمانی دارد و نه جذابیت بصری قابل توجهی.

سوالی که مطرح است اینکه، چنین فیلمی به واقع چگونه و تا چه حد می تواند به ارتقای ارزش های بصری بیننده کمک کند و یا اینکه او را در یک تجربه جذاب و ارزشمند سینمایی سهیم نماید؟

دیگر آنکه هیچدام از شخصیت های فیلم، درنیامده و همگی در سطح یک »تیپ« باقی مانده و با نشخوار یکسری حرف ها و مقادیری حرکات و سکنات و تزریق مقادیری دیگر از صحنه پردازی های عجیب و غریب و بی ربط، به کش دادن فیلم مشغولند.

فیلم، بویژه در سطح اصلی و مضمون اولیه اش که همان موقعیت »طنز« و »هجو« آمیز در مورد شخصیت آن رزمنده است، موفق نبوده و به همین ترتیب، در موقعیتهای داستانی دیگر و گره افکنی های طول داستان، نتوانسته به موقعیت قابل قبولی دست یابد.

«دموکراسی...» اساسا از حفره های روایتی عجیب و غریبی رنج می برد. شخصیت اصلی و کاراکتر جدی اش یعنی رزمنده خطاکار، اصلا نتوانسته در یک اتمسفر متناسب و روان، شکل پذیرد و رشد یابد و باورپذیری و برقراری ارتباط میان مخاطب و داستان در روایت و شخصیت هایش به سختی هم امکان پذیر نیست.

«دموکراسی....» فیلم ولو و به هم ریخته ایست که جز یکسری تکه پرانی های نه چندان جذاب و مقادیری ادا و اطوار صحنه آرایانه، چیز دیگری ندارد که بتواند چشمگیر باشد و بتوان بر آن صحه گذاشت.

شاید تهیه کننده این فیلم دلخوش باشد به اینکه یک سوپراستار سینمای ایران را با هزینه ای گزاف و محیرالعقول برای لحظاتی به صحنه آورده یا سازندگان فیلم لذت ببرند از این همه تابوشکنی خیالی که در فیلمشان هست و ادا و اطوارهای خیره کننده که بر دیالوگهایشان بار کرده اند و...اما انچه مسلم است دموکراسی... فیلم مردم نیست و این عیب کوچکی نیست.هست؟!

محمد رضا محقق